Z_SHOJAEI97
Z_SHOJAEI97
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

عدالت خدا کجاست؟!

من اکنون زندگی بهتری داشتم، اگر...

به اندازه ی فلانی باهوش بودم،

در یک دوره ی تاریخی دیگر زندگی می کردم،

پدر و مادر بهتری داشتم،

در کشور یا شهر دیگری به دنیا می آمدم،

زیباتر بودم،

پول بیشتری داشتم،

این ناتوانی و یا معلولیت را نداشتم،

و ...

بله، حق با شماست. هر کدام از این "اگر"ها، اگر تحقق می یافت بی شک شما آدم دیگری می بودید. اما مسئله این است که در زندگیِ همه ی ما چیزهایی هست که جبر مطلق است و ما می توانیم بابت آنها ناراحت بوده، از زمین و زمان شاکی باشیم، با خدا دعوا کنیم و عدالتش را زیر سوال ببریم، اما تغییری نمی توانیم ایجاد کنیم.

صاحب این قلم، خود، زمانی شب با این افکار می خوابید و صبح با همین ها چشم می گشود. و البته منظورم این نیست که در میانه ی روز نفس راحتی می کشید. کوچک ترین شکستی در زندگیش به اندازه جزئی ترین موفقیتی در زندگی دیگران باب این مقایسه ها را در ذهن و فکرش باز می کرد_ غریبه ای که میانمان نیست، هنوز هم گاهی پیش می آید، فقط گاهی.

پس نمی خواهم شعارگونه بگویم که راه حل دیگری هم وجود دارد و آن این است که به داشته هایمان بیندیشیم و با همان ها لنگان، خرکِ خویش را به مقصد برسانیم.

می خواهم از کوهستانی بگویم که ایده اش بارقه ی نوری در زندگی ام روشن کرد. در همان روزهای درگیری و شکایت و غم بود که فهمیدم هر یک ما در این دنیا کوهی داریم که خدا رسالتمان را در حرکت به سوی قله ی آن قرار داده است. بله، واقعیت دارد. ارتفاعِ قله ها خیلی متفاوت است، بیش از حد تصورمان حتی. این ارتفاع را همان شرایطِ غیرِ قابلِ تغییر تعیین می کند و البته می توان به تاسی از ضرب المثل معروف گفت: هر که ارتفاع قله اش بیش، سختیِ صعودش بیش تر! اما جنگیدن برای بالا بردن آن همان قدر غیرعاقلانه است که غصه خوردن و نالیدن از کوتاه تر بودنش.

باید کوله بار را برداشته و راه بیفتیم و سعی کنیم در مدت زمانی که گرچه نمی دانیم چقدر است ولی خوب می دانیم که هر چقدر هم طولانی باشد باز هم کوتاه است، قله را فتح کنیم (البته خدای خالق قله ها، ارتفاع آن ها را با هدف رشد کوهنوردان، آنقدر کمال گرایانه تعیین کرده که فتح آن ها ممکن نباشد. این یعنی نمی توان به خودِ خودِ قلّه رسید، یعنی باید همیشه در حالِ رفتن بود و هیچ گاه احساسِ رسیدن نکرد، چون رسیدن توقف است و ماندن، حال آنکه انسان برای حرکت و رفتن و رشد کردن آفریده شده. و این یعنی تلاشی مادام العمر و بدون وقفه نیاز است و وقتی برای قیاس و زاری نیست.) و در ضمن می توانیم شادمانه و بدون هیچ حس رقابتی برای فرو بردن پرچم در قله گام برداریم. چرا که نه قبل و نه بعد از ما احدی پا به این کوه نگذاشته و نخواهد گذاشت.

خوب، حالا وسطِ این کوهستان انبوه و متراکمی که ما از درکِ میزان نابرابری هایش عاجز هستیم، عدالت خدا کجاست؟!

عدالت خدا آن جاست که او به ارتفاعی که تو بالا رفته ای کاری ندارد، به نسبتی که از کوهت پیموده ای می نگرد. این یعنی ممکن است من پانصد متر از قله ی یک کیلومتری ام را پیموده باشم و ظاهرا از تو که هفتصد متر از قله ی دو کیلومتری ات را رفته ای پایین تر باشم، اما من نیمی از راه را رفته ام و تو کم تر از چهل درصد. این یعنی آنچه که در دادگاهِ عدلِ الهی سنجیده می شود جایگاهی نیست که در آن ایستاده ای، میزان تلاشی است که برای رسیدن به آنجا کرده ای، با در نظر گرفتن همه ی محدودیت ها.

پس اگر خدایی باشد و اگر جهان دیگری وجود داشته باشد، عدالتی خدشه ناپذیر در خلقت حاکم است. اما... اما چنانچه نه خدایی باشد و نه جهان دیگری، باز هم تصورش می تواند زندگی را زیباتر کند. چرا که تو را به حرکت وامی دارد و کیست که انکار کند پیش رفتن و حرکت کردن از درجا زدن احساس رضایت و لذت بیشتری را برایمان به ارمغان می آورد؟!

شاید دیگر شعاری به نظر نرسد اگر بگویم:

اولین قدم برای حرکت، پذیرش است، پذیرشِ شرایط غیر قابل تغییر، همان "اگر"هایی که زندگیِ بهترت را به آن ها گره زده ای. و از قضا قدم دوم، عدم پذیرش است و جنگیدن علیه تمام مواردِ قابلِ تغییر، همان ها که در دایره ی توانمان برای بهبود و ترقی قرار می گیرند.

این چند خط مرا به یاد نیایشی طلایی انداخت: «پروردگارا به من آرامشی عطا فرما تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم و شهامتی،تا تغيير دهم آنچه را که مي توانم و بينشی تا تفاوت اين دو را بدانم.»

پس، از نالیدن و شکوِه کردن به خاطر کوتاهی قله دست بردار، مگذار انرژی و زمانت هرز برود، راه بیفت و همه ی تلاشت را برای رفتن و بیشتر رفتن بکن. گه گاه هم به قدر تازه کردن نفسی _تنها به قدر تازه کردن نفسی نه بیشتر_ بایست و بنگر که کجا ایستاده ای و تا قله چه قدر مانده؟

نکند به جای بالا رفتن، کمی عقب تر نشسته و زل زده باشی به کوه دیگران و مدام و مداوم آن ها را اندازه بگیری و فراموش کرده باشی که همیشه کوه بالای کوه زیاد است!

از من می شنوی وارد یک جنگ از پیش باخته نشو، میدان پیروزی جای دیگری است... .

مقایسه کردن
داستان‌ها و مقالات مرا می‌توانید در سایتم بخوانید: zahrashojaei.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید