خیلی از ماها وقتی میخوایم وارد یک محیط جدید بشیم، ممکنه دچار استرس بشیم که اونجا چجور جایه؟ من باید چجوری رفتار کنم؟ چهکار کنم تا آسیب نبینم؟
دانشگاه هم یکی از همون محیطهاست که حرفهای ضد و نقیض درموردش خیلی به گوش میرسه.
مطالبی که این زیر میگم تجربیات من از دانشگاهه، چیزهایی که موقع ورود به دانشگاه به من نگفتن، یا گفتن و من گوش نکردم، یا حتی گفتن و من عمل کردم و نتیجه گرفتم.
رفرنس نخر، ولی بخون!
اگه دانشجوی علوم پزشکی هستید، اولین سوالی که به محض ورود به دانشگاه باهاش مواجه میشید اینه که رفرنس بخرم؟
ترم اول من از یکی از ترم بالاییها مشورت گرفتم و مشورت درستی به من نداد؛ نتیجهاش شد هزینه کردن و خرید کلی رفرنس که خونده نشد و الان داره خاک میخوره.
رفرنسها هزینه زیادی دارن، بعضا خونده نمیشن و تو کتابخونه دانشگاه هم موجود هستن که میتونید امانت بگیرید، پس خانوادهتون رو برای خرید این کتابها به زحمت نندازید.
رفرنس خوندن خیلی خوبه ولی به خصوص تو ترمهای اول اولویت نیست. یعنی چی اولیت نیست؟ یعنی مهم نیست، نخونم؟
جواب این سوال خیلی به استاد اون درستون برمیگرده، ولی معمولا استاد از جزوههای خودش امتحان میگیره، پس اولویت با خوندن جزوه است. بعد از خوندن جزوه حالا نوبت به خوندن رفرنس میرسه.
ولی حتما بپرسید که شیوه امتحان گرفتن استاد چیه، یه سری از استادها از رفرنس امتحان میگیرن که اینجا رفرنس اولویت میشه.
اگه میخواید رفرنس بخونید، رفرنس آناتومی و فیزیولوژی و زبان تخصصی در اولویت قرار دارن و رفرنس بیوشیمی در قعر جدول.
رفرنس رو مثل زیست دبیرستان نخون!
رفرنس خوندن اصول خودش رو داره. نباید مثل کتاب زیست دبیرستان بخونیدش.
رفرنس رو به صورت تورق باید بخونید.
زمان رفرنس خوندن تو ساله نه موقع امتحانات.
از ترم اول عین بچه آدم درس بخون
یکی دیگه از توصیههای بدی که به من کردن این بود که تو دانشگاه به خصوص ترمهای اول لزومی نداره آنقدر درس بخونی. ترم اول ما هم افتاد توی مجازی و من همکلاسیها و بقیه رو نمیدیدم و نتیجهاش معدل جالبی نشد.
حرف سال بالاییهایی که میگن درسهای علوم پایه به هیچ دردی نمیخوره و فقط پاس کن بره رو اصلا گوش نکنید و اگه آینده تحصیلیتون براتون مهمه قشنگ از ترمهای اول درس بخونید.
حتی درس بیوشیمی که همه به ما میگفتن درس بیخودیه و هیچ کاربردی نداره و پاسش کن بره (چون درس خیلی سختی هم هست) هم وقتی رفتیم ترمهای بالاتر متوجه شدیم چه کلاه بزرگی سرمون گذاشتن! و الان برای تفسیر برگه آزمایش بهش نیازه.
اگه دنبال نمره خوبی هستید در طول ترم درس بخونید و درسها رو برای فرجه انبار نکنید. توی فرجه نمیتونید اون حجم درس رو بخونید و نمره خوبی بگیرید.
خلاصه نویسی هم برای من نجات دهنده بود.
به دروغهای همکلاسیهات گوش نده!
نه اونی که میگه هیچی نخوندم، یا ساعت دوازده شب امتحان میاد تو گروه و میگه الان تازه شروع کردم راست میگه، نه اونی که میگه ۶ دور رفرنس رو خوندم.
به حرف هیچ کدومشون گوش نکنید، چون دو حالت داره، یا شما رو از درس خوندن باز میدارن یا بهتون استرس زیاد میدن که در هر دو حالت مخربن.
با همکلاسیهات بساز!
ترمهای اول تو ارتباط با همکلاسیهام خیلی دچار بحران شدم.
محیط دانشگاه با محیط مدرسه خیلی فرق داره. یادمه یه بار یکی از سال بالاییهامون موقع نصیحت کردن ما میگفت تو مدرسه معمولا بچهها از یک فرهنگ، سطح مالی، خانوادگی و ... هستن ولی تو دانشگاه آدمهای مختلف با سطح فرهنگ و خانواده متفاوتن که همین میتونه عامل اختلاف بینشون باشه.
دانشگاه میتونه محل خوبی برای رشد انسان باشه، نه فقط از جهت تحصیلی، بیشتر از جهت رفتاری. اینکه یاد بگیری در مقابل آدمهای مختلف چجوری باشی، صبرت رو زیاد کنی، ازشون حرفهایی بشنوی که تا عمق وجودت رو میسوزونه ولی باز بهشون لبخند بزنی و حتی خودت رو باهاشون صمیمی نشون بدی، از دستشون گریه کنی ولی باز بری تو جمعشون، خود پولدار بینی یه عده رو تحمل کنی قطعا جزئی از مراحل رشده.
سعی کنید با همه کلاسیهاتون خوب باشید و با اکیپ شدن خودتون رو با بقیه کلاس دشمن نکنید. شما به همههکلاسیهاتون نیاز پیدا میکنید، پس سعی کنید آهسته برید و بیاید، باهاشون بحث نکنید، درمقابل حرفهاشون سکوت کنید، به حرفهاشون عکس العمل نشون ندید و تا میتونید باهاشون بسازید.
به همکلاسیهات همه چیز رو نگو
تا سه ترم اول معمولا بچهها خودشون رو نشون نمیدن. خیلی از دوستیها دووم نمیاره و خیلیها اکیپهاشون میپاشه، پس مواظب باشید و زود به کسی اعتماد نکنید.
فکر نکنید رفتید وارد یه جمعی شدید که بچههاش ادعا دارن دختر و پسر میتونن باهم دوست باشن پس خاله زنک نیستن! همکلاسیهاتون میتونن به مراتب از پیرزنهای همسایه خاله زنکتر باشن و براتون حاشیه درست کنن، پس مواظب باشید و هر اتفاق و حرفی رو برای بقیه تعریف نکنید.
لزومی نداره هرکاری میکنید برای بقیه تعریف کنید. مثلا لزومی نداره بیاید تو کلاس و بگید برای امتحان امروز رفرنس خوندید یا فلان همایش رو شرکت کردید، خیلی از همکلاسی هاتون میتونن سد راهتون بشن.
یادمه ترمهای اول به دوستم میگفتم با بچههای کلاس تو خوابگاه هم اتاقی نشو. اتفاقا رفت و به حرفم رسید. بعد یک ترم هم اتاقی بودن اتاقش رو جدا کرد و رفت با غريبه. از اونموقع هم راحتتر درس میخوند هم دوستیش با بچههای کلاس مشکل پیدا نمیکرد.
اینکه گفتم اینها رو نگید به این معنی نیست که دروغ بگید یا خیلی مخفی کاری کنید. اگه دیدید کسی به کمک شما نیاز داره تجربیاتتون رو دراختیارش بذارید.
با ترم بالاییها دوست باشید
توی دانشگاه ترم بالاییها هم میتونن مثل فرمانده پادگان براتون باشن، هم میتونن یه راهنمای خیلی خوب برای شما باشن، این به رفتار شما و اخلاق اون طرف برمیگرده.
رفتار مودبانهای در مقابل سال بالاییها داشته باشید چون بهشون خیلی نیاز دارید.
بهترین راهنمای شما در دانشگاه سال بالاییها به خصوص اونهایی که یک ترم از شما بالاترن هستن.
میتونید ازشون درمورد استادها، امکانات دانشگاه، اینکه چیکار میخواهید بکنید و خیلی چیزهای دیگه اطلاعات بگیرید، به شرطی که باهاشون دوست باشید.
آدم درستی رو برای مشورت انتخاب کنید. مودبانه سوالتون رو بپرسید و سوالهای الکی نپرسید. مثلا از دانشجوی ترم ۶ نپرسید فلان استاد ترم یک امتحانش چطور بود یا مطالب درسی که خودتون دو هفته بعد یادتون میره رو توقع نداشته باشید دانشجوی سال بالا یادش باشه.
شیوه درست سوال پرسیدن رو هم به کار ببرید. مثلا سوال کلی نپرسید تو یه دیدار تعداد زیادی سوال نپرسید، به روحیات فرد توجه کنید و زمان خوبی برای پرسیدن سوال انتخاب کنید.
خیلی زیاد شد بقیه اش باشه برای بعدا