تجربه نشان داده بیشتر استارت آپ ها شکست می خورند. در واقع، هرچه ایده نوآورانه تری برای استارت آپ داشته باشید، شانس شکست شما بیشتر است. براساس آمار وزارت کار، از هر 10 کسب وکار، دو کسبوکار در نخستین سال های فعالیت خود شکست می خورند و از 10 کسب وکار، شش کسب وکار دهمین سالگرد تاسیس خود را جشن نمی گیرد. به نوشته فوربز این آمار در مورد استارت آپ ها بدتر است. از هر 12 استارت آپ، 11 استارت آپ شکست می خورد. این آمار ثابت می کند پیش از تعهد تمام و کمال وقت و منابع به عملیاتی کردن یک ایده، باید درباره احتمال موفقیت آن ایده فکر کنید. اما مشکل چیست؟ اگر شما برای اجرای یک ایده کاملا تازه و آزمایش نشده برنامه ریزی کرده اید، هیچ کارشناسی در جهان وجود ندارد که به شما درباره کار کردن یا نکردن آن ایده چیزی بگوید. بنابراین، اعتبار بخشیدن به آن ایده و موثر بودن آن به طور کامل به شخص شما بستگی دارد.
سرمایه گذاران کمی در اکوسیستم استارت آپی به ایده شما توجه می کنند مگر اینکه بدانند شما شواهد تجربی دارید که ثابت می کند در مسیر درستی در زمینه بازار و محصول گام بر می دارید. بنابراین اعتبارسنجی ایده های استارت آپی برای تبدیل شدن به یک صنعت استاندارد ضروری است.
هدف شما ساده است. باید بگویید مشکلی که شما قصد حل کردن آن را دارید وجود دارید و راه حلی که برای آن برنامه ریزی کردید، قابل اجرا شدن است. قوی ترین مستندات برای ثابت کردن حرف شما تغییر درآمد است. نکته کلیدی این است که راه حل شما با کمترین سطح از منابع، تلاش و زمان اجرا شود و برای اثبات آن به طور معمول باید یک نمونه اولیه آماده کرده و بفروشید. اما حتی آماده سازی یک نمونه از ایده نوآورانه شما، هزینه بر است بنابراین بهتر است حتی پیش از یک نوشتن یک خط کد، ایده استارت آپی را اعتبار سنجی کند. این چهارگام به شما کمک می کند:
نخست، پیشنهاد خود را تعریف کرده و آن را توضیح دهید. اگر قصد فروش حضوری دارید، می توانید صفحه لیندینگ و نمایش محصول در فضای اینترنت ایجاد کنید.
دوم، جامعه مورد نظر خود را پیدا کنید یعنی مردمی که شما تلاش می کنید مشکل آن ها را با ارائه راه حل خود حل کنید. باید بتوانید راه حلی که به آن ها فروخته اید را در بازارهای بزرگتر عرضه کنید. قرار است یک استارت آپ راه اندازی کنید نه یک موسسه مشاوره. اسکیل پذیر بودن از مهم ترین ویژگی های شماست.
سوم، مقدمات فروش را فراموش نکنید. به نمونه مورد نظر برای فروش از طریق به اشتراک گذاشتن مطلب در رسانه های اجتماعی و گروه ها دسترسی پیدا کنید. کمپین های تبلیغاتی راه بیندازید. در فروم هایی که مخاطبان شما حضور دارند، درباره محصول محتوا منتشر کنید. اگر انجام همه کارهای لازم پیش از فروش ممکن نیست، ایمیل مشتریان بالقوه را پیدا کنید و با وعده ارسال نمونه اولیه با آن ها ارتباط بگیرید. اگر به طور حضوری محصولی را می فروشید، ایده خوبی است که از مشتریان پیش از فروش راه حل و خدمات چیزهایی بپرسید.
و آخر، با مشتریان برای گرفتن بازخورد آن ها گفت وگو کنید. اگر محصولی را فروختید و نتیجه چیزی نبود که انتظار داشتید، دوباره فرایند اعتبارسنجی خودتان در جامعه نمونه را تکرار کنید تا به شواهد لازم برای اعتبارسنجی راه حل خود برسید. یعنی به این نتیجه که مشتریان حاضرند برای راه حل شما پول پرداخت کنند. پس از این باید فرضیات خود را به چالش بکشید. تلاش کنید مشتریان را بیش از اندازه تحت تاثیر قرار دهید. هیچ راه حلی را بدون وجود نیاز معتبر به آن، به کسی تحمیل نکنید. به جای این، مثل یک دانشمند عمل کنید که می خواهد با استفاده از فرمول ها و آزمایش فرضیه ها به حقیقت برسد.
یک نکته مهم دیگر این است که به ایده اولیه نچسبید و نسبت به آن تعصب به خرج ندهید. هدف اصلی از اعتبار سنجی، چکش کاری ایده و شکل دادن به آن برای رسیدن به ایده ای مناسب و متناسب با واقعیت هاست. بنابراین به طور خلاصه، پیش از اینکه وقت و زمان بسیاری را به یک ایده نو اختصاص دهید، آن ایده را در چهار مرحله بسنجید:
پیشنهاد و راه حل خود را تعریف کنید.
گروه کوچکی از مشتریان را تعریف کنید.
پیش فروش کنید.
بازخوردها را جمع کنید و نتیجه را ارزیابی کنید.