تو پست قبلی درمورد تجربیاتم از دانشگاه گفتم که ناقص موند، اینجا میخوام ادامه تجربیاتم رو بگم.
خط قرمزهات رو مشخص کن و روی اعتماد به نفست کار کن
اگه آدم مقیدی هستید و عقاید دینیتون براتون مهمه، قبل از اینکه وارد دانشگاه بشید برای خودتون مشخص کنید خط قرمزهاتون چین و حریمها رو تعیین کنید؛ در غیر این صورت یواش یواش شروع به تغییر میکنید و به جایی میرسید که فرسنگها با خط قرمزهاتون فاصله دارید.
تو دانشگاه به شکلها و توجیههای مختلف سعی میکنند تا شما رو تغییر بدن و شبیه خودشون کنند. مثلا من دوست نداشتم با همکلاسیهای پسرم از یه حدی فراتر برم ولی همکلاسیهام مدام با توجیههایی مثل ما که سر کلاس کنار هم نشستیم حالا بریم تو کافه هم بشینیم چی میشه؟، نگاه به جنسیتش نکن آدم میتونه با همه دوست بشه، ما قراره با هم همکار بشیم، همکلاسی آدم مثل داداش آدم میمونه و ...سعی داشتن من رو هم با خودشون ببرن.
این بحثها فقط به این مسائل ختم نمیشه، مثلا ماه رمضون سعی میکنند کاری کنن روزه نگیری یا تلاش میکنند پوششت رو تغییر بدی و حتی میتونن با جملاتی مثل بچه ننه کاری کنن باهاشون قلیون و سیگار بکشی و یا حتی مشروب بخوری (مخصوصا تو پسرا).
روند تغییر هم ناگهانی نیست بلکه آهسته آهسته و قدم قدم تغییرات شروع میشه.
جدای از مسائل دینی روی رفتار شما هم میتونند تاثیر بگذارند که اگه اعتماد به نفس کافی نداشته باشید حداقل میتونه باعث ناراحتی شما بشه، نمونهاش رو قبلا هم تعریف کردم که همکلاسیم زل زد تو چشمام و گفت چرا دماغت رو عمل نمیکنی!؟
تنهایی بهتر از همنشین بده
درسته که گفتم سعی کنید با همه همکلاسیهاتون دوست باشید ولی این به این معنی نیست که باهاشون خیلی صمیمی بشید. سعی کنید بچهها رو بشناسید و تعیین کنید که تا چه حد قراره بهشون نزدیک بشید. برای بعضیها تا همین حد که فقط باهاشون کدورتی نداشته باشید کافیه، بعضی یه حال و احوالی هم بعضی وقتها بکنید، با بعضیها ممکنه بیرون هم برید ولی لزومی نداره از همه چیزتون سر در بیارن.
در هر صورت به این توجه داشته باشید که ارتباط با هر آدمی شما رو ناخودآگاه شبیه اونها میکنه، پس سعی کنید تا حد امکان با افرادی شبیه خودتون دوست بشید.
تک بعدی نباشید
توی دانشگاه مهارتهای زیادی رو میتونید با هزینه کم و حتی رایگان یاد بگیرید به شرطی که توی همایشها و کارگاههای مختلف که برگزار میشه شرکت کنید.
فقط دنبال درس خوندن نباشید و حتما حتما یک سری مهارتها مثل پژوهش و مقالهنویسی رو یاد بگیرید. کمیتههای مختلف دانشگاه رو بشناسید و خودتون پیگیر باشید. خیلی وقتها نحوه اطلاع رسانی دانشگاه مشکل داره و تا شما خودتون پیگیر یادگیری نباشید از این امکانات آگاهی پیدا نمیکنید.
از همون ترم اول که سرتون خلوتتره برید و پروپزال نویسی و مقاله نوشتن رو یاد بگیرید و اگه دوست داشتید تو المپیادها شرکت کنید. اشتباه من رو که میگفتم بذار ترم اول بگذره بعد میرم یاد میگيريم رو تکرار نکنید.
در مقابل استاد مودب ولی کنه باشید!
اگه میخواید تو دانشگاه با استاد کاری بکنید، مثلا نمرهای بگیرید یا میخواید برای مقاله نوشتن استاد راهنماتون بشن، راهش فقط مودبانه برخورد کردن و پیگیر بودن مداومه. یک استاد به خاطر اینکه سرش شلوغه یا بعضا برای شناخت روحیه شما، شما رو معطل بکنه، راهش فقط پیگیری مداومه.
اساتید معمولا خیلی به ادب دانشجو بها میدن پس سعی کنید تا اونجایی که بلدید مودبانه برخورد کنید و از شوخی و خوشمزه بازی سر کلاس اجتناب کنید.
در مقابل بقیه دانشجوها هم ادب خیلی میتونه بهتون کمک بکنه.
ردیف اول بشین!
اگه میخواید دانشجوی موفقیت باشید، من برخلاف خیلیها که میگن رفتی دانشگاه کیف و خودکار با خودت نبر یا از ردیف اخر شروع به نشستن کن، بهت میگم برو ردیف اول بشین تا هم خوب درس رو گوش بدی و هم مشارکت داشتی باشی توی کلاس تا استاد تو رو بشناسه.
در دانشگاه برخلاف مدرسه استادها خیلی اسم و فامیل دانشجوها رو یاد نمیگیرند ولی شما سعی کنید با ترفندهای مختلف کاری کنید تا استاد اسم شما رو بدونه، بعضی از استادها از این طریق بهتون نمره هم میدن (این توصیه رو یکی از استادهامون به ما کردن)، جدای از اینکه ممکنه به خیلی از استادها نیاز داشته باشید، مثلا بخواهید باهاشون تو طرحی مشارکت کنید یا حتی خیلی از استادها معاونتهای مختلف دانشگاه هستن که این شناخت شما به شما خیلی کمک میکنه.
برنامه ریزی داشته باشید
اگه میخواهید هم تفریح داشته باشید، هم به درستون برسید و هم مهارتهای دیگهای غیر از دانشگاه یاد بگیرید راهش فقط و فقط برنامه ریزی و استفاده درست از زمانتونه.
بعضیا میگن بیا دانشگاه باید شب بیداری داشته باشی، زندانی بشی توی خونه و ...
ولی من به شما میگم اگه از همون اول ترم به موقع و با برنامه ریزی درس بخونید هم شب امتحان راحت! میخوابید هم بهتون فشار وارد نمیشه و میتونید به همه کارهاتون هم برسید و دانشجوی موفقی هم باشید.

دانشگاه رفتن یکی از مراحل زندگی شماست، سعی کنید از رفتن به دانشگاه لذت ببرید و هیچ استرسی هم نداشته باشید. درسته درس خوندن خیلی وقتها سخته و یه سری وقتها ممکنه خسته هم بشید ولی خیلی وقتها خیلی از حرفهایی که درمورد دانشگاه میزنند (بویژه بلاگرها) درست نیست، حتی ممکنه یک سری از حرفهای منم اینجا براتون درست نباشه چون خیلی به محل تحصیل و ورودی اون سال و شخصیت شما بستگی داره.
خودتون رو محدود به دانشگاه نکنید. صرف قبولی شما در دانشگاه و در هر رشتهای دلیل نمیشه با دوستهای دیگهتون قطع رابطه کنید، خودتون رو در خانه حبس کنید، هیچ جا نرید، تفریح نکنید، مهارت دیگری نیاموزید و یا خودتون رو جوری بگیرید که انگار آپولو هوا کردهاید.
سعی کنید نه از این ور بوم بیوفتید و نه از اون ورش.
امیدوارم این مرحله از زندگیتون رو هم به خوبی بگذرانید.