ویرگول
ورودثبت نام
زر میرزائی
زر میرزائی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

روح یک زن، نوشته ی ایزابل آلنده

وقتی برای اولین بار کتاب را در دست گرفتم. شگفت زده بودم که آن را پسندیده ام یا از کلمات شعار گونه ی خانم آلنده گریزانم. هرچند با وجود گه‌گداری درک نکردن نویسنده، زنی نیست که ظلم علیه زنان را نچشیده باشد. کتابی که با ادعای فمینیست بودن از کودکستان شروع میشود و با زنی میانسال پایان می‌یابد که حقوقش را کم و بیش از دنیا ستانده است؛ هرچند در اروپا، خاورمیانه هنوز هم تعریفی ندارد. در ابتدا فکرمیکردم ادعای نویسنده راجع به دوران کودکی اش غیرممکن است اما خود را به یادآوردم. من هم زمان کودکی درگیرش بودم. برایم سوال میشد که چرا نمیتوانم با "پسر" ها فوتبال بازی کنم و باید به انیمیشن های صورتی رنگ و خاله بازی راضی باشم، آن هم وقتی عاشق مردعنکبوتی و ماشین های کنترلی هستم. زن متولد شدن یعنی از ابتدا وارد جنگ شدن با دنیایی که پتک جنسیتت را بر سرت میکوبد. با برچسب زدن بر دلخوشی هایت آن‌ها را مردانه مینامد و تو را به عنوان جنس دوم درون آشپزخانه به بند میکشد. به نقل از همین کتاب و از قول خانم آلنده "قربانی کسی است که قدرت دارد و نه کنترلی روی شرایط خود". این جهان هم عجیب سعی در قربانی کردن زنان دارد. آلنده و تمام زنان جهان هم درک کرده اند که ایستادگی آنان برای سال‌ها تابویی بوده که نباید شکسته شود، چه بسا که تو را در خفگی رها کنند. زن رنج دیده بار ها از خودش میپرسد "چرا؟" و زنی که به دنبال جواب چرایی بودنش باشد؛ حتی با خاک شدن هم دوباره میروید. هرچند در رابطه با این کتاب، حتی طراحی زنی که با اعتماد به نفس روی جلد نقش بسته است هم از دید زنانه هوشمندانه بوده است. قطعا جوش سمت راست صورتش را دیده اید، بسیاری از مردم هم آن را میبینند ولی هرگز ظلم علیه زنان را ندیده اند. "شیلی" وصف شده درون کتاب، شباهت عجیبی به خاورمیانه دارد. زنانی که تو سری میخورند و محدوده ی فرمانروایی آنها به فاصله ی بین اجاق گاز و تخته ی برش خلاصه میشود. مردانی هستند که معتقدند زن ها به خاطر داشتن اجازه ی گریه کردن خوشبخت ترینند. آخر هیچکس به آنها نمیگوید مرد که گریه نمیکند؛ اما در این رابطه هم زنان با خشونت دیگری رو به هستند. "زنی ضعیف که فقط میتواند گریه کند". آلنده تماما راجع به حقوق زنان و ظلم علیه زن نوشته است ولی در این دنیا ظلم علیه انسان رواج بیشتری دارد، حال چه زن باشی چه مرد. در طول تاریخ مردان به قدرت رسیده اند و سرکوب های علیه مردان را تا حدی کاسته اند، هرچند نه انقدری که بگذارند مرد ها هم نفس بکشند. این جریان برای زنان صرفا شدید تر بوده است، زنان حبس شده در بلور های پلاستیکی باید یاد بگیرند بدون نفس کشیدن زنده بمانند. برای ذهنیت شخصی من، خواندن نوشته های خانم آلنده با دید خاطرات و سرگذشت یک زن سرگرم کننده بود ولی هنوز هم نمیتوانم خودم را قانع کنم تا بسیاری از حرف های ایشان را صرفا "شعار" در نظر نگیرم. اگر علاقه ای به خواندن زندگی‌نامه ی زنی دارید که تقریبا در چند دوره ی مختلف حقوق زنان را تجربه کرده است این کتاب را از دست ندهید، در غیر این صورت نوشته ها را فقط خط خطی هایی میدانید که با تعریف چیز هایی که به شما مربوط نیست ذهنتان را آزار می‌دهند. هرچند اعتقاد دارم که زن بودن صرفا زنانه نیست و امیدوارم جهان هم زنانه شود. جهانی پر از مهری همانند با مهر زنانی که برای سالیان سال؛ اجناس دوم، سراسر احساس و بی منطق و ضعیف بوده اند. برای روزی که شاید، هیچ ای کاش پسر بودمی در دل دختر کوچک قصه نقش نبندد.

برای چالش کتابخوانی طاقچه، به امید ایرانی روشن تر.

«روح یک زن» را از طاقچه دریافت کنید.

https://taaghche.com/book/118559/%D8%B1%D9%88%D8%AD-%DB%8C%DA%A9-%D8%B2%D9%86


روح زندوران کودکیزنچالش کتابخوانی طاقچهایزابل آلنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید