زینب کوهیار
زینب کوهیار
خواندن ۱۸ دقیقه·۲ سال پیش

یکی مثل هیچ‌کس/ آنچه رضا نیازمند برای صنایع ایران به‌جای گذاشت

علی‌نقی عالیخانی پس از ادغام وزارت بازرگانی و صنایع و معادن وقت به‌عنوان وزیر اقتصاد انتخاب شد. او از نخبگان اقتصادی معاصر بود و تلاش کرد با جمع‌کردن یک گروه از کارشناسان زبده صنعتی و بازرگانی رکودی که ماحصل نخست‌وزیری امینی بود را پشت سر بگذارد. یکی از این کارشناسان زبده رضا نیازمند بود که نقش مؤثری در توسعه صنعتی ایران ایفا کرد. نیازمند در حالی در آذرماه سال 96 از دنیا رفت که از او با القابی چون معمار توسعه صنعتی ایران یا پدر صنایع ایران یاد می‌کنند.


*چرا عالیخانی نیازمند را انتخاب کرد؟

رضا نیازمند از شش‌سالگی به مدرسه صفویه رفت. او درنهایت تحصیلاتش را در مدارس علمیه و دارالفنون ادامه داد. او در کودکی پدرش را از دست داده بود اما این خلأ در زندگی باعث نشد که مادر به همکاری رضا در گرداندن امور خانه رضایت بدهد. نیازمند روایت کرده که قصد داشته برای کمک‌خرج بودن پس از پایان تحصیلات در یک مغازه تعمیر پمپ آب کار کند اما با ناراحتی مادرش روبه‌رو شده است. او درنهایت برای تحصیل در دانشگاه ثبت‌نام کرد اما با دیدن تبلیغ تأسیس دانشکده صنعتی ایران و آلمان در روزنامه به تحصیل رشته مهندسی معدن و ذوب‌آهن فلزات در این مرکز آموزشی مشغول شد. نیازمند پس از تحصیل مهندسی در کارخانه ونک که آلمانی‌ها راه‌اندازی کرده بودند کار کرد. او در سال 1324 مدیر فنی و معادن کارخانه شد و در یک دوره توانست با ساخت قطعات یدکی برای کارخانه‌های نساجی از تعطیلی آن‌ها جلوگیری کند. نیازمند پس‌ازاین راهی امریکا شد تا در رشته مدیریت صنعتی و حسابداری تحصیل کند. او در امریکا مدتی در یک سینما کار می‌کرد و از راه پاره کردن بلیت سینما هزینه‌های تحصیل و زندگی را پرداخت می‌کرد. بیماری مادرش درنهایت باعث نیمه‌کاره ماندن تحصیلاتش شد و به ایران بازگشت.

او در سال 1329 به سازمان برنامه رفت و فرصت این را یافت تا در کنار مستشاران خارجی مثل «ترن برگ» فعالیت کند. نیازمند دوباره در سال 1333 پس از بردن بورس فولبرات و درحالی‌که ازدواج کرده بود راهی امریکا شد. او این بار تصمیم گرفت در رشته موردعلاقه‌اش یعنی مدیریت صنعتی تحصیل کند. تحصیل او در دوره دکتری این بار هم نیمه‌کاره ماند و او باز به دلیل بیماری مادرش به ایران بازگشت.

نیازمند دوباره برای کار به سازمان برنامه رفت. ابتهاج در این دوره از او خواست به‌عنوان رابط بین گروه «جرج فرای شیکاگو» که مشاورانی را به ایران فرستاده بودند و خود ابتهاج فعالیت کند. زمانی که فعالیت مشاوران فرای تمام شد، نیازمند هم از سازمان برنامه بیرون آمد و به شرکت نساجی ایران رفت یعنی شرکتی که 10 سال زیان ده بود. او توانست با یک سال فعالیت این شرکت را به سوددهی برساند و برای اولین بار در کشور یک گزارش عملکرد نوشت. پس‌ازاین عملکرد قابل‌توجه، در سال 1340 نیازمند به‌عنوان مدیرعامل شرکت مصالح ساختمانی انتخاب شد و در سال 1341 به ریاست مرکز راهنمای صنایع با حفظ سمت ناظر دولت در بانک توسعه صنعتی و معدنی رسید.

او که به‌عنوان یک مدیر توانمند قابلیت خود را به اثبات رسانده بود، موردتوجه علی‌نقی عالیخانی قرار گرفت و پدر تکنوکراسی ایران رضا نیازمند را به‌عنوان معاونت صنعتی و معدنی وزارتخانه‌اش برگزید. او در گفت‌وگو با روزنامه شرق که در سن 95 سالگی انجام شده انتخابش توسط عالیخانی را این‌طور روایت می‌کند:« در این موقع عالیخانی از من خواست که نزد او بروم. در این ملاقات او از من دعوت کرد که معاون صنعتی و معدنی وزارت اقتصاد شوم؛ یعنی همان شغل وزیر صنایع و معادن که شریف امامی و بعد دکتر ضیائی و مهندس فریور و مهندس سرلک داشتند. البته باکمال میل و افتخار پیشنهاد عالیخانی را قبول کردم. من از همه معاونان عالیخانی مسن‌تر بودم. از خود عالیخانی هم هفت سال مسن‌تر بودم؛ علاوه‌برآن تجربه بسیار خوبی از کار در صنایع داشتم. عالیخانی همان‌جا حکم من را نوشت و به من داد و گفت که فرمان همایونی (یعنی حکمی که در‌این‌باره شاه صادر خواهد کرد) به‌زودی برایت فرستاده خواهد شد. آن روزها سفرا، وزیران و معاونان وزارتخانه‌ها و رؤسای سازمان‌های بزرگ دولتی با فرمان همایونی منصوب می‌شدند.چند روز بعد، یک روز پنجشنبه بود. رئیس دفتر عالیخانی گفت که ساعت هشت در دفتر عالیخانی حاضر باش. رفتم دیدم که جلسه معاونان وزارتخانه است که به ریاست عالیخانی تشکیل می‌شود و گفتند این جلسات هر پنجشنبه ساعت هشت تا ١٢ تشکیل می‌شود. روی برنامه و کار‌ها بحث و هماهنگی بین فعالیت معاونان بررسی می‌شد. من در آمریکا مدیریت خوانده بودم. در آنجا به ما یاد داده بودند که کار اصلی یک مدیر عبارت است از: Planning – Organizing – Coordination and Control این همان کاری بود که عالیخانی می‌کرد. او اول برای کارش برنامه‌ریزی می‌کرد. دوم تشکیلات لازم برای اجرای برنامه‌هایش را درست می‌کرد. سوم بین فعالیت‌های معاونانش هماهنگی ایجاد و درنهایت کار انجام‌شده به‌وسیله معاونانش را کنترل می‌کرد. معاونان عالیخانی همه دست‌چین شده بودند. همه در کار خود وارد بودند».

*میراث رضا

نیازمند از سال 1342 وارد وزارت اقتصاد شد. او تا سال 1348 در این سمت ماند و یادگاری‌های بسیاری از خود به‌جای گذاشت که اکنون به‌عنوان صنایع ملی و استراتژیک ایران شناخته می‌شوند. او سمت‌های علمی و مدیریتی بسیاری هم داشت هرچند فعالیت‌های صنعتی را ترجیح می‌داد. او عضو هیئت مطالعه قرارداد ذوب‌آهن با روس‌ها بود و در دهه چهل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران را تأسیس کرد که اکنون عمری بیش از نیم‌قرن دارد. تراکتورسازی تبریز، آلومینیوم اراک، ماشین اراک، ماشین‌سازی تبریز، مس سرچشمه گوشه‌ای از تلاش‌های صنعتی رضا نیازمند را روایت می‌کند و البته راه‌اندازی هر یک داستان خود را دارد.


*سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران(ایدرو)

داستان راه‌اندازی ایدرو به سفر شاه به ایتالیا بازمی‌گشت. شاه در این سفر با سازمانی در ایتالیا آشنا شد که مستقل از دولت اما در زمینه توسعه صنایع کار می‌کند. او از عالیخانی خواست دراین‌باره بیشتر تحقیق کند. نیازمند بر اساس آنچه از گفته‌های او در سایت ایدرو منتشرشده می‌گوید: «شاه سابق در بازگشت موضوع را با وزارت اقتصاد مطرح می‌کند تا روی آن مطالعه کنند و درنتیجه، من که معاون وزارت اقتصاد و مسئول صنایع و معادن بودم، مأموریت یافتم به ایتالیا سفر و چگونگی تأسیس این مؤسسه، قانون مربوطه و طرز کار آن را مطالعه و گزارش کنم. ضمن مطالعه، ملاحظه شد که مؤسسه ایتالیایی فوق، کاملاً با وضع ایران تطبیق نمی‌کند؛ چون آن موسسه کارهای سازمان برنامه‌ایران را هم انجام می‌داد. پس از تحقیقات متوجه شدم که مشابه آنچه ما می‌خواهیم، سازمانی در هـندوستان و آفـریقای جـنوبی هـم وجـود دارد به نـام«سـازمان تـوسعه صنایع» (Industrial Development Corporation) یا I.D.Cکه بیشتر مناسب نیازهای کشور ما است».

پس از راه‌اندازی ایدرو، موج ایجاد کارخانه‌ها در ایران آغاز شد. ماشین‌سازی اراک یکی از این شرکت‌ها بود که در سال 1350 به‌عنوان اولین صنعت سنگین کشور به بهره‌برداری رسید و دیگر صنایع یکی پس از دیگری افتتاح شد. رویکرد نیازمند در راه‌اندازی صنایع توسعه‌ای بود. هر کارخانه‌ای که در هر منطقه‌ای ایجاد می‌شد، با خود آبادانی به همراه می‌آورد. ایجاد راه‌های ارتباطی و تأمین آب و برق از مهم‌ترین مقدمات بود. رویکرد دیگر نیازمند خرید زمین‌های هم‌جوار صنایع بود. او با این فکر که روزی کارخانه‌ها باید توسعه بیشتری پیدا کنند یا صنایع مکمل در نزدیک هم ساخته شوند، زمین‌های بزرگی را به ساخت کارخانه‌ها اختصاص می‌داد. دیگر قصد او از خرید این زمین‌ها خانه‌سازی برای کارگران بود. هم‌زمان با راه‌اندازی ماشین‌سازی اراک، ساخت خانه در این شهر هم آغاز شد چراکه قرار بود اراک به قطب صنعتی کشور تبدیل شود و ساخت خانه‌های جدید برای کنترل نرخ مسکن در این شهر آغاز شد. ایدرو در اراک نزدیک به 10 میلیون متر زمین به قیمت متوسط متری 4 ریال خرید، زمین‌هایی که امروز میزبان چندین کارخانه است. در حال حاضر نزدیک به 1700 نیروی متخصص در این بنگاه صنعتی فعالیت می‌کنند. شرکت ماشین‌سازی اراک از صنایع عام است.

*ماشین‌سازی تبریز و ایرالکو

نیازمند در ماشین‌سازی تبریز را با رویکردی که در اراک دنبال کرده بود، ایجاد کرد. این ماشین‌سازی در مشارکت با مهندسان چک‌اسلواکی ایجاد شد. این شرکت در سال 51 به بهر برداری رسید. در اینجا هم برای عدم افزایش قیم خانه در قطب صنعتی شمال غرب کشور، شرکتی برای ساخت خانه‌های جدید ایجاد شد. نیازمند برای ساخت ماشین‌سازی تبریز نزدیک به 6 میلیون مترمربع زمین را به قیمت متوسط متری 30 ریال خرید. بعدها کارخانه‌های دیگری در این زمین‌ها ساخته‌شده‌اند. نیازمند جایی گفته بود امروز قیمت زمین‌های اضافه خریداری‌شده چندین برابر سرمایه‌گذاری است که در چهار کارخانه ماشین‌سازی تبریز، ماشین‌سازی اراک، آلومینیوم اراک و تراکتورسازی تبریز است. شرکت تراکتورسازی در سال 47 و دوره مدیریت رضا نیازمند در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران ایجاد شد. این شرکت در ابتدا تراکتورهای رومانی را مونتاژ می‌کرد اما خیلی زود ساخت این محصول را آغاز کرد. شرکت تراکتورسازی ایران سومین قرارداد سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران بود.

صنایع آلومینیوم از دیگر میراث نیازمند برای صنایع ایران است. ایران در دهه 40 صاحب صنعت آلومینیوم شد. این صنعت با تلاش ایدرو در سال 46 جان گرفت و در سال 47 به بهره‌برداری رسید. آلومینیوم ایران بعد ایرالکو نام گرفت، کارخانه‌ای که با همان رویکرد ویژه رضا نیازمند ایجاد شد.

سازمان مدیریت صنعتی از دیگر سازمان‌هایی که رضا نیازمند آن را به‌منظور توسعه صنایع کشور تأسیس کرد. این سازمان در سال 1342 ایجاد شد و مدیرعاملی آن تا زمان استعفای نیازمند از سازمان گسترش و نوسازی صنایع بر عهده خود او بود. این سازمان وظیفه پیاده‌سازی روش‌های نوین مدیریت در شرکت‌های مختلف را بر عهده داشت و بخش آموزش هم مدیران این شرکت‌های دولتی و خصوصی را آموزش می‌داد. نیازمند می‌گوید: «اولین مدرس در سازمان مدیریت صنعتی خود من بودم که چند سال اول ادامه داشت. تعلیم مدیران، وظیفه بخش آموزش سازمان مدیریت صنعتی بود. مدیران تعلیم‌دیده در سازمان مدیریت صنعتی، در تمام شرکت‌های تولیدی خصوصی از ارزش خاصی برخوردار بودند. سازمان گسترش هرسال 50 نفر مدیر درجه‌یک متعلق به بخش خصوصی و یا خود سازمان را از بین بهترین مدیران تعلیم‌دیده در سازمان مدیریت انتخاب می‌کرد و برای تکمیل تعلیمات به آمریکا می‌فرستاد تا در دانشگاه‌ها وارد و مؤسسه مشاوران مدیریت (Arthu D. Little) پیشرفته‌ترین روش‌های مدیریت را فراگیرند».

نیازمند هم‌چنین شرکت تکنولوگ را هم در سازمان گسترش و نوآوری صنایع تأسیس کرده است که وظیفه نظارت بر طرح‌های پیشنهادی روس‌ها،چک‌ها و رومانیایی‌ها را بر عهده داشت. این شرکت قرار بود در آینده خود را برای تهیه طرح‌های مشابه آماده کند.

*ناجی صنعت

ردپای رضا نیازمند در خاطرات بیشتر کارآفرینان دهه 40 خورشیدی دیده می‌شود. از اصغر قندچی گرفته تا برادران خیامی، هرکدام خاطره‌ای از نیازمند دارند و این خاطرات جدای از یادآوری تاجرانی است که با اصرار و تلاش نیازمند به تولیدکننده تبدیل شده‌اند. یکی از مهم‌ترین رویکردهای نیازمند که او را در یاد فعالان بخش خصوصی هم ماندگار کرد تلاش او برای نوسازی صنایع بود. درواقع نیازمند در قالب سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران به سراغ صنایع ورشکسته، تعطیل‌شده یا در شرف تعطیل می‌رفت و اختیار آن را به دست می‌گرفت و برای نوسازی آن اقدام می‌کرد. یکی از این صنایع که نیازمند خود به نوسازی آن اشاره‌کرده، کارخانه نساجی اطلس بافت در شهرری است که به دلیل معوق شدن وام‌ها تعطیل و کارگران آن بیکار شده بودند نیازمند دراین‌باره نوشته:«این کارخانه متعلق به یک سرمایه‌گذار خصوصی بود که قسمتی از سهام را به نام همسر و فرزندان صغیر خود کرده بود. دولت برای به کار انداختن مجدد کارخانه و بازگشت کارگران به کار و همچنین پرداخت بدهی‌های داخلی و خارجی شرکت، تصمیم به نوسازی این واحد گرفت. کارخانه، مبالغ زیادی بدهی به بانک‌های داخلی و کارخانه‌هایی در ایتالیا، انگلستان و چک و اسلواکی داشت و کارگران کارخانه که سه ماه بی‌کار شده و حقوق دریافت نکرده بودند، قطعات ماشین‌آلات را فروخته و کارخانه را تبدیل به مخروبه کرده بودند».

مهم‌ترین کار نیازمند برای نوسازی این کارخانه اصلاح دستگاه‌های اداری، مالی، فنی و بازاریابی ‌کارخانه بود. نیازمند دراین‌باره نوشت:«در دوران نوسازی، سیستمهای اداری ، مالی، فنی و بازاریابی کارخانه اصلاح شد. همه ماشین‌ها تعمیر و به راه انداخته شد؛ ماشین‌های تکمیلی خریداری و نصب شد؛ محصولات جدیدی تولید و به بازار عرضه شد؛ وام بانک‌های داخلی و شرکت‌های خارجی پرداخت شد؛ ساختمان‌ها تغییر و توسعه داده شد؛ انبار کارخانه از مواد اولیه و قطعات یدکی پر شد و پس از چهار سال و اندی، در حضور وزیر اقتصاد کارخانه بدون قرض و با سودآوری بسیار زیاد ، به مالکان اولیه برگردانده شد».

کارخانه صنایع فلزی ایران متعلق به بانک ملی، کارخانه چرم خسروی در تبریز، کارخانه قندآبکوه و قند چناران متعلق به آستان قدس رضوی از دیگر نمونه‌هایی است که از سوی ایدرو در فرایند نوسازی به چرخه صنعت بازگشته است.

*ذوب‌آهن را چه کسی ساخت؟

رضا نیازمند عضو اصلی هیئت مذاکره‌کننده ایرانی برای بستن قرارداد احداث ذوب‌آهن بود. در سال 1343 مناقصه ذوب‌آهن ایران در دنیا منتشر شد و درنهایت بهترین پیشنهاد یعنی پیشنهاد شوروی انتخاب شد. در زمستان سال 1344 بالاخره این قرارداد در مسکو به امضای طرفین رسید اما داستان به‌راحتی برای ایران پیش نرفت. رضا نیازمند پیچیدگی‌های اجرای قرارداد را این‌طور روایت کرده است:««آن‌سوی رودخانه ارس روسیه بود و روس‌ها که گاز می‌بردند کنتور داشت. طبق آن کنتور بانک مرکزی ایران قیمت صادرات گاز به ایران را می‌نوشت که ما این‌قدر از آن‌ها طلب داریم. روس‌ها هم وقتی‌که ماشین‌آلات را به ما تحویل می‌دادند بانک مرکزی قیمت آن را در دفاترش می‌نوشت تا حساب‌ها پایاپای بشود. من هنگام مذاکرات حضور داشتم. چه در مورد ذوب‌آهن که عضو هیئت بودم و چه در مورد ماشین‌سازی اراک که شخصاً خودم خریدار بودم. روس‌ها ۲۰۰ نفر فرستادند ایران که همه کمونیست بودند! همه مهندسان لازم هم از روسیه آمدند چون ما اینجا مهندس کافی نداشتیم. برای ذوب‌آهن باید روس‌ها زغال از معادن ایران تهیه کنند علاوه بر آن ذوب‌آهن مقداری آب لازم داشت. همه این کارها مهندس با‌تجربه لازم داشت. همه مهندسان از شوروی می‌آمدند. به‌این‌ترتیب پس از سال‌ها که روابط ایران و شوروی همیشه غیردوستانه بود، اوضاع و روابط بین ایران و شوروی خوب و دوستانه شد.»

بااین‌وجود اما به دلیل مارکسیست بودن شوروی‌ها همیشه این نگرانی وجود داشت که آن‌ها گرایش‌های سیاسی‌شان را در کار دخالت دهند و این مسئله به ضرر ایران تمام شود. نیازمند اما از قول روس‌ها گفته و اینکه آن‌ها تلاش می‌کردند کمونیست بازی درنیاورند. به گفته نیازمند:« روس‌ها هم الحق والانصاف خوب کار می‌کردند و اصلاً دنبال کمونیست بازی نبودند. روس‌ها قول داده بودند و گفته بودند مطمئن باشید که ما کمونیست بازی و جاسوس‌بازی در‌نمی‌آوریم. بالاخره بعد از یک‌عمر عدم اطمینان و دشمنی روس‌ها با ما رفیق شده بودند. درعین‌حال ما خیلی خوشحال بودیم که اگر آمریکایی‌ها ناراحت بشوند، مانعی ندارد چون آمریکا نفوذ داشت روی انگلیسی‌‌ها و روابط ما را کنترل می‌کرد، آمریکا روی آلمان هم نفوذ داشت، ولی نمی‌توانست روی شوروی اعمال‌نفوذ کند و این موجب شده بود که ایران تا حدی آزادی عمل داشته باشد و بتواند برنامه‌های خود را با شوروی بدون اعمال‌نفوذ آمریکا اجرا کند. خوبی قرارداد ما با روسیه این بود که ماشین‌آلات ذوب‌آهن و ماشین‌سازی اراک و لوله‌کشی سرتاسری گاز تا روسیه را روس‌ها می‌دادند و ما به‌جای آن به آن‌ها گاز می‌دادیم. آن‌هم گازهایی که ما می‌سوزاندیم.»

*مس سرچشمه

با پایان یافتن دهه 40 نیازمند از مدیریت ایدرو استعفا داد. این استعفا آغاز دوره‌ای پرتنش در فعالیتش بود تا جایی که نگرانی از پیشرفت کار او را بیمار و راهی امریکا کرد. نیازمند به‌عنوان مدیرعامل شرکت مس سرچشمه انتخاب شد. راه‌اندازی معدن مس کاری عظیم بود که بیش از 3 سال طول کشید اما سرانجام در سال 1354 نتیجه داد. او به دلیل تلاش‌های مداوم نشان درجه‌دو تاج را دریافت کرد. او پس‌ازاین از مناصب دولتی کنار کشید و فعالیت در بخش خصوصی را ترجیح داد.

* چرا نیازمند از دولت استعفا کرد؟

ماحصل فعالیت رضا نیازمند در معاونت صنعتی وزارت اقتصاد وقت، کلید خوردن فرایند توسعه و بهبود شاخص‌های اقتصادی بود اما چرا نیازمند نزدیک به 10 سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از دولت استعفا کرد؟ دلیل عمده این مسئله را باید در مخالفت شاه با فعالیت بیشتر تکنوکرات ها در بدنه اقتصادی دولت آن زمان جست. تکنوکرات هایی مثل عالیخانی، سادات تهرانی، یگانه و نیازمند با توجه به تلاش‌های ثمربخششان در اقتصاد حسادت دیگران و نگرانی شاه را برانگیخته بودند. در یک دوره نسبتاً طولانی، این تکنوکرات ها بودند که در عرصه اقتصاد کشور می‌تازاند و کمتر خبری از سیاستمداران و بورکرات ها بود.

دوره فعالیت تکنوکرات ها با شاه بدون اصطکاک نبود. مرحوم نیازمند در خاطراتش از جلساتی صحبت کرده که در روزهای پنج‌شنبه با حضور عالیخانی، سادات تهرانی، یگانه، ضیایی و کیان پور و خود او برگزار می‌شده است. این گروه در این جلسه به این نتیجه می‌رسند برای صدور پروانه هر کارخانه سیمان یک ناحیه امن را در نظر بگیرند چراکه سرمایه‌گذاران علاقه‌ای به کار در دوردست نداشتند و فاصله محل تولید و مصرف به افزایش قیمت سیمان دامن زده است. این سیاست در حال اجرا بود تا اینکه نامه‌ای از حسابداری مخصوص شاه به نیازمند رسید. این نامه درواقع تقاضای ایجاد یک کارخانه هزارتنی سیمان در آبیک بود و البته صدور پروانه برای آن با تصمیم جلسه پنج‌شنبه در مغایرت. نیازمند دراین‌باره گفت: «محل نصب این کارخانه با کارخانه سیمان تهران (که متعلق به مهندس ابتهاج بود) و کارخانه سیمان دولتی ری، کمتر از 120 کیلومتر فاصله داشت. ولی چون متقاضی حسابداری مخصوص -‌و در حقیقت خود شاه بود‌- من پروانه را امضا نکردم و به عالیخانی گزارش دادم، اگر لازم است خودش امضا کند. ابتدا عالیخانی تصمیم می‌گیرد که پروانه را امضا نکند و به شاه گزارش دهد. شاه عصبانی می‌شود که مملکت سیمان کم دارد و حال که ما می‌خواهیم کارخانه سیمان تأسیس کنیم به ما پروانه نمی‌دهید؟‌... البته عالیخانی بعد پروانه را امضا می‌کند و به حسابداری مخصوص می‌فرستد، ولی شاه این را به‌صورت عقده‌ای در دل نگه می‌دارد».

اما بیشتر نگرانی شاه از کجا آب می‌خورد؟ علی‌اصغر سعیدی، جامعه‌شناس اقتصادی در گفت‌وگو با هفته‌نامه تجارت فردا از این می‌گوید که یک دلیل عمده موفقیت تکنوکرات ها دست شستن موقتی شاه از برخی اقدامات اقتداگریانه بود اما این دوره خیلی طولانی نشد. او می‌گوید:ظهور تکنوکرات‌ها در ایران در دهه 1340 شمسی، برخلاف آنچه گفته شده است، نه به‌واسطه خواست شاه مبنی بر ایجاد طبقه مستخدم عمومی جدید بود که هیچ جاه‌طلبی سیاسی نداشته باشد و نه به‌واسطه تحولات بین‌المللی. دکتر نیازمند می‌گوید اعتبار و افتخار ظهور این طبقه جدید را نباید به شاه داد چون او حداقل دو تن از کلیدی‌ترین افراد در تکنوکراسی جدید را خیلی زودتر از اینکه نتیجه فعالیت‌هایشان به ثمر برسد نه‌تنها از تصمیم‌گیری برکنار کرد، بلکه از هرگونه سطوح تصمیم‌گیری برکنار و عملاً خانه‌نشین کرد. نخست با دستور خودش دکتر عالیخانی را و سپس درنتیجه برنامه ارزیابی وزارتخانه توسط هویدا، دکتر یگانه را. به‌علاوه ظهور مستخدم عمومی جدید در غرب به معنی مأمورانی که علاقه سیاسی خاصی ندارند و تعهد خود را به کار اجرایی و اجرای روح قانون داده‌اند قبل از این‌ها ظهور و توسعه‌یافته بود.اگرچه دکتر عالیخانی تکنوکراتی بود که هیچ جاه‌طلبی سیاسی نداشت، اما مجری هر دستور و توصیه‌ای که از دربار صادر می‌شد نبود و از مقررات وضع‌شده توسط گروه تکنوکرات وزارت اقتصاد تبعیت می‌کرد. همین امر کافی بود که اقدامات او به‌تدریج با برخی توصیه‌های شاه در تضاد قرار گیرد و شاه چنین بپندارد که به دستورات او وقعی نمی‌نهند. همین امر برای ذهنیتی که همه‌چیز را توهم توطئه می‌پندارد کافی بود تا دست آنان را از تصمیم‌گیری مستقل کوتاه کند.».

مرحوم نیازمند هم شکوفایی اقتصاد ایران در دهه 40 را ناشی از پذیرش تکنوکراسی توسط شاه می‌دانست. در این دوره رشد صنعتی ژاپن 16 درصد بود اما عالیخانی و گروه تحت رهبری او به رشد 16.5 درصدی رسیدند و از ژاپن جلو زدند. نیازمند دراین‌باره گفت: «ما خیلی گردن‌کلفت شده بودیم. نخست‌وزیر از وزارت اقتصاد می‌ترسید. البته همه می‌گفتند که ماه دیگر عالیخانی نخست‌وزیر است. ازبس‌که شهرت پیداکرده بود. نه در ایران، در تمام دنیا. همه می‌دانستند که لیدر این ترقی، عالیخانی است و چهار سرباز پشت سر خود داشت و با این سربازان یک‌باره کشور دارای صنایع بزرگی چون ذوب‌آهن، خودرو، مس سرچشمه، لوازم‌خانگی، پوشاک و... شد».

تنگ‌نظری‌هایی که سعیدی به آن اشاره می‌کند درنهایت کار دست تکنوکرات ها داد و به استعفای بعضی و برکناری بعضی دیگر انجامید مرحوم نیازمند خود داستان استعفایش را این‌طور روایت کرده است:«در سال آخري كه در سازمان گسترش بودم شاه كاري كرد كه من ديگر تحمل كار كردن با او را نداشتم. او دكتر عاليخاني را كه واقعاً نجات‌دهنده كشور از ركود خانمان‌سوز اميني بود، وزيري كه تكنوكراسي را در اين كشور بروكراسي متداول كرد و ايران را چنان در جاده رفاه انداخت كه با ژاپن رقابت مي‌كرد، بدون دليل از وزارت اقتصاد برداشت و كرد رئیس دانشگاه تهران و پس از مدت كوتاهي از آنجا هم برداشت و گفت شما از کار خسته شده‌ايد و بهتر است برويد و استراحت كنيد. شاه با اين حركت بي‌وفايي شديد خود را به كاركنان باوفایش نشان داد. حال من در انتظار بودم كه يك روز نوبت من شود و من را هم اخراج كند و به سطل خاكروبه بیندازد. اتفاقاً چندي نگذشت كه دومين نفري كه همراه دكتر عاليخاني اقتصاد شكوفاي دهه 40 را درست كرده بود يعني دكتر محمد يگانه، دوست 40 ساله من را هم شاه اخراج كرد. اخراجي مفتضحانه. منزل يگانه نزديك منزل من بود. يك روز اول شب همسر آمریکایی يگانه تلفن كرد كه بيا محمد سكته كرده، رفتم ديدم كه آمبولانس آمده و دكتر اسلامي رئیس بيمارستان تهران كلينيك هم آمده و دارند محمد را مي‌برند. از خانمش پرسيدم چه شد؟ گفت: ما با محمد و بچه‌ها داشتيم تلويزيون تماشا مي‌كرديم كه تلويزيون هويدا نخست‌وزیر را نشان داد كه در مقابل شاه ايستاده و دارد گزارشي را مي‌خواند. هويدا گفت: شاهنشاها برحسب اوامر ملوكانه كه فرموديد كار وزرا ارزيابي شود ما كار همه وزرا را ارزيابي كرديم، كار محمد يگانه، وزير آباداني و مسكن از همه بدتر بود اگر اجازه فرماييد كار او به ديگري داده شود. شاه هم تاييد كرد. محمد كه داستان را تماشا مي‌كرد یک‌مرتبه فرياد زد و افتاد كه ما به دكتر اسلامي تلفن كرديم آمد و گفت سكته كرده و او را برد بيمارستان. اين دو واقعه يعني اخراج دو نفر از دوستان بسيار عزيز من چنان در من تأثیر گذاشت كه ديگر نمي‌توانستم براي دستگاهي كه شاه در رأس آن است كار كنم و قبل از اينكه من را هم مفتضحانه اخراج كنند، خودم استعفا دادم».


*پایان معمار

زندگی حرفه‌ای رضا نیازمند و فعالیت مستمر صنعتی او سرشار از فراز و نشیب‌هاست. ردپای او در صنایع و بخش‌های مختلف از جمله انرژی هسته‌ای هم دیده می‌شود چراکه او در دوره‌ای با تأسیس شرکت یورایران توانست سوخت 17 سال نیروگاه بوشهر را خریداری کند. رضا نیازمند که ردی از حضور او در تاریخ کمتر صنعت و واحد اقتصادی دیده نمی‌شود، در آذرماه سال 96 در سن 96 سالگی و در بیمارستان شریعتی تهران درگذشت. او در حالی از دنیا رفت که امروز کمتر شرکتی از شرکت‌ها ایدرو سود ده هست و بسیاری از کارخانه‌های متعلق به بخش خصوصی از حمایت میراث رضا نیازمند بی‌بهره مانده‌اند.

رضا نیازمندکارآفرینی
روزنامه نگارم، می نویسم و می گردم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید