تعجب نکنید. نه عنوان متن غلط است و نه تصویر نامربوطی انتخاب شده. پای بیمارستان و هلال اهمر و گروه های خونی کمیاب هم در میان نیست.
اکثر ما قاچاق را با انواع شناخته شده ترش مثل مواد مخدر، سوخت، دارو، لوازم خانگی، لباس و ... می شناسیم. اما امروز به نوع عجیبی از قاچاق برخوردم. قاچاق کتاب!
شاید این دسته از قاچاقچیان نامحترمی که به زعم خودشان حوزه ی محترم تری را برای قاچاق انتخاب کرده اند، از این که به جای سرو کله زدن با معتادین، پخش کننده های مواد و فروشنده ها، با قشر فرهیخته جامعه سر و کار دارند احساس رضایت بیش تر و یا عذاب وجدان کم تری هم داشته باشند، اما احتمالا از اثر سوءی که بر حوزه چاپ و نشر می گذارند، بی خبرند.
تخفیفی که من و شما از خرید کتاب های پرفروش و نو (نه کتاب های دست دوم) از دست فروشنده های عزیز در خیابان عایدمان می شود، در واقع حق التالیف نویسنده ایست که ماه ها و شاید سال ها برای نوشتن آن کتاب زحمت کشیده و به قول سروش صحت عرق ریزی ذهنی کرده است. و این یعنی نادیده گرفتن ثانیه به ثانیه تفکر و تلاش و عمر یک نویسنده. اگر می خواهیم کتاب را با قیمت مناسب تری بخوانیم، بهترین و صحیح ترین راهش، بیشتر کتاب خواندن و ترویج فرهنگ کتاب خوانی است، تا با بالا رفتن تیراژ کتاب ها قیمت تمام شده آن ها کم تر شود.
یادمان نرود که قاچاق کتاب، قاچاق کلمه است و به تعبیر شاملو کلمه خون شاعر است.