ویرگول
ورودثبت نام
کوشش فرهنگی زامیاد
کوشش فرهنگی زامیاد
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

حسن قاضی مرادی| از شرم سنتی تا شرم نوین

حسن قاضی‌مرادی، پژوهشگر، جامعه‌شناسی و مترجم
حسن قاضی‌مرادی، پژوهشگر، جامعه‌شناسی و مترجم


آیا ما انسان‌های شرمگینی هستیم؟ آیا خجالتی‌بودن از ویژگی‌های ما شرقی‌هاست؟ «شرم» و «خجالت» از واژگانی هستند که در زندگی روزمره از آنها استفاده می‌کنیم. اما مفهوم آنها از دیدگاه جامعه‌شناختی چیست؟ شناخته نشدن این مفاهیم، باعث می‌شود که نتوانیم جامعه را نیز با توجه به داشتن یا نداشتن آنها بررسی کنیم. بنابراین، با تعریف این مفاهیم، می‌توانیم برخی از ویژگی‌های جامعه را نیز بشناسیم.

آنچه در پی می‌آید، گفتگوی خبرنگار آفتاب است با حسن قاضی‌مرادی، نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران. از وی کتاب‌هایی چون «در پیرامون خودمداری ایرانیان»، «استبداد در ایران»، «در ستایش شرم: جامعه‌شناسیِ حس شرم در ایران» و «تاملی بر عقب‌ماندگی» از سوی انتشارات اختران منتشر شده است.

آقای قاضی‌مرادی، معنای شرم چیست؟

برای تعریف شرم باید ببینیم آیا شرم را در چارچوب فرهنگ سنتی قرار می‌دهیم و یا در حوزه فرهنگِ نو یا مدرن، این دو مفهوم متمایز است. به نظر من در فرهنگ سنتی‌مان شرم را به سه مفهوم می‌شناخته‌ایم: در فرهنگ دینی با مفهوم گناه، در فرهنگ عرفانی با مفهوم حیا و در فرهنگ عرفی با مفهوم خجلت و شرمساری. مهم‌تر از همه من بر این نکته تاکید دارم که وجه مشترک این نوع احساس شرم در این است که این عامل خارجی است که به سنجش کردار ما اقدام می‌کند و مبتنی بر قضاوتی که به ما می‌قبولاند، ما را یا به احساس گناه یا حیا و یا خجلت و شرمساری سوق می‌دهد. اما در فرهنگ نوین، شرم به گونه‌ای تعریف می‌شود که خود فرد عامل درجه اول سنجش کردارهای خویش و قضاوت در مورد آنهاست. بر این اساس، تعریف مارکس از شرم را مبنای بررسی خود قرار داده‌ام که می‌گوید: «شرم نوعی خشم به خویشتن است». در این تعریف این خود فرد است که کردارهایش را تحلیل می‌کند و اگر در آنها کمبودها یا ضعف‌ها و یا بروز خصایص منفی‌اش را بیابد به خودش خشم می‌گیرد. این خشم به خود، یعنی شرم، برای اینکه انسان بکوشد خودش را تصحیح کند اساسی است.

مارکس می‌گوید: «شرم نوعی خشم به خویشتن است»

شرم ذاتی است یا اکتسابی؟ اگر اکتسابی است انسان‌ها آن را از کجا کسب می‌کنند؟

از نظر من، درحوزه بحثی که داریم، امر ذاتی همان امر غریزی است. اما انسان برعکس دیگر جانورانِ رده بالا، زندگی غریزی گسترده‌ای ندارد، احساس شرم نیز جزو غرایض انسانی نیست. در فرهنگ سنتی هم این نظام اخلاق دینی یا عرفانی و یا عرفی است که معیارها و ارزش‌هایی را به انسان‌ها می‌آموزانند و یا تجویز و القا می‌کنند که اگر انسان کرداری مخالف با آنها داشته باشد قاعدتا باید احساس گناه یا شرمساری کند. در صورتی نیز که فرد خودش با هر نظام اخلاقی-اجتماعی که خودش انتخاب کرده باشد به قضاوت در مورد کردارهای خود اقدام کند، مسلما او هم آن نظام و هم قضاوت در مورد کردارهایش بر مبنای ارزش‌ها و معیارهای آن نظام را کسب کرده است.

در فرهنگ سنتی‌مان شرم را به سه مفهوم می‌شناخته‌ایم: در فرهنگ دینی با مفهوم گناه، در فرهنگ عرفانی با مفهوم حیا و در فرهنگ عرفی با مفهوم خجلت و شرمساری.


آیا شرمنده شدن از ویژگی‌های ایرانیان است؟ آیا هنوز هم می‌توان این حس را در ایرانیان یافت؟

اولا اگر منظور دریافتِ نو از احساس شرم باشد فکر می‌کنم که از دوره تدارک انقلاب مشروطه که ما با فرهنگ و تمدن نوین آشنا شدیم به شناخت احساس شرم نیز نزدیک شدیم، بالطبع قائل نیستم که ایرانیان به طور غالب احساس شرم در معنای نوی آن را می‌شناسند و به آن عمل می‌کنند. من معتقدم که ما چندان احساس شرم در معنای نوین آن را نمی‌شناسیم و بنابراین به آن عمل هم نمی‌کنیم.

ثانیا اگر شرم را در همان مفاهیم سنتی‌اش در نظر بگیریم، فکر می‌کنم که ما از چنان احساس‌هایی هم بسیار فاصله گرفته‌ایم و دیگر چندان پایبند به آن مفاهیم سنتی نیستیم. هر کدام از ما چه در مورد فردِ خود و یا کسانی که می‌شناسیم می‌توانیم درستی یا نادرستی چنین قضاوتی را محک بزنیم.

اینکه در شرایط کنونی، ما با کمبود این حس در جامعه خودمان مواجهیم خیلی کم ایرانی‌هایی را پیدا می‌کنید که بگویند من مثلا به علت این خصلت‌ منفی‌ام در این مورد برای خودم یا دیگران باعث مشکل یا آسیبی‌ شده‌ام و یا این صنف‌ها و ناآگاهی و ناراستی‌ها را دارم و به همین علت احساس شرم می‌کنم. ما همه مشکلات یا آسیب‌هایی را که برای خود یا دیگران پیش می‌آوریم به گردن عوامل بیرون از خودمان می‌اندازیم ما از کوچک و بزرگ همیشه دنبال عناصر دشمن‌خویی می‌گردیم که ما را از هر چه حس شرم است خلاص کنند.


تاثیرات مثبت و منفی حس شرم در زندگی اجتماعی ایرانیان چیست؟

برای احساس شرم در معنای نویِ آن هیچ جنبه‌ی منفی‌ای نمی‌شناسم. هر چه جنبه منفی بتوان در نظر گرفت از فقدان آن است. تجربه حس شرم در واقع این تجربه است که ما به خاطر خصایص منفی یا غیراجتماعی خود، به خاطر ضعف‌ها و کمبودها و نادانی‌های خود که باعث می‌شوند رفتارهایی داشته باشیم که خودمان یا دیگران را آزار می‌دهند، نسبت به خود خشم بگیرم. این خشم به خود سبب تعرض و ستیزه‌مان با آن خصایص منفی و صنف‌ها و کمبودها و نادانی‌هایمان می‌شود.

این کار به ما کمک می‌کند که خود را تصحیح کنیم و در نتیجه رشد بدهیم. چنین تجربه‌ای سبب تصحیح روابط اجتماعی ما هم می‌شود. وقتی ما دچار آسیب یا رنجشی می‌شویم تجربه حس شرم سبب می‌شود که در درجه نخست به خودمان شک کنیم، خودمان را نقد کنیم. یعنی به کردارهایی که خودمان داشته‌ایم و در آن آسیب‌ یا در بخشی از آن نقش داشته‌ایم بپردازیم نه این که خودمان را از هر کمبود و ناراستی مبرا بدانیم و از همان اول دنبال عواملی بیرون از خودمان بگردیم که عامل آن آسیب یا رنجش پیش‌آمده معرفی کنیم. واضح است که وقتی ما از نقد خودمان شروع کنیم روابط اجتماعی‌مان از خصلت انسانی یا عقلانیت انسانگرایانه‌ای برخوردار می‌شوند.

ما همه مشکلات یا آسیب‌هایی را که برای خود یا دیگران پیش می‌آوریم به گردن عوامل بیرون از خودمان می‌اندازیم ما از کوچک و بزرگ همیشه دنبال عناصر دشمن‌خویی می‌گردیم که ما را از هر چه حس شرم است خلاص کنند.


نقش احساس شرم را در حل مسائل خانوادگی چگونه می‌بینید؟

اگر به تجربه‌ی احساس شرم این‌گونه نگاه کنیم آن را دو قسمت می‌کنیم که موثر در حل بسیاری از مشکلاتی است که در روابط خانوادگی و اجتماعی‌مان پیش می‌آید. در درجه اول ناشی از فقدان چنین تجربه‌ای است به این معنی که هر یک از ما از پذیرفتن نقش واقعی‌مان در این نوع مشکلات یا آسیب‌ها در بخش‌ها گریزانیم و به هر ترتیب که شده می‌خواهیم دیگران را عامل این پیامدها در رابطه‌های اجتماعی و خانوادگی معرفی کنیم. حالا فرض کنید اگر ما نخواهیم از تجربه‌ی احساس شرم فرار کنیم، یعنی در مواجهه با این مشکلات یا آسیب‌ها در بخش‌های پیش‌آمده در زندگی فردی یا خانوادگی یا اجتماعی‌مان نخست به نقش خودمان بپردازیم و بر نقایص یا کسری‌ها وخصلت‌های منفی‌مان که در ایجاد آنها تاثیر داشته‌اند، انگشت بگذاریم و به‌خاطر آن به خودمان، نه دیگران، خشم بگیریم و به تصحیح خودمان بپردازیم، این کار تا چه حد در شناخت و حل و رفع این دسته مشکلات و آسیب در بخش‌ها موثر است. به نظر من در مناسبات اجتماعی نو، تجربه‌ی احساس شرم تجربه‌ای اساسی و کلیدی است. چنین تجربه‌ای است که در سطح اجتماعی می‌تواند انگیزه‌های کافی برای تلاش در جهت دگرگونی‌های راستین اجتماعی را ایجاد کند.


برگرفته از پایگاه خبری آفتاب [با اندکی ویراستاری]



جامعه شناسیحسن قاضی مرادیشرمانتقاد از خودجستاره
نوشته‌های بلند و نیمه‌بلند در اینجا قرار می‌گیرد | قطره دریاست، اگر با دریاست <> وَر نه او قطره و دریا، دریاست | فخرالدین مزارعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید