
کارآگاه در داستان جنایی، بیش از هر چیز یک نقش است. یعنی جایگاه مشخصی دارد که روابطش با دیگر کاراکترها را تعیین میکند. فلسفۀ وجودِ کارآگاه این است که کاشف حقیقت است. شخصی است که سرنخها را دنبال و معما را حل میکند. او به دنبال دلیل اصلی است و در این مسیر پرده از رازها برمیدارد.
در نتیجه میتوانیم بگوییم کاراکتری که در داستان مشغول جستوجو است در واقع همان کارآگاه است. ممکن است نه کارآگاه خصوصی باشد و نه عمومی. حتی ممکن است برچسب کارآگاه هم روی او نخورد، اما همان شخصی است که تلاش میکند معما را حل کند.
شاید در داستان چندین کارآگاه وجود داشته باشد که اسم و نقششان کارآگاه است! اما آن کسی که کار دنبال کردن و کشف کردن را به عهده دارد یکی دیگر از کاراکترها است.
برای مثال در داستان دختر گمشده از گیلیان فلین، ما شاهد گم شدن امی هستیم. پلیس خیلی سریع وارد ماجرا میشود اما این نیک، همسر امی است که کارآگاه داستان است زیرا تلاش میکند از دلیل گم شدن همسرش سر در بیاورد.
کارآگاه نماد عدالت است
داستان جنایی برای من چیزی بیش از بازی قاتل و مقتول یا دزد و پلیس است. داستان جنایی صحنهای است برای نمایش اوضاع و روابطی که میان انسانها و در سطحهای ریز و درشت اجتماعی در جریان است. گاهی این نمایش آشکار و مستقیم است و گاهی با ایما و اشاره. درهرحال کارآگاه نماد مجری عدالت است. شخصی که از اوضاع جاری خرسند نیست و در تلاش است تغییری ایجاد کند. شخصی که آسیبی دیده یا کسی را از دست داده و دنبال انتقام است. فردی است که مورد اتهام قرار گرفته و حالا میخواهد ثابت کند که بیگناه است.
پس کارآگاه در یک داستان، همان شخصی است که تصمیم میگیرد یک حقیقتی را افشا کند، عدالت را برقرار کند و با دستگیری و مجازات مجرم انتقام قربانی را بگیرد.
کارآگاهها چند دستهاند؟
باتوجه به طرح داستان، کارآگاه ممکن است راوی داستان یا یکی از کاراکترها باشد. ممکن است آدم خوب یا بدی باشد. ممکن است قربانیِ داستان یا آشنا با مجرم باشد. شاید او را استخدام کردهاند یا یک انگیزۀ شخصی داشته باشد. جدای از این موقعیتها انواع کارآگاهها را براساس نحوۀ استخدام و کسب درآمد میتوانیم به 3 دستۀ اصلی تقسیم کنیم:
دستۀ اول؛ کارآگاه آماتور
این نوع از کارآگاه ممکن است یک آدم عادی باشد که هرگز پایش در هیچ ماجرایی باز نشده یا اینکه سابقۀ حل چند پرونده را داشته باشد. ممکن است حرفهای باشد یا اینکه صرفاً با تکیه بر هوش و شانس بتواند معما را حل کند.
نکتۀ مهم درمورد کارآگاه آماتور این است که او صرفاً برای خاطر پول و دستمزد کار نمیکند؛ او برای سرگرمی، حس عدالتخواهی، انتقام یا انگیزههای دیگری غیر از پول و دستمزد وارد میدان میشود.
دقت کنید که در اینجا منظورمان از آماتور، تازهکار نیست. منظور این است که نقش کارآگاه بودن را بدون توجه به دستمزد پذیرفته.
شرلوک هلمز یک کارآگاه آماتور بود. او میتوانست بدون نیازی به کار کردن زندگیاش را بگذراند. چون برادرش به آن بالابالاها وصل بود. هرکول پوآرو هم آنقدری داشت که بتواند بدون شغل کارآگاهی زندگیاش را بگرداند. برای این دو عزیز حل معماهای جنایی برابر بود با به چالش کشیدن خود و سرگرم شدن. خانم مارپل هم صرفاً بدون هیچ توقعی در حل پروندههایی که درگیرشان میشد کمک میکرد، بدون اینکه برای اینکار آموزشی دیده باشد.
دستۀ دوم؛ کارآگاه خصوصی
کارآگاه خصوصی کسی است که صرفاً بهخاطر دستمزد پروندهای را میپذیرد. این نوع از کارآگاه حرفه و پیشهاش شغل کارآگاهی است. شاید بتوان گفت بیش از هرچیز انگیزۀ مالی برای او مقدم است. فیلیپ مارلو، کارآگاه مخلوق ریموند چندلر، یک کارآگاه خصوصی است که استخدام میشود تا مشکلی را حل کند و در وهلۀ اول خودِ مراجع یا مشکلی که با آن مواجه است چندان برایش مهم نیست. او پولش را میگیرد و کارش را میکند.
کارآگاه خصوصی و آماتور بهاندازۀ پلیسها اختیارات قانونی ندارند. مثلاً ممکن است در تعقیب و بازجویی یک مظنون به مشکل بخورند اما در عوض در زمینۀ جمع کردن مدرک و رفتن سر صحنۀ جرم و یا دستگیری میتوانند قانونشکنی کنند!
دستۀ سوم؛ کارآگاه عمومی
این نوع از کارآگاه درواقع حقوقبگیر دولت است. برای مثال پلیسها در این دسته جا میگیرند. حقوق دریافتیشان هم بدون توجه به نوع پرونده است؛ همان حقوق ثابت همیشگی.
کارآگاه عمومی دروهلۀ اول پرونده را بهخاطر اینکه شغلش است قبول میکند. شاید آدم عدالتخواهی باشد، شاید نباشد. شاید شغلش برایش سرگرمی است. شاید یک پلیس فاسد است! به هر حال کارآگاهی است که پولش را دولت میدهد و مردم انتظار دارند کارش را بی هیچ چشمداشتی به بهترین شکل انجام دهد.
یک کارآگاه عمومی گاهی در جریان پرونده به مشکل بر میخورد چون برای دنبال کردن سرنخها، جستوجوی بیشتر یا حتی دستگیری مظنونها، به اجازههای قانونی نیاز دارد. درست برخلاف کارآگاه خصوصی و آماتور.