ویرگول
ورودثبت نام
Zeo
Zeo
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

سقوط پهلوی اول قسمت ۲

شهریور بیست و سقوط پهلوی اول

قسمت دوم: کبکیزاسیون ناسیونالیستی-میلیتاریستی

سقوط پهلوی اول
سقوط پهلوی اول



?همانطور که در قسمت اول اشاره داشتیم، سیاست ملی گرایی باستانی دوره پهلوی اول براساس واقعیات میدانی نظیر شیوع گسترده ناسیونالیسم در قرن نوزدهم میلادی در کنار وضعیت اسفناک ایران در بخش اعظم قرن هفدهم و هیجدهم میلادی که سرزمین ایران را در سراشیبی سقوط قرار داده بود، دست به دست هم دادند تا وضعیتی در طی حاکمیت رضاخان بر ایران فراهم آید که تمایلات ملی گرایانه و باستانی ایرانیان به سمت افراط کشیده شود به نحوی که بخش اعظم جامعه مذهبی اسلامی ایران در این دوره به شدت سرکوب گردیدند.

?اعراب و مسلمانان در گفتمان دوره پهلوی به واسطه حاکمیت دال های ملی گرایانه ایرانیان یعنی ضدیت با عرب و ضدیت با اسلام به شدت گفتمان های وابسته به اسلام گرایان را به عقب می راندند چرا که آنان را مقصر و پایان بخش دوران طلایی باستانی ایرانیان و غرور ملی ایرانیان میدانستند.

?با عقب رانده شدن مسلمانان که بخش اعظم طبقات سنتی جامعه ایران را شامل می شد و با وقوع وقایعی نظیر سرکوب خونین مسجد گوهرشاد و کشف حجاب مبتنی بر اندیشه های سکولار آتاتورک که عثمانی را مضمحل و ترکیه امروزین را پایه گذاری نمود، عملا رضاخان بخش اعظم حمایت طبقات مذهبی را که به حکومتش مشروعیت می بخشیدند به دلیل شکل گیری دو جبهه کاملا متمایز ملی گرایی باستان پرستانه و اسلام گرایان سنتی از دست داد.

?از یکسو تفکرات ملی گرایانه با حلقه ی وصل باستان شناسی در دوره پهلوی اول تقویت میشد که مبتنی بود بر تطابق حاکمیت توتالیتر و مطلقه ای که در حکومت های باستانی حول محور یک شاه مطلقه و حاکم نمودن ریاست سلسله مراتبی غیرمنعطف شکل میگرفت و از سوی دیگر بر طبل سیاست کبکیزاسیون کوبیده میشد که مبتنی بود بر اندیشه برتری نژادی ایرانیان و داشتن دست بالاتر در رویدادهایی که در مقابل سرزمین مجددا ثبات و آرامش یافته ایران در دوره حکومت پهلوی اول، رخ میداد به واسطه ظرفیت عظیمی که سران پهلوی از بیداری روحیه و قدرت ملی گرایی مردم ایران تصور میکردند من جمله در ارتش پهلوی که باید به سان دوران باستان ، عظمت ایران را به رخ دشمنان استعمارگری نظیر بریتانیا و روسیه بکشاند.

?برای دستیابی به چنین هدفی، طبیعتا لزوم تقویت بیش از پیش اولین ارتش ملی ایران در دوره پهلوی اول، احساس میشد. ارتشی که هم منافع شاه را تامین میکرد هم منافع سرزمین ایران را مبتنی بر گفتمان شاهانه ای که ریشه در تاریخ چندهزارساله باستانی ایران داشت.

?در اینچنین وضعیتی بود که رضاخان بنیه اولیه ارتش خود را فارغ از درک واقعیات میدانی نظیر‌ مخالفت پنهان اغلب طبقات سنتی و مذهبی( و احتمالا غالبا متحجر و کم سواد ایرانی در آن دوران) با گفتمان پهلوی، بر بستر فرماندهان قزاقی استوار کرد که پهلوی اول را در طی دوران کودتا و پس از آن ، تمام و کمال همراهی کرده بودند.

?فرماندهانی که به واسطه رسانه های ایرانی پرستی که به دلیل اشتراک دال های گفتمانی با تفکرات رضاخان، اقدام به تبلیغات وسیع برای تقویت روحیه ملی گرایی و باستان پرستانه ایرانیان نموده بودند، نهایتا توانسته بودند درکی سطحی و اولیه از معنای ملی گرایی و تاریخ باستان شناسی ایران پیدا کنند که آنرا هم در راستای گزافه گویی و خودبزرگ پنداری ارتش ایران مقابل ارتشهای قدرتمند غالبا به کار میگرفتند چرا که غالبا فاقد سواد نظامی مدرن و آکادمیک بودند.

?این در حالی بود که واقعیت میدانی را نه تاریخ پرافتخار ارتش شاهنشاهی هخامنشیان بلکه قدرت رزمی ارتش پهلوی اول در مقابل ارتش های دیگر به وجود می آورد که نیازمند رسیدگی و مراقبتی به مراتب بیشتر از سیاست کبکیزاسیونی بود که فرماندهان قزاق بر اولین ارتش ملی ایرانیان پس از ایران، جاری کردند.

?عدم توجه به ریزه کاری هایی نظیر دشمنی،بی توجهی، کم رغبتی و بی اهمیتی بدنه ارتش پهلوی به سرشت حکومت شاهنشاهی ضددینی که تمایل به سکولاریسم دارد در کنار عدم جلب نظر طبقات عامه ایرانی که فاقد سواد درست و حسابی و کماکان تحت تسط جامعه روحانی کشور بود، زمینه ای را فراهم نمود که در شهریور ۲۰ نه ارتش پهلوی نه مردم ایران، واکنشی درخور و شایسته به تهاجم بیگانگان به خاک کشور نشان ندهند و سرزمین ایران تنها ظرف سه روز از هم پاشیده و در اختیار قوای بیگانه قرار گرفت.


#گفتمان

وب نوشت های مورد علاقه من
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید