من زیبام.خوشحالم از اینکه من و نمیشناسید.و خوشحال ترم از اینکه نمیشناسمتون.اینا طعنه و متلک نیست.واقعیت اینه که خیلی خسته ام.خسته از آدما و حفره های خالی وجودشون که هر چی بیشتر میشناسیشون ترسناک تر میشن.بگذریم.قراره اینجا بی فکر بنویسم.از فکر کردن های بی نتیجه خسته ام.از دویدن های بی مقصد...خلاصه اگه طرفدار این هستی که هر کی گفت حالت چطوره بگی عالی و دنبال جذب ثروت و این داستان هایی منو بذار تو بلک لیستت و اصلا سراغم نیا.چون من همیشه عالی نیستم، بلد هم نیستم تظاهر کنم که هستم! در واقع بلدم اما لزومی نمیبینم که تظاهر کنم.از اینم بگذریم.چه خوبه که غریبه اید.از دیدن چهره های آشنا تو این محیط می ترسم.ترسو نیستم اما می ترسم.از اینکه قضاوتم کنید می ترسم.از اینکه قربون صدقه ام برید اما ازم خوشتون نیاد می ترسم.از اینکه حرف دلمو بزنم و بهم انگ منفی بافی بزنید می ترسم.میشه لطفا غریبه بمونید؟ اونقدر غریبه که حتی نوشته هامو نخونید.بذارید راحت باشم.کاری که آشناها بلد نیستن.اونا قرار نیست آدمو راحت بذارن.اونا هستن حتی تو شخصی ترین لحظه های زندگیم...قرار گذاشتم با خودم از کلمات متنفرم و بیزارم اصلا تو زندگیم استفاده نکنم.من متنفر نیستم.از هیچ کس و هیچ چیز.فقط خسته ام.لطفا منو نخونید...