گروهي از كودكان هستند كه درك خوبي از زبان دارند، اما براي استفاده از آن در گفتگو، مكالمه و برقراري ارتباط مشكل دارند.كودكان سنين پائين تر كه اين مشكل را دارند ممكن است اصلاً نتوانند حرف بزنند و تكلم داشته باشند و طيف ديگري از اين بيماران ممكن است اشكال ناقصي از زبان را استفاده كنند. اين كودكان معمولاً دير شروع به صحبت مي كنند. تا 2سالگي اولين كلمات خود را نمي گويند و زماني هم كه شروع به صحبت مي كنند، كلمات جديد را به آهستگي و كندي وارد ذخاير لغات خود مي كنند. ممكن است تا 3 سالگي از كلمات واحدي استفاده كنند و يا يك كلام كوتاه و تلگرافي داشته باشند.
اين كودكان خطاهاي زيادي در دستور زبان و گرامر دارند، مثل نقص در به كار بردن افعال و ضماير، حذف ضمير، حذف فعل كمكي و . . . ممكن است جمله اي كه كودك به كار مي گيرد، از نظر قواعد دستوري بهم ريخته و بي نظم باشد (مثلاً به جاي آن كه بگويد: بابا ماشين دارد، بگويد: ماشين بابا دارد). يا ممكن است فقط از يك محدوده، كلمات خود را انتخاب كند به طور مثال تمام جملات مورد نظر را در زمان حال بگويد و از ساير زمانها مثل گذشته و آينده و ماضي بعيد و . . . استفاده نكند، ممكن است در يافتن كلمه اي مناسب دچار مشكل شود و كلمه ديگري را جايگزين كند كه معناي جمله را بهم بريزد و يا منجر به جمله اي ناهمگون، بي ربط و غير قابل فهم گردد. ممكن است هنگام يافتن كلمه مناسب، كلمه ناصحيحي را انتخاب كند كه ارتباطي با آن كلمه دارد (مثلاً به جاي صندلي بگويد ميز) يا عملكرد آن را توصيف كند (به جاي صندلي بگويد چيزي كه روي آن مي نشينيم). اين كودكان از كلمات كلي و مبهم (مثل:چيز،چيزه) زياد استفاده مي كنند، يا ممكن است كلمه خودساخته خود را به كار گيرند.كودك در پاسخ به سؤال ممكن است حاشيه برود و در نهايت جواب مورد نظر را ندهد و يا پاسخ نامناسب به سؤالات بدهد.
نوجوانان با اين اختلال ممكن است مشكلات ويژه اي در استفاده از زبان داشته باشند و ممكن است در شروع مكالمه، حفظ و تداوم آن، عوض كردن موضوعات مورد بحث، مطرح كردن سؤال در ارتباط با موقعيت، مشكل داشته باشند و يا اينكه نتوانند مكالمه را به طرف نيازهاي شنونده بكشانند. بسياري از مشكلات عملكردي زبان كه اين بيماران با آن دست به گريبان هستند مربوط به فقدان انعطاف پذيري در زبان است. به دليل مسائل فوق اين كودكان ممكن است در ارتباط گستاخ، بي ادب و شديداللحن به نظر برسند، چون نمي توانند شكلهاي مختلف زباني را كه در محاوره استفاده مي شود به كار ببرند وممكن است لحن و صداي آنها متناسب با آن موقعيت اجتماعي نباشد.
شيوع اين اختلال در زير 3 سالگي 15-10 درصد است كه با افزايش سن كاهش يافته و در سن مدرسه فقط7-3 درصد كودكان اين اختلال را دارند.
مشكلات تحصيلي آنها به طور اوليه در خواندن ونوشتن است. با وجود تداوم اكثر مشكلات اغلب اين كودكان دبيرستان را به اتمام مي رسانند. بعضي ها وارد دانشگاه مي شوند و اكثراً زندگي مستقلي پيدا مي كنند.
عده اي از كودكان هستند كه علاوه بر مشكلات فوق در زبان دركي نيز مشكل دارند. اين كودكان از نظر درك مطلب ضعيف هستند .نوع مركب (اختلال زباني بياني و دركي) هم از نظر تحصيلي و هم از نظر اجتماعي ناتوان كننده تر است. شيوع آن در پيش از مدرسه 5درصد ودر سنين مدرسه 3 درصد مي باشد. اين بيماران در درك مفاهيم انتزاعي- ضرب المثلها، استعاره ها، اظهارنظرهاي كنايه دار و طعنه آميز- مشكل دارند. در بيان وقايع خاطرات و چيزهايي كه رخ داده مشكل دارند.
در علت شناسي اين اختلال عوامل نوروبيولوژيك، ژنتيك و محيطي نقش دارد.
برای ارزیابی و درمان به گفتاردرمانی مراجعه نمایید