رضاخان چه قلبا به تاریخ باستان و ناسیونالیسم جوشان ایرانی باور داشت چه از آن به عنوان بخشی از یک نردبان برای ظهور پهلوی و به اریکه قدرت رسیدن استفاده کرده باشد، به شدت به دنبال تقویت حس ملی گرایی ایرانیان رفت که خواه ناخواه موجبات تقویت موضع تاریخ ایران باستان در اذهان مردم ایران بود چرا که از مهمترین دلایل انگیزشی در گفتمان ملی گرایی، تقویت روحیه ناسیونالیستی یک ملت واحد و تاریخی است که دارای یک تاریخ طلایی و موفق است و چه دوره ای بهتر از تاریخ هخامنشیان و ایران باستان؟
بنابراین چسبیدن به ملی گرایی ایرانی به سمت باستان گرایی و باستان پرستی نیز رهنمون گشت و گفتمان سیاسی پهلوی اول را حول محور ملی گرایی باستانی ایرانیان متمرکز نمود.
ملی گرایی باستانی ایرانیان، که در طی دوره قاجار نطفه کرد اما در دوران رضاخان بود که پا به عرصه گذاشت و به نونهالی رسید و در طی دوره محمدرضا پهلوی به بلوغ رسید.
در واقع گفتمان محمدرضا پهلوی، برگرفته از گفتمان پدرش و حکومت او و همراهان این حکومت بود که با تکیه بر امواج ناسیونالیستی مردم و باستان پرستی آنان، گسترش یافت.( چه دال ملی گرایی و باستان پرستی، یک ابزار در گفتمان رضا و محمدرضا پهلوی بوده باشد چه یک باور قلبی، به هرحال مشخصا سیاست داخلی و خارجی ایران در دوران حکومت این دو شاه، مبتنی بر این دال ها بوده است).
@comandanteadib
هنوز هم بین تجددگرایان غرب گرا، باستان گرا، مسلمانان سنت گرا یا رادیکال و انقلابی و ...پیرامون دوره ای مشحون از باستان گرایی و ملی گرایی که رضاخان نطفه آنرا از گروه های اپوزیسیون قاجار گرفت و به دنیا آورد و بزرگ کرد، اختلاف نظرات و اتهامات ، به شدت جاری و ساری و باقی است.
حذف اعراب ، نفرت از استعمار، دفاع از باستان، تشدید ملی گرایی خلاصه ای است از دوره پهلوی اول
@comandanteadib
تلاش های رضاخان و گروه هایی که چه از نظر فکری چه امتیازات حکومتی به پهلوی اول نزدیک بودند بر مدار حذف تمام آنچه که اعراب و ....به فرهنگ ملی ایران اضافه کرده بودند، استوار شده بود و حتی سعی داشتند الفبای نوشتاری زبان فارسی را که به عربی بود تغییر دهند که البته به دلایل مختلف انجام نشد.
دهه ها بعد، خبرگزاری تسنیم که ارگان وابسته به یکی از نهادهای امنیتی کشور است طی مقاله ای عنوان نمود که رضاخان سعی در حذف زبان فارسی داشته حال آنکه اصل مطلب راجع به نه زبان بلکه خط نوشتاری عربی بوده است.
اما چرا برای تسنیم این مساله مهم بوده که خط نوشتاری عربی به چیز دیگری تغییر یابد؟
چرا از رضاخان نفرت دارند؟ چرا اصلا رضاخان سعی در حذف آن بخش از تاریخ ایران که به اعراب متصل است، داشته؟ و این مساله چه اثری روی واقعیات میدانی در برهه جنگ دوم جهانی روی حکومت پهلوی و تصمیم گیری های رضاخان داشته است؟
تصویری از امیر فیصل( پادشاه اخراجی سوریه و پادشاه بعدی عراق) همراه با لورنس عربستان( نفر سوم از راست) مامور انگلیسی اعزام شده به عربستان برای هدایت مبارزه علیه عثمانی و مستقل کردن اعراب از عثمانی در کنفرانس صلح پاریس
اعراب چه در جنگ اول جهانی و چه در جنگ دوم جهانی غالبا از انگلستان حمایت کرده و ضد آلمان جنگیدند.
گفتمان پهلوی را تصور کنید که ملی گرا و باستان پرست است و به شدت با اعراب مشکل دارد و حالا یک طرف میدان اعراب هستند که دست در دست انگلیس و روسیه ای دارند که رضاخان بخش اعظم خاطرات استعماری این دو کشور را به خاطر دارد و طرف دیگر در جنگ دوم جهانی آلمان هیتلری که دم از نژاد آریایی میزند.
نتیجه حاصل از گفتمان ملی گرایی و باستان پرستی پهلوی ، که اعراب،انگلیس و روسیه را در جبهه مخالف و دشمن شناسایی کرده ( و طبیعتا به دنبال طرد آنان در گفتمان خوداست) و آلمان هیتلری را بواسطه نژادپرستی متاثر ازباستان پرستی و ملی گرایی در طرف دیگر میدان مشاهده می کنید.
ملی گرایی باستانی ایرانیان، که در طی دوره قاجار نطفه کرد اما در دوران رضاخان بود که پا به عرصه گذاشت و به نونهالی رسید و در طی دوره محمدرضا پهلوی به بلوغ رسید.
در واقع گفتمان محمدرضا پهلوی، برگرفته از گفتمان پدرش و حکومت او و همراهان این حکومت بود که با تکیه بر امواج ناسیونالیستی مردم و باستان پرستی آنان، گسترش یافت.( چه دال ملی گرایی و باستان پرستی، یک ابزار در گفتمان رضا و محمدرضا پهلوی بوده باشد چه یک باور قلبی، به هرحال مشخصا سیاست داخلی و خارجی ایران در دوران حکومت این دو شاه، مبتنی بر این دال ها بوده است).
هنوز هم بین تجددگرایان غرب گرا، باستان گرا، مسلمانان سنت گرا یا رادیکال و انقلابی و ...پیرامون دوره ای مشحون از باستان گرایی و ملی گرایی که رضاخان نطفه آنرا از گروه های اپوزیسیون قاجار گرفت و به دنیا آورد و بزرگ کرد، اختلاف نظرات و اتهامات ، به شدت جاری و ساری و باقی است.
حذف اعراب ، نفرت از استعمار، دفاع از باستان، تشدید ملی گرایی خلاصه ای است از دوره پهلوی اول
تلاش های رضاخان و گروه هایی که چه از نظر فکری چه امتیازات حکومتی به پهلوی اول نزدیک بودند بر مدار حذف تمام آنچه که اعراب و ....به فرهنگ ملی ایران اضافه کرده بودند، استوار شده بود و حتی سعی داشتند الفبای نوشتاری زبان فارسی را که به عربی بود تغییر دهند که البته به دلایل مختلف انجام نشد.
دهه ها بعد، خبرگزاری تسنیم که ارگان وابسته به یکی از نهادهای امنیتی کشور است طی مقاله ای عنوان نمود که رضاخان سعی در حذف زبان فارسی داشته حال آنکه اصل مطلب راجع به نه زبان بلکه خط نوشتاری عربی بوده است.
اما چرا برای تسنیم این مساله مهم بوده که خط نوشتاری عربی به چیز دیگری تغییر یابد؟
چرا از رضاخان نفرت دارند؟ چرا اصلا رضاخان سعی در حذف آن بخش از تاریخ ایران که به اعراب متصل است، داشته؟ و این مساله چه اثری روی واقعیات میدانی در برهه جنگ دوم جهانی روی حکومت پهلوی و تصمیم گیری های رضاخان داشته است؟
تصویری از امیر فیصل( پادشاه اخراجی سوریه و پادشاه بعدی عراق) همراه با لورنس عربستان( نفر سوم از راست) مامور انگلیسی اعزام شده به عربستان برای هدایت مبارزه علیه عثمانی و مستقل کردن اعراب از عثمانی در کنفرانس صلح پاریس
اعراب چه در جنگ اول جهانی و چه در جنگ دوم جهانی غالبا از انگلستان حمایت کرده و ضد آلمان جنگیدند.
گفتمان پهلوی را تصور کنید که ملی گرا و باستان پرست است و به شدت با اعراب مشکل دارد و حالا یک طرف میدان اعراب هستند که دست در دست انگلیس و روسیه ای دارند که رضاخان بخش اعظم خاطرات استعماری این دو کشور را به خاطر دارد و طرف دیگر در جنگ دوم جهانی آلمان هیتلری که دم از نژاد آریایی میزند.
نتیجه حاصل از گفتمان ملی گرایی و باستان پرستی پهلوی ، که اعراب،انگلیس و روسیه را در جبهه مخالف و دشمن شناسایی کرده ( و طبیعتا به دنبال طرد آنان در گفتمان خوداست) و آلمان هیتلری را بواسطه نژادپرستی متاثر ازباستان پرستی و ملی گرایی در طرف دیگر میدان مشاهده می کنید.