میدونم خاطره من میتونه خنده دار نباشه، یقینا در جای خودش کمتر اتفاق میوفته و کمتر باز گو میشه منه حقیر شاید الان بهش بخندم ولی جای باز گو کردن برام راحت نبوده فقط خواستم بگم جنگ همه نوع درد توش هست وقتی توی خاطره خودم میگم اگه خودی بیاد با تیر میزنمش و دشمن رو مثل سگ ژرمن گلوش رو میگیرم یعنی از جنگ متنفرم تا جایی که حاضرم به دو طرف صدمه بزنم اولش بدون نیت و ناخدا گاه نوشتم ولی چون یک تحلیل گرم همیشه از نوشته تا هر چی که فکرش را بکنید تحلیل میکنم شده گاهی به نشخوار مغزی تعبیر شده روحیات متفاوته امید وار م این حقیر راببخشید. و از عزیزانی که پستهای منو برای تشویق من حقیر میخوانند کمال تشکر را دارم