پرسش : چرا انسان یک موجود اجتماعی است ؟
هیچ کدام از جانداران جهان غیر از انسانها توانایی حیات اجتماعی وسیع با تکامل روزافزون در آن را ندارند. سرچشمه تمایل به این نوع زندگی نیز انگیزه های غریزی، عاطفی و عقلی است. اسلام هم نه تنها این تمایل را به رسمیت شناخته بلکه برای بسیاری از کارهای جمعی مثل عبادات دسته جمعی، ارزش بی نظیری قائل شده است. اما باید دانست در این زندگی اجتماعی، طبیعت چیزی بیش از قانون جنگل را اعطا نمی کند و همدلی همراه با آرامش مردم امری است که قدرت الهی آنرا پدید آورده است و یکی از نشانه های عظمت و قدرت اوست.
همه ما میدونیم که انسان موجودی اجتماعی است که برای نیازهای مادی و عاطفیش به دیگران نیاز داره. ما انسانها از همدیگه تاثیر میگیریم. دیگران رو شریک لحظه های غم و شادی خودمون میکنیم، انقدری که برای مرگ دختری در فضای مجازی که بعضا حتی تا به حال او را ندیدیم، گریه میکنیم.
اوایل که وارد ویرگول شده بودم، بیش از هر چیز ویرگول متنهای غم انگیز رو به من پیشنهاد میداد. اوایل ناراحت میشدم که چرا وقتهایی که غمگین هستن حال بدشون رو با ما تقسیم میکنن؛ بعد به خودم اومدم و دیدم انگار ویرگول شده جایی برای تخلیه روانی آدمها! یا حتی وقتی که از مرگ آنولین ناراحت بودم، یک بار از شدت ناراحتی با خودم گفتم چرا انولین اصلا اینجا گفت بیماری داره؟
به خودم گفتم تا زمانی که سیاه نمایی و ناامیدی نباشه، چه اشکالی داره. هر انسانی یک مجموعه از خاطرات تلخ و شیرینه. این خاطرات تلخن که روی روان آدمها تاثیر میگذارن و مثل بیماری که دنبال کلداکس برای کم کردن سوزش گلوش میگرده، اونها هم دنبال گوشی برای شنیده شدن میگردن.
انگار برای ما وظیفه شده که تو خوشی هامون دیگران رو شریک کنیم ولی وقتی به غمها میرسه باید به تنهایی بارش رو به دوش بکشیم.
درحالیکه یکی از مکانیسمهای مقابله با استرس، راهبردهای هیجانکاه هستن که یکی از مکانیسمهای اون تخلیه هیجانه. و ما دقیقا با تعریف کردن وقایع برای دیگران استرس و ناراحتی رو از خودمون دور میکنیم.
مکانیسم های روانی (محدودسازی میزان گسترش ورود استرس)
a) مقابلهای آگاهانه
▪ انطباقی: راهکارهایی که قرار است ایجاد سازگاری کنند.
1) راهبردهای مسئله گشایی (solving problem): کاهش اثرات نامطلوب استرس
o استمداد از فرد دیگر (خانمی که پنچر کرده از دیگران کمک میخواهد)
o کسب اطلاعات و اندرز (استفاده از اینترنت برای کسب اطلاعات مربوط با تپش قلب خود)
o طرح ریزی برای مدارا مسئله
o رویارویی (متقاعد کردن دیگری به تغییر رفتار)
2) راهبردهای هیجانکاه (reducing-emotional): تقویت انطباق با شرایط استرس آمیز
o تخلیه هیجان (صحبت با فردی دیگر و ابراز هیجان. از این تکنیک در مکانهایی که زلزله (برای تخلیه هیجانی کودکان و کمک به آرامش آنها) اتفاق میافتد و یا در مجالس ختم با تعریف داستان در مورد متوفی استفاده میشود.)
o ارزیابی مسئله (ارزیابی آنچه قابل تغییر است و سعی بر ایجاد تغییر و آنچه قابل تغییر نیست و پذیرش آن. مثل فوت افراد.)
o ارزیابی دوباره و مثبت مسئله (شناخت اینکه استرس نتیجه بهتری به وجود آورده است. مثلا بیکاری باعث شده شخص دنبال شغل رضایت بخشتری و یا مشروط شدن یک دانشجو باعث شده که دانشجو به دنبال رفع اشکال بگردد تا در ترم بعدی با رفع آن مشکالت، با معدل بسیار خوب مقطع را پشت سر بگذارد.)
o اجتناب از مسئله با رد اندیشیدن به آن (به طور مثال اگر برای شما که در حال حاضر برای امتحان روان آماده میشوید، اتفاقی بیفتد با خود میگویید فعلا به این موضوع (اتفاق ) فکر نمیکنم و برای امتحان آماده میشوم و بعد از آن به این موضوع فکر میکنم.)
اروین د یالوم یک روانپزشکه، توی کتاب "مامان و معنی زندگی" عبارتهای قشنگی به کار میبره:
استادم جان وایت هورن شروعش کرد که اغلب میگفت: "به بیمارانتان گوش کنید؛ بگذارید درستان بدهند. برای خردمندتر شدن، باید دانشجو بمانید."
از پائولا آموختم هراسی که فرد هنگام اطلاع از ابتلا به یک بیماری کشنده تجربه میکند، با کنارهگیری اطرافیان چند برابر میشود.
آمار بیماریهای روان به خصوص افسردگی جالب نیستن. آدمها با حرفها و نوشتههاشون از دردهای درونشون به صورت غیرمستقیم پرده برمیدارن. به قدری که اگر یک پیامک مبنی بر حلالیت طلبیدن دریافت کردید باید متوجه بشید که دوستتون قصد خودکشی دارد و به فریاد دلش برسید!
هرکدام از ما میتونیم به حد وسع خودمون گوش شنوایی برای شنیدن دردهای دیگران باشیم، لازم نیست با شنیدن غصههای دیگران باب نصیحت رو باز کنیم، همین که بگیم من درکت میکنم یا درست میشه یا گور بابای بقیه، بزرگترین کمک رو بهم دیگه میکنیم.
خیلی وقتها آدمها با متنهاشون غیرمستقیم دردهاشون رو فریاد میزنن. به فریاد دلشون گوش کنید.
ما همون قدر که تو شادی بقیه سهم داریم، تو غمشون هم سهیمیم.
پ.ن: هرچند دوست دارم یک متن حال خوب تقسیم کن بنویسم، اما نمیدونم چقدر تعریف از زندگی خودم کار درستی باشه.