روزی فکر می کردم که کاش من در سال 1847 بجای ادیسون به دنیا آمده بودم و برق را اختراع می کردم و یا درسال های دور، سیب بجای افتادن در سر نیوتن در سر من خورده بود. یا اینکه در زمان ذکریای رازی به دنیا آمده بودم و کاشف الکل می شدم. و یا ای کاش میتوانستم جای هزاران هزار مخترع، مکتشف و دانشمند که دنیا را متحول کردند؛ باشم.
احساس می کردم دنیا انقدر پر از امکانات شده است که دیگر فرصت خاصی برای کشف و اختراع نمانده است.
تا اینکه هوش مصنوعی آمد.
هیچ کس نگفت فلان کس هوش مصنوعی را اختراع کرد!
هیچ کس نگفت گوشی هوشمند توسط فلانی اختراع شد!
و کلا نام کاشف و مخترع خاصی در سده و یا سال های اخیر به گوشمان نرسید!
چون کشفها و اختراعات امروزه بشریت انقدر گسترده شده است که یک نفر از عهده کشف و تولید آن برنمیآید.
دیگر نام افراد برجسته نمیشود. نام شرکتها و سازمانهاست که بیشتر از افراد اهمیت دارد و این سازمانها هستند که در حال متحول کردن دنیا هستند.
شرکت گوگل، شرکت متا، شرکت مایکروسافت، شرکت اپل و هزاران هزار شرکت دیگر که می شناسیمشان و روزانه از دستاوردهایشان استفاده می کنیم.
الان مهم این است که بتوانیم یک شرکت و سازمان خوب تاسیس کنیم و یا یک جز موثر و کارآمد در یک شرکت خوب باشیم.
انسان ها می میرند ولی سازمان ها و هویت شان تا ابد باقی می ماند.
پی نوشت: برای مطالعهی بیشتر درباره سازمان ها توصیه می کنم فایل صوتی مقدمهای بر تفکر سیستمی استاد محمدرضا شعبانعلی در سایت متمم را گوش کنید.