
وقتی میگویند "کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا" یعنی ما هنوز علیاصغرهایی را داریم که بیگناه کشته میشوند. یعنی هنوز پدرهایی هستند که ارباً اربا شدن علیاکبرهایشان را میبینند و از عمق جان "ولدی علی" را فریاد میکشند و ذره ذره از داغ جوان آب میشوند. یعنی هنوز رقیههایی زیر سیلی و لگد بیغیرتان و حرامزادهگان جان میدهند. یعنی زینبها هنوز هم به اسارت میروند طوری که امامسجادع سختترین قسمت سفر را سه بار "الشّام" روایت میکند. عاشورا تمام نشده، کربلاهای بسیاری هنوز هم در حال وقوعاند. نبودیم در سال شصت و یک هجری اما اینک که کربلا را به عین میبینیم! نام سرزمینش نوار غزه است؛ چه فرقی میکند دشت نینوا باشد کنار شطّ فرات یا نوار غزهای باشد کنار مسجد الاقصی؟ مگر گلوی ششماههها از تیر حرمله جان سالم به در میبرند؟ مگر تکههای بدن جوانانشان یافت میشود؟ مگر زنها پیکر سرد و خونآلود فرزندانشان را در آغوش نمیکشند؟ شور عاشورا مهم است اما شعور آن را داشتن کار هرکس نیست؛ دم از حسین میزنی کربلای این زمان را دریاب. شمر و یزید و حرمله و سنان اینک فقط نامهایشان تغییر کرده، چه فرقی دارد شمر باشد یا نتانیاهو؟ یزید باشد یا ترامپ؟ ذات کثیف و پلید همان است که از ازل در فرزند آدم بود و تا اینک هم در جان خیلیها رخنه کرده. کربلا را شنیدهایم، از مقاومت و شهامت و رشادت و شهادت بگیر تا صبر و حلم و شکیبایی و "ما رأیت الا جمیلا"؛ اما حال غزه را میبینیم، میبینیم چهطور علیاکبرها را ارباً اربا میکنند و رقیهها را بیپدر؛ اما هنوز ایستادهاند، پای عقیدۀ محکمی که در ذهنهایشان جا خوش کرده، پای دینِ محمدمصطفیص، پای دینی که حسینبنعلیع در ظهر عاشورا احیایش کرد. آنها مصداق بارز "هیهات من الذله"اند بعد از قیام خونبار اما تاریخیِ حسینبنعلیع. گاهی خیلی زود دیر میشود؛ به خود میآیی و میبینی سر حسین و یارانش به نیزه، اهلبیتش اسیر و تو هیچکاره و سرافکنده و ذلیل که درجایی که وظیفهات بود سخن بگویی و انسانیتت را نشان دهی، سکوت کردی و انسانیت خویش را بر باد دادی. شاید این هم تنها امتحان الهی تو بود!