Zohre Sadry
Zohre Sadry
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

بدون عنوان


پسرم در کدام خیابان این شهر شلوغ گم شدی؟

سر کدام کوچه پیچیدی که ردت را میان جمعیت گم کردم؟

پسرم پشت سر چند نفر دویدی و به لباس‌شان چنگ انداختی که پیدایم کنی ولی من نبودم تا در آغوشت بگیرم؟

پسرم از آن روز که تو در هیاهوی جمعیت ناپدید شدی، دیگر هیچ ماشین و اتوبوسی سوار نمی‌شوم،

تمام خیابان‌های شهر را پیاده می‌گردم تا شاید پیدایت کنم.

بعد از رفتن‌ات دیگر به خانه برنگشتم، خیابان خانه‌ام شده است، همان‌جا که تو هستی، همان‌جا که تو را از من گرفت.

کجای این شهر آشوب، دنبالت بگردم؟ در کدام خیابان؟ کدام میدان؟ کدام کوچه؟ کدام محله؟ کجا بیایم که تو را ببینم و جانم آرام بگیرد؟

پسرم مرا ببخش که گمت کردم، ببخش که این همه سال ترسیده‌ای و منتظر مانده‌ای تا بیایم و در آغوشت بگیرم ولی من هنوز نیامده‌ام...

آخ، پسرکم، نازنینم، اگر پسرم شده بودی، اگر مادرت شده بودم، هیچ‌وقت گمت نمی‌کردم، اگر داشتم‌ات نمی‌گذاشتم خیابان‌های این شهر تو را از من بگیرند،

پسرم ببخش که تو را نداشتم، مادرت نشدم و تو برای همیشه از من گم شدی، برای همیشه، برای همیشه... .

.

خیابانکودکگرافیتیعکاسینویسندگی
آن‌چه را نمی‌توانم «عکس» کنم، می‌نویسم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید