ویرگول
ورودثبت نام
زهرا مقدم منش
زهرا مقدم منش
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

[ سه سالی که حاضرم دوباره زندگی‌اش کنم ]

اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور
اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور


شروع واقعه از اتاقی است در زیر پله‌ی طبقه‌ی همکف دانشکده مهندسی.
درست روبروی یک آسانسور. (همان آسانسوری که برای رفتن هر روزه به کلاس درس مجبور بودیم با آن به طبقه سوم برویم)
داستان از همین‌جا شروع شد. از همین اتاق و آدماش.
آدم‌هایی که با بقیه فرق داشتند. این رو از همون یکی دو جلسه اول که باهاشون هم کلام شدم فهمیدم.
زندگی‌‌شان، درس‌خواندن‌شان، کتاب‌خواندن‌شان، دغدغه‌هایشان، نوع نگاه‌شان اصلا همه چیزشان با بقیه دانشجوها فرق داشت.
از همان روزهای اول دوست داشتم شبیه‌شان بشوم، همین قدر بزرگ، همین قدر فهیم، همین قدر خستگی‌ناپذیر و همین‌قدر رشید ( یعنی رشد یافته ).

اوایل قبل از کلاس‌های بعد از ظهر( وقتی استراحت خود را کرده ، نماز را خوانده و در کمال آرامش ناهار را نیز خورده بودیم ) و مجبور می‌شدیم در صف تنها آسانسور دانشکده بایستیم سری بهشان می‌زدیم . سلام و علیکی می‌کردیم و سریع با بهانه‌ی کلاس از اتاقشان بیرون می‌آمدیم.

کم کم رفت و آمدمان بیشتر شد یعنی به طرقی پابندمان کردند به آمدن و رفتن.


جمع پنج شش نفره‌ای را تشکیل دادند کتابی را انتخاب کردیم ، با هم می خواندیم و تحلیلش می‌کردیم. حرف‌هایی که می‌زدند برایم جدید بود و تازه. از دنیایی حرف می‌زدند که در عین جذاب بودن با آن بیگانه بودم. کنجکاو شده بودم تا از دنیای زیسته‌شان بیشتر بپرسم و با افکارشان بیشتر آشنا بشوم.
کل تابستان سال ۱۳۹۶، دقیقا بعد از دومین ترم دانشگاه در اردوها، کلاس‌ها و کارگاه‌های‌ مختلف با آن‌ها سپری شد. حالا دیگر با جمع بزرگتری آشنا شده بود که همه‌شان از یک‌جنس بودند، از جنس آدم‌های آن اتاقِ زیرِ پله!


شاید هر کدام در دانشگاه‌شان زیر پله‌ای داشتند شبیه دانشگاه ما.


روز و شب همان تابستان بود که افکارم را ساخت و مسیرم را روشن کرد.

پاییز شد و من هم شدم یکی از اعضای آن اتاق.

همان اتاقی که همیشه برایم سوال بود مگر چه معناطیسی دارد که این دانشجوها حاضرند تمام وقت‌هایی که کلاسی ندارند[ و حتی زمان‌هایی که کلاس دارند ] را در آن بگذرانند.‌اکنون در آخرین روزهای مسئولیتم این قدرت جاذبه‌ی حاصل از مغناطیس اتاق را به خوبی بعد از دو سال فعالیت رسمی در انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه قم درک می‌کنم و حاضرم به سه سال قبل بازگردم تا دوباره در انجمن متولد شوم، رشد کنم، زندگی کنم و باز رشد کنم و رشد کنم و رشد کنم.

دانشگاهتوسعه ی فردی
در جست‌وجو و یافتن آینده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید