«تناقضی که در ایران امروز به چشم می خورد، این است که تقریبا تمام اقشار مردم به طور کامل از رژیم کنونی ناراضی اند». این بخشی از نامه سفارت انگلستان در دهه 30 خورشیدی است. سفیر می نویسد «اما شاه اخیرا ادعا کرده است ایران یکی از باثبات ترین کشورهای منطقه است. البته این گفته او از برخی جهات درست است. ابراز رضایت عمومی که از شاه صورت می گیرد، و متاسفانه تنها بخشی از آن، واقعی است، با واقعیت های موجود همخوانی ندارد». سفیر انگلستان، ثبات ایران را شکننده توصیف کرده و نوشته این ثبات از رضایت عمومی نشات نمی گیرد.
در همین زمان، سازمان سیا در آمریکا به این نتیجه رسید که اگر شاه به سرعت اصلاحاتی را در جامعه پس از کودتا در ایران به اجرا در نیاورد، سقوط می کند. در آن زمان دولت دموکرات کندی خواستار اعطای سرمایه به ایران برای توسعه اقتصادی به جای مساعدت نظامی بود. همین تصمیم به اجرای برنامه مدرنیزاسیون در ایران انجامید.
در سال های اجرای برنامه مدرنیزاسیون در ایران پس از کودتای 28 مرداد سال 1332، تعداد جمعیت شهرنشینان در 2 دهه، به طور تقریبی 3 برابر شد. در سال های دهه 30، ساکنان شهری کمتر از یک سوم جمعیت کل کشور را در بر می گرفتند. اما در اواسط دهه 50 خورشیدی، جمعیت شهرنشین نصف مجموع جمعیت ایران را تشکیل می داد. این یعنی به طور تقریبی تا پایان برنامه نوسازی، نیمی از جمعیت کشور در مناطق شهری زندگی می کردند.
توسعه شهرنشینی به کاهش کارکردهای اقتصادی خانواده در ایران انجامید. جدای از تخصصی شدن مشاغل و تقسیم کار در مناطق شهری، فعالیت های اقتصادی ساکنان شهرها در چارچوب مناسبات سرمایه داری شکل گرفت. تولید کالا در خانه ها و کسب درآمد خانواده از این طریق، به خارج از خانه منتقل شد. اشتغال در کارخانه ها و دیگر نهادها در جامعه، جای کسب درآمد خانوادگی را گرفت و جدایی محل کار و زندگی در جامعه ایران رخ داد.
خانواده که پیش از این کانون تولید اقتصادی بود، به یک واحد مصرفی تبدیل شد و کارکرد تولیدی خود را از دست داد. زیربنای اقتصادی خانواده ها در جوامع مدرن از درآمد عضو یا اعضایی تامین می شد که در تولید بیرون از محیط خانواده مشارکت می کردند. روستاییانی که به شهرها می آمدند، ترجیح می دادند در صنایع و موسسات اقتصادی مثل کارگر غیرماهر پذیرفته شوند، چراکه در مقایسه با خدمات خانگی، مزد بیشتری می گرفتند و تحکم کمتری هم می شنیدند. جذب نیروی کار در کارخانه و مراکز تولیدی مدرن باعث شد کارگاه های خانگی و شیوه تولید دستی دست کم در مناطق شهری ایران در دو دهه پایانی حکومت پهلوی، رو به افول برود.
در همین دوران، نرخ صنایع خانگی و نرخ کارکنان خانگی بدون مزد هم کاهش یافت. در آستانه اجرای برنامه مدرنیزاسیون، کمتر از 8 درصد از خانواده های ایرانی در مناطق شهری صنعتی خانگی را مدیریت می کردند. این نرخ در 20 سال، به کمتر از 5 درصد از مجموع خانوارهای شهرنشین در ایران تنزل یافت.
هم چنین در آغاز برنامه نوسازی، به طور تقریبی در ازای هزار نفر شاغل در مناطق شهری ایران، 25 نفر در زمره کارگرانی محسوب می شدند که در خانه ها کالا یا خدماتی تولید می کردند و در ازای آن، دستمزدی نمی گرفتند. این نرخ در 20 سال بعد از آغاز برنامه نوسازی، یعنی در نیمه دهه 50 خورشیدی، به 21 نفر به ازای هر هزار نفر رسید.
به این ترتیب، اجرای برنامه مدرنیزاسیون در ایران و توسعه اقتصادی در آن، کارکردهای اقتصادی خانواده را هم دگرگون کرد.