"نگرشتان را عوض کنید، زندگیتان عوض میشود"
جملهای شعاری که کتاب با آن آغاز میشود.
در ۱۷۰ صفحه نویسنده سعی دارد با روشهای مختلف خواننده را قانع کند که موفقیت از ذهن خود شما نشات میگیرد. حتما افرادی را دیدهاید که همیشه در مواجهه با هر موضوعی بر جنبهی بد و ناامید کنندهی آن تمرکز میکنند، مثلا اسنپ سوار نمیشوند چون ترس از به خطر افتادن امنیت خود را دارند، در بورس سرمایهگذاری نمیکنند چون ترس از ضرر کردن و از دست رفتن پول خود را دارند، حاضر به همکاری با استارتاپها نیستند چون ترس از دست رفتن امنیت شغلی خود را دارند، در فعالیتهای دانشجویی شرکت نمیکنند چون توهم اتلاف وقت خود را دارند و ...
من در ارتباط های روزمره با افراد مختلف، سازگار شدن با هر فردی را قابل تحمل میدانم، اما این افراد واقعا برایم غیر قابل تحمل هستند و هر گاه در جمعهای دوستی و حتی فامیلی مجبور به هم صحبتی با این افراد میشوم، گویی بند بند وجودم در حال کش آمدن و از هم گسیختگی است.
این طرز تفکر و نگرش سمّی و مسری است. سمی از آنجهت که ناامیدی را به جامعه تزریق میکند و مسری از آنجهت که با سرعت تمام فراگیر میشود؛ نمونهاش را هم میتوانید همین فردا وقتی در مسیر مدرسه دانشگاه یا محل کار در تاکسی نشستهاید در صحبتهای راننده و مسافران به عینه ببینید و بشنوید.
آنچه از این نوع نگرش نصیب صاحب اندیشه میشود، چیزی جز ولمعطلی و عقب ماندگی نیست، چون اصولا این افراد از ترس از دست دادن منفعتهایشان حاضر به پا گذاشتن در هیچ مسیری (حتی مسیر موفقیتشان) نیستند.
کتاب نگرش یعنی همه چیز، با زبانی ساده و عامیانه خواننده را با دوازده درس آشنا میکند، درسهایی که دستیابی به زندگی سالم و خارق العاده را فقط و فقط با بهرهگیری از نگرش مثبت میسر میداند.
اگر اهل مطالعه کتابهای روانشناسی و توسعه فردی باشید، این کتاب محتوای زیادی برایتان نخواهد داشت و بهتر است آن را تندخوانی کنید.