اولین و مهم ترین نقطه ی مرگ خلاقیت جایی است که آدم ها بی چون و چرا زیر بار پیش فرض ها می روند و چشم بسته قوانین را قبول می کنند. این را در این سه سال دانشجویی بین کارمندان و اساتید دانشگاه به عینه دیدم و لمس کردم . درست زمانی که ندای نا هم نوایی را با پیش فرض های ریشه دار و بی معنی موجود در سیستم دانشگاهی سر می دهی سرخ و سفید می شوند و اگر ملحد و بی دین نخوانندت حتما تو را یک دانشجوی شکننده ی قانون به حساب می آورند.
اما راه حل چیست؟ چگونه می توان از این بوروکراسی حاکم جان سالم به در برد ؟
یکی از ایده های عملیاتی که آدام گرنت در ناوگان دریایی ایالات متحده آمریکا برای احیای نوآوری انجام داد تشکیل یک واحد عملیات نوآوری متشکل از 20 تا 30 ساله های نخبه بود. نخبه به این منظور که برخی آرا معنی دار تر از دیگران است و به تبع منطقی تر.
رسالت این واحد را می توان مقابله با ضرب المثل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو تعریف کرد. ضرب المثل مزخرفی که خیلی ها را به دام همرنگی و پایبندی به هنجارهای غالب انداخته است. این واحد علاوه بر به چالش کشیدن پیش فرض ها به تولید ایده های جدید و ارائه الگو نیز می پرداخت .
ارائه ی الگو را با یک مثال برایتان روشن تر میکنم:
جایی خواندم راه حل این که بتوانی یک عادت بد را کنار بگذاری جایگزین کردن یک عادت خوب به جای آن است. مثلا اگر می خواهی کمتر از شبکه های اجتماعی استفاده کنی یک اپلیکیشن آموزشی در گوشی ات نصب کن. اینگونه طی یک مدت کوتاه بخشی از وقتی که برای چرخیدن در شبکه های مجازی صرف می کردی صرف یادگیری از طریق این اپلیکیشن می شود و خود به خود زمان استفاده شما از شبکه های اجتماعی کمتر می شود.
پس بهترین راه برای اینکه بتوان با قوانین منسوخ و باطل شده ی سیستم های اداری همچون دانشگاه مقابله کرد ارائه ی یک الگوی عملیاتی برتر و بهتر برای اداره است. الگویی هدفمند که به جای کور کردن خلاقیت مولد آن باشد.