شما هم وقتی قضیه ژن خوب مطرح شد، آن را به سخره گرفتید و نقد کردید؟ من هم خندیدم. اما بعدها به ژن خوب و بد ایمان آوردم. منظورم آقازاده بودن و استفاده از رانت و امثال این ها نیست، بلکه یک سری افکار، اخلاق، باورها و عادات است که دومینووار مثل ژن بین نسل ها منتقل می شوند. شاید بگویید ژن قابل تغییر نیست ولی تغییر باورها و افکار شدنی است. بله شدنی است اما به همان سختی تغییر ژن. روانشناسی در یک برنامه تلویزیونی می گفت رفتار و باورها نسل به نسل منتقل می شوند. گرچه ابتدا این انتقال از طریق آموزش است ( مادربزرگم به مادرم، مادرم به من و من به فرزندم) اما از یک جایی به بعد دیگر پای یاد دادن و یاد گرفتن در میان نیست، بلکه آن رفتار یا باور مثل ژنی در ما نهادینه شده و به نسل بعد انتقال می یابد. این یعنی ما حاصل نسل ها اندیشه، تفکر و باوریم. و به همان میزان در شکل گرفتن اندیشه، تفکر و باور نسل های بعد مسئول. ما قطعه ای هستیم از دومینویی که سال ها پیش شروع شده و تا آینده ادامه خواهد داشت.
اگر تاکنون دومینو بازی کرده باشید خوب می دانید که هر قطعه چه نقش مهمی دارد و اشتباه در چینش و یا حذف حتی یک قطعه، حرکت را متوقف می کند. البته این دومینوها بر خلاف دومینوهایی که تاکنون دیده ایم معمولا چندان برنامه ریزی شده نیستند و یک فکر یا طرح و برنامه کلی پشت آن نیست. ناخواسته تحت تربیت خانواده و پس از آن تحت تاثیر محیط رشد می کنیم و رفتارها، افکار و عادت های غلط، الگوی زندگیمان می شوند و ناآگاهانه آن را به فرزندان و نسل بعد منتقل می کنیم.
پس در دومینوی زندگی گاه قطع این توالی لازم است. آنجا که قدم در راه نه چندان هموار خودشناسی می گذاریم و ژن های بد منتقل شده را شناسایی می کنیم و می پذیریم که نه می توان به نسل قبل خرده گرفت و نه می توان به آیندگان حواله داد. باید آستین ها را بالا زد و خود را مهیای تغییر کرد و ساخت باورهایی را که می توانند زندگیمان را زیر و رو کنند.
تغییر همیشه سخت است و این بار مضاعف. قطع این دومینوها یعنی بر باد دادن زحمات چندیدن ساله ی آدم های مهم و نزدیک زندگیمان. پس به سختی تغییر، سختی مقابله با انتقادات و چرا ها را هم اضافه کن. اما بدان! صبوری ات به داشتن یک نگرش جدید زندگی ساز و هدیه آن به فرزندانت می ارزد...