ژینوس شلیله
ژینوس شلیله
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

دست در دست هم به سوی آرامش

ادامه مطلب قبل:

مطمئنم اسم بیماری آلزایمر رو شنیدید و میدونید که بیماری خطرناکیه که در مغز اختلال ایجاد میکنه. من در مورد این بیماری تجربیات زیادی دارم و متاسفانه زمانی با این بیماری منحوس آشنا شدم که هیچ چیز در موردش نمیدونستم، ای کاش که حداقل یه کم راجع بهش اطلاعات داشتم. الان ایمان دارم به اینکه هر فردی که دوران نوجوانی رو طی کرده و به درجه ای از رشد مغزی رسیده باشه که خوب و بد رو تشخیص بده و قادر به انتخاب باشه، بایستی از این بیماری آگاه باشه و راجع بهش اطلاعات هرچند مختصر داشته باشه چون بایستی از دوران جوانی از خودش مراقبت کنه تا هنگام سالخوردگی کمتر دچار مشکلات کهولت بشه که در میانسالی میتونه دیر باشه. وقتی از سنین جوانی با مسائلی آشنا باشی که قادرن تاثیر بسزائی در ایجاد این بیماری و حداقل به تعویق انداختن آن داشته باشند میتونی اراده کنی و با هدف مراقبت از خود برای خودت یک سبک زندگی (LifeStyle)سالم انتخاب کنی که با گذر ایام به صورت عادت درمیاد و در سالخوردگی خیلی زیاد بهت کمک میکنه.

نمیخوام حوصلتون رو سرببرم ولی دلم میخواد برای تائید حرفای قبلیم یکم باهاتون درد دل کنم و از تجربه خودم براتون بگم.

من از بچگی رابطه خیلی نزدیکی با مادرم داشتم و حقیقتا میتونم بگم عاشق مادرم بودم. نه فقط بعنوان یک مادر بلکه در جایگاه یک انسان، یک زن، یک همسر، یک مدیر و یک انسان وارسته در اجتماع باورش داشتم.

بیست و چهار سال پیش وقتی تغییراتی در نحوه تفکر و رفتارش دیدم اول متعجب شدم و روز به روز نگران تر. هیچ اثری از بیماری در ایشون نبود. از نظر فیزیکی کاملا سالم و قوی، از بابت ذهنی بسیار روشن و پویا و خیلی خوش برخورد و خوش کلام. فقط گه گاهی حرفی میزد یا رفتاری میکرد که به نظرم غیرمعمول میومد. به پزشک مراجعه کردیم و پس از اسکن مغز تشخیص آلزایمر داد ولی یادآور شد که انقدر زود متوجه شدید که حتما درمان میشن. این گه گاه به تدریج فاصله هاش کم شد و کمتر و در طول زمان دیگه بصورت معمول دراومد و مشکلات روز به روز بیشتر. درواقع این بیماری درمانی نداشت و فقط با دارو امکان کند کردن روند پیشرفت بیماری میسر بود. اما من هرروزه شاهد تغییرات رفتاری و ازدست دادن تمام قابلیت های فیزیکی و ذهنی و نهایتا مرگ تدریجی عزیزترینم بودم تا یازده سال پیش که این عزیزتر از جانم رو از دست دادم و چه تلخ و دردناک بود این فاجعه. و متاسفانه بعدها نیز شاهد مرگ عزیز دیگری، با قابلیت های فوق العاده، در اثر ابتلا به همین بیماری بودم.

در همان اوان شروع بیماری مادر، به مطالعه و تحقیق در مورد این بیماری خانمان سوز و نوشتن کتاب و مقالات پرداختم و پرستاری و مراقبت از ایشون رو با همراهی خانواده و حتی پرستار دائمی عاشقانه بعهده گرفتم و بدین ترتیب تجربه های علمی و عملی فراوان پیدا کردم و به عنوان فردی کوچک از جامعه ای بزرگ و پویا در نظر دارم این اطلاعات را به دیگران منتقل کنم. امیدوارم این شایستگی را داشته باشم.




آشنائی با دمانس و آلزایمر، راه های مقابله با آن، و حمایت و نگهداری از بیماران مبتلا.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید