Z_SHOJAEI97
Z_SHOJAEI97
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

لذّت به قید شرط

برخی از مفاهیم آنقدر در قالب کلمات مستعمل شده اند که به ندرت راجع به اصالتشان فکر می کنیم و یا به خودمان اجازه می دهیم آنها را زیر سوال ببریم.

"لذت" یکی از این مفاهیم است که به نظر می رسد باید چیزی فراتر از ترشح دوپامین و مشتی هورمون دیگر در بدن و یا باز شدن نیشمان تا بناگوش باشد. هر کاری که لبخند را روی لبمان می نشاند و یا احساس رضایتی درونی را به ما القا می کند، الزاما لذت بخش نیست.

ما به عنوان پرمدعاترین مخلوق عالم در عقل و فهم و شعور، باید برای لذت بردن هم تعریفی داشته و حد و مرزی تعیین کنیم.

شرط لازم برای لذت بردن از کاری که احساس رضایت و شادی به ما می دهد، شاید این باشد که به خودمان، دیگران و آرامششان آسیب نرسانیم.

نمی توانیم نیمه شب با صدای بلند به موسیقی مورد علاقه مان گوش کنیم و همسایه مان را بیازاریم، با این توجیه که از گوش دادن به موسیقی با صدای بلند در شب لذت می بریم.

نمی توانیم با 180 کیلومتر بر ساعت در اتوبان رانندگی کنیم و حق زندگی را از کسی بگیریم و یا مسیر زندگی اش را تغییر دهیم، به این بهانه که از سرعت لذت می بریم.

نمی توانیم با کوتاه کردن هر نخ سیگار، به سلامت آن هایی که در خانه و اتمسفرِ ما نفس می کشند صدمه بزنیم و عمر خودمان و شادی آن ها را کوتاه تر کنیم، چون حاضریم برای لحظه هایی هرچند کوتاه، لذت را از سیگار گدایی کنیم.

نمی توانیم به انحای مختلف حیوانی خیابانی را بیازاریم، با این توجیه که برایمان تفریحی لذت بخش است.

نمی توانیم زباله مان را در رودخانه، کوه، ساحل، پارک و خیابان رها کنیم و محیط زیستی که نه تنها متعلق به دیگران در زمان خودمان که متعلق به آیندگان نیز هست را آلوده کنیم، به این بهانه که راحت تر بودن به خودی خود با لذت همراه است.

نمی توانیم دیگران را دست بیندازیم، مسخره کنیم و یا پشت سرشان حرف بزنیم، چون برایمان جالب و لذت بخش است.

و از این دست مثال ها بسیار است.

حالا اگر لذت هایمان را با متر و معیار درستی سنجیدیم، جا دارد به این نکته نیز توجه کنیم که لذات ما سطوح متفاوتی دارند و مهم تر آنکه، لذت ها به شدت تربیت شدنی اند؛ گرچه این تربیت سخت است و تمرین و تکرار می طلبد.

اگر از دیدن سریال های بی محتوای تلویزیون که حتی نمی توانند ادای عشق را در بیاورند لذت می بریم، احتمالا چشممان را با فیلم های خوب و کتاب های عالی که به مفهوم عشق پرداخته اند، تغذیه نکرده ایم.

اگر در دام مصرف گرایی افتاده ایم و با افتخار آن را جار می زنیم، شاید لذتِ تولیدِ چیزی هرچند کوچک را تجربه نکرده ایم.

اگر تمام سهممان از ورزش، هیجانِ تماشای آن است، احتمالا شادی، سلامتی و حس خوب حاصل از ورزش کردن را از خودمان دریغ کرده ایم.

اگر حالمان با وضعیت فعلی و درجازدن، زیادی خوب است، شاید مزه ی یک پیشرفتِ اساسی زیر دندانمان نرفته باشد.

اگر از نشست و برخاست با آدم های سطحی احساس رضایت می کنیم، بعید نیست که معاشرت با افراد فهیم و عمیق را تجربه نکرده باشیم.

اگر می خواهیم با برند لباس، زیبایی مصنوعی و شماره ی منطقه ای که در آن زندگی می کنیم خود را مطرح کنیم، احتمالا چیز ارزنده تری برای ثابت کردن خود نداریم.

اگر از شوخی های سخیف و حرف های بی ارزش در جمع های خودمان لذت می بریم، شاید مطالعه ای نداشته، فیلم خوبی ندیده و تجربه ی ارزشمندی نداریم که از آن ها حرف بزنیم.

اگر به تعبیر نادر ابراهیمی از ولگردی های بدون عمق، وقت کُشی و خواب های طولانی پیرکننده احساس شعف می کنیم، احتمالا تفریح های عمیق، برنامه ریزی و سحرخیزی را تجربه نکرده ایم.

و ...

خلاصه اینکه رد کردن لذت هایمان از برخی فیلترها قدم اول است، به آن اکتفا نکنیم. قدم بعدی تربیت آنهاست. کاری که باید همیشه، در هر شرایط و سن و سالی مشغول آن باشیم. بالا بردن سطح لذات، گرچه مثل هر تغییر مثبت دیگری سخت است، اما ارزشش را دارد؛ چرا که ما را رشد داده و سطح اهداف و زندگیمان را ارتقا می دهد.

لذت بردنشادیخوشیاحساس رضایتپیشرفت
داستان‌ها و مقالات مرا می‌توانید در سایتم بخوانید: zahrashojaei.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید