زینب کوهیار
زینب کوهیار
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

نوشتن از تجربه شخصی در فضای مجازی فارسی؟!

از اردی بهشت امسال، دیگر خبرنگار جایی نیستم. مصاحبه های رسمی و تلفنی گذشته، جایش را به صحبت های گاه گدار اما هدفمند با آدم های دور و نزدیک درباره تجربه های شخصی داده است. تجربه هایی که طرح آن ها در فضای مجازی، البته نه نوع فارسی آن، برای آدم های سراسر جهان جذاب است.

درست است. شاید باور نکنید اما مردم، حتی در شبکه ای مثل مدیوم به داستان ها و جنبه های شخصی زندگی نویسندگان بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهند. اینکه شما از مشکلات فردی، چالش های زندگی و کار و تجربه های شخصی در جمع های مختلف بنویسید، خوانندگان بیشتری را به صفحه شما می کشاند. و این در مدیوم یعنی بالا رفتن بازدید صفحه شما، افزایش پیوند مخاطب با مطلب شما و در نهایت، پول!

راه حل های درست، نزدیک تر به واقعیت و تجربه شده مخاطب بیشتری پیدا می کند، و این بد هم نیست. اصلا هدف نهایی از به اشتراک گذاری تجربه های فردی چیست؟ اینکه بهم کمک کنیم. راه های ساده و کم هزینه تر برای بهتر زندگی کردن را پیدا کنیم و ...

از این دلایل پسندیده که در قالب هزاران جمله می گنجد کم نیست، اما درد این است که همه این حرف ها، دلایل و استدلال ها در ذهن من و گفت وگو با دوستان و اطرافیان درباره مسائل زندگی شان، قرار نیست در فضای مجازی فارسی به اشتراک گذاشته شود.


من امروز به عنوان یک نویسنده در شبکه اجتماعی مدیوم، برای به حرف درآوردن آدم ها، خیلی بیشتر از آنچه فکر کنید از این دلایل ریز و درشت را کنار هم می چینم. اما هم من، هم آن نفر مهربان، که البته تجربه اش بدون اشاره به اسم و رسمش به اشتراک گذاشته می شود، خیالش راحت است که خبری از فضای مجازی فارسی نیست و این تجربه به گوش همزبانش نمی رسد.

این خیال راحت من و آن ها، خوب اما دردآور است. به ویژه زمانی که خودمان در مهلکه ای گرفتار می شویم. در این مهلکه ها غیر از تخصص پزشک و متخصص، بی نیاز از دانستن درباره تجربه شخصی افرادی که مسیری سخت را تجربه کرده اند، نیستیم. اما کو کسی که برایمان بگوید؟

من این تجربه را دارم. دو سال پیش، براساس یک ناهنجاری مادرزادی و نامعلوم مجبور به انجام یک عمل جراحی سنگین و درگیری با بیش از دو سال تغییرهای جسمانی و روانی شدم.

در آن روزها، به شنیدن تجربه های دیگران بیش از هرچیز دیگری محتاج بودم.

پزشک ها خوشحال از جراحی که با کمترین آسیب انجام شده بود، درباره نبرد طولانی و درگیری های مزمن حرفی نمی زدند، و این نیاز من بیمار به شنیدن تجربه های دیگران برای اصلاح زندگی ام را دوچندان می کرد.

ضمن اینکه بعد از بیماری های سنگین، به ویژه برای کسی که مثل یک انسان عادی کار و زندگی و ورزش می کرده، به اشتراک گذاشتن حالت های درونی و نیازهای تازه پدید آمده کمک کننده است.

اما برای کسی مثل من، چنین فرصتی هرگز فراهم نبود.

یک سال بعد از جراحی، تصمیم گرفتم تجربه هایم را در ویرگول بنویسم. اما ترسیدم و دلیل این ترس هنوز برایم مشخص نیست.

البته بگویم که این ترس، از اضطراب یادآوری دشواری های بعد از جراحی نمی آمد.

این ترس، از محیطی که قرار بود تجربه را در آن به اشتراک بگذارم، ریشه می گرفت.

حالا، تصمیم گرفتم مراحلی که برای بهبودی بعد از جراحی سپری کردم، چالش ها و شکست هایم را به اشتراک بگذارم. اما این بار، باز در مدیوم، و نمی دانم چرا هنوز درباره فضای مجازی فارسی برای حرف زدن از تجربه شخصی نگرانم.

فضای مجازینویسندگیمدیومتجربه شخصی
روزنامه نگارم، می نویسم و می گردم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید