بسماللهالرحمنالرحیم
خمپاره ۶۰
امروزه به راحتی می توان گفت که:(عبارت جبر جغرافیایی رنگ باخته) این را میتوان از جهات مختلفی بررسی کرد، اما اگر بخواهیم یک نگاه شماتیکی به آن داشته باشیم، میبینیم که در محیطهای بیقاعده و قانون، مطلقاً جایی برای جبر وجود ندارد، چرا که شما هیچ قانونی نمی توانی وضع کنی تا با آن اجباری را صادر کنی؛ به تعبیری می توان گفت اینترنت و فضای سایبری از بی قانون ترین فضاهای جهان هستند. علیرغم اینکه جنس آن ها از نوع مَجاز است و نه حقیقت، در عالم تاثیر فوق العاده زیادی را دارند. پس خواسته و یا ناخواسته با جهان حقیقت درگیر هستند.
نمی دانم عبارت ترنسمدرن را شنیدهاید؟ و یا اصلاً تصوری از آن در ذهنتان دارید یا نه؟ اما به احتمال زیاد مدرنیته و پُستمدرنیزم و واژههایی از این دست را بسیار شنیده و یا خواندهاید.
متأسفانه هنوز دانشگاه های ما، تا حد زیادی با محوریت متون انگلیسی پیش میروند و درگیر مترجم هایی هستند که جسته و گریخته گزیدههایی از کُتب دست چندم غرب را ترجمه می کنند و همان ها را روانه بازار کتاب و دانشگاه می کنند. سوای اینکه مطالب بروز نیستند و شاید هر بیست سال یکبار یک تجدید چاپ شوند، هیچ نوآوری و ابداعی در تولیدات علمی زبان فارسی دیده میشود و نمی دانم دلیل اینهمه پُر مدعایی در چیست...
لذا در واقع روش آموزش در دانشگاه ها کاملاً سنتی میباشد و وفاداری عجیبی به آن ورزیده میشود، وفاداری به سنتی بودن که سرچشمه آن غرور و تعصب بیخود است. دانشگاه مکانی که باید مهد پیشرفت جامعه باشد چشم بر پیشرفت ها میبندد و دست بر پسرفتها می گذارد، همانند مقلّدی که کورکورانه کاری را انجام می دهد و از نتیجه کار خود باخبر نیست. همه اینها از آفات بروکراسی است. پس تا زمانی که دانشگاه در مدرنیته و پست مدرنیسم گیر کرده باشد هرگز به فضای ترنس مدرن نمیرسد.
میگویند جنگ نرم همانند خمپاره ۶۰ است، نه صدا دارد و نه سوت، فقط وقتی متوجه می شوی که رفیقت دیگر نه به مسجد می آید و نه هیئت.
خدمت شما عارضم که عرصه های اجتماعی و علمی هم همینگونه هستند، دانشگاهی که خالی از محتواست دیگر یارایی تربیت استعداد های برتر جامعه را ندارد آنگاه مواجه میشویم با فرار مغزها، و فرار نه به معنای ترک کشور بلکه به معنای خدمتگزاری به غیر، آنهم در فضاهایی خاص از سایبری و جهان مَجاز. فرصت طلبان، انجمن هایی برای خود تشکیل می دهند، و در طی آن جمهوری برپا میکنند، در دهکدهای جهانی و بستری بنام اینترنت دوردستترین آدم ها را به زیر یک پرچم در میآورند و براحتی کیلومترها مساحت از جغرافیای سیاسی را در جهان مدیریت میکنند.
مسئله ما اینست که دیگر صرفا با زومرها طرف نیستیم، من تعجب میکنم هنگامی که میبینم برخی وجود آلفاها را انکار می کنند، آلفاهایی که جهان ترنسمدرن را می سازند.
در واقع، عصر فعلی ما از مدرنیته و پستمدرنیته عبور کرده و در (پُستپُستمدرنیته) بسر میبریم؛ جایی که افراد با هوشمصنوعی تربیت می شوند و خط فکریشان با مُلهمات آن بسته میشود
آلفاهایی که تمام هستیشان بر اساس یادگیری قابل توسعه است و در جهان های موازی سیر می کنند.
اینکه اعضای بدن انسان به متاورس پیوند شوند چیز عجیبی نیست چراکه ما میبینیم غالب افراد توانایی زندگی بدون موبایل و مفارقت از آن را ندارند. پس گسترش سایبورگها در کره زمین طبیعی خواهد بود. -سایبورگها انسان هایی هستند که جسمشان مرکب از جسم انسانی و فناوری های پیشرفته میباشد-
خیلی عجیب است، انسان ها داوطلبانه به این ارتشهای نامهربان میپیوندند، با هزینه شخصیشان گرانبهاترین داراییشان یعنی زمان خود را در این ارتشها سرمایه گذاری می کنند. چرا؟ چون این انسان است که هدف ندارد و از نیاز خود خبر ندارد، تولید کنندگان هایتِک(فناوری های پیشرفته) پیش از تولید موبایل، کامپیوتر و انواع و اقسام تجهیزات الکترونیکی اقدام به تولید نیاز می کنند، انسان را در این چرخه وابسته میکنند و حرکتکنندگان هم در این گردونه خود را در انحصار مطلق تولیدکنندگان میبینند و از این وضعیت خود نیز خرسند هستند؛ و هر موقع محصول جدیدی در بازار ارائه شود با ولع خاصی سراغ آن میروند و با جان و دل در خدمت آن در میآیند.
و اگر چنانچه میبینیم که ما پیاپی با شکست هایی در این زمینه مواجه هستیم نشانه اینست که سئوالی مطرح نکردهایم تا پاسخ داده شود.
و قال ربکم ادعونی استجب لکم
و السلام
ترنسمدرنیسم | بخش نخست
پایان