در سومین نوشتار از فصل الهیاتشناسی به نسبتسنجی و تاثیر پذیری الهیات دوبنی از رویکردهای الاهیاتی مدرن پرداخته میشود. به جای وارادات رویکردهای جدید الهیاتی در الهیات مسیحی و تطبیق آن با الهیات اسلامی، باید رویکردهای الهیاتی درون خود اسلام و مطابق آموزههای اساسی آن ایجاد نمود. این رویکردها البته باید در داد و ستد با رویکردهای الهیاتی مدرن و پستمدرن سایر ادیان ابراهیمی نیز باشد.
الهیات عملی
ریچارد باکستر (۱۶۱۵-۱۶۹۱) به دلیل تألیف چهار جلدی «راهنمای الهیات عملی مسیحی» نخستین بار به مساله الهیات عملی پرداخت. پس از او شلایرماخر الهیات را به سه بخش عمده الهیات فلسفی، الهیات تاریخی و الهیات عملی تقسیم نمود. به تعبیر حبیبالله بابایی 《..الهیات عملی، اندیشیدن دربارۀ عمل فردی و اجتماعی انسان به روش الهیاتی است. این نوع از الهیات که مسائل الهیاتی خود را از «خیابان» برمیگزیند، در گام نخست به تحلیل و تفسیر الهیاتی از واقعیات اجتماعی و فرهنگی پرداخته، سپس با نگرش انتقادی به آسیبهای ایمانی و دینی فرهنگ موجود، به طرح پیشنهادهایی برخاسته از منابع الهیاتی، برای گشودن راه زندگی ایمانی برای مؤمنان (حل معضل اندیشه دینی و زندگی دینی)، همینطور حل معضلات زندگیِ انسانِ غیرمؤمن تلاش میکند. متأله عملی در عین آنکه برای زندگی درستِ دنیوی، از محصولات و معلومات انسانی کمک میگیرد، برای تدبیر درست زندگی دنیوی به انسان دیندار و بلکه انسان غیرمعتقد به دین یاری میرساند. انجام چنین رسالتی منوط بر رابطه ای سنجیده میان روش تفسیر و تحلیل اجتماعی است تا بتوان راه تعمیق فهم دین را در ارتباط با تجربه اجتماعی از یک سو و تغییر زندگی اجتماعی از رهگذر تمسک معقول و موجه به دین از سوی دیگر، هموار گرداند..》.
به باور شلایرماخر 《همانطور که الهیات فلسفی به آگاهی هوشمند یا به ضمیر آگاه ما، احساس لذت و عدم رضایتی که ناشی از تاملاتی در مورد شرایط کلیسا در هر دوره فرضی است میدهد، مسئله الهیات عملی این است که طوری رفتار کند تا موضوع و هدف و غایتی که الهیات فلسفی دنبال میکرده را حاصل کند و به الهیات فلسفی کمک کند تا هدفش را محقق کند. در حقیقت الهیات عملی تامینکننده رضایت و عدم رضایتی است که ضمیر آگاه ما، وقتی در مورد آموزهها تاملات فلسفی میکنیم متکفل میشود که هدفی که الهیات فلسفی دارد را تامین کند...اگر کسی میخواهد به الهیات عملی ملزم شود باید یک بینش الهیات فلسفی هم داشته باشد و بتواند تشخیص دهد که هدف چیست و براساس هدفی که در الهیات فلسفی تعیین میشود بیاید و کمک کند تا آن هدف محقق شود..》.
الهیات عملی محدود به کلیسا نبوده و مومنان را هم در بر میگیرد به باور رسول رسولیپور: 《 الهیات عملی صرفاً برای جماعت ایمانی که رهبران کلیسا باشند نیست بلکه افراد عادی هم مسئول هستند. هدف غایی الهیات عملی هم یافتن روشهایی است که نیازهای معنوی، روانشناختی، اجتماعی و مادی افراد انسانی را پاسخ دهد و در کلیسای کاتولیک، الهیات شبانی گاهی مترادف با الهیات عملی به کار میرود؛ چون الهیات شبانی همان ارتباط معنوی است که روحانیت مسیحی با مردم پیدا میکنند و میشود گفت آموزههایی که در الهیات تاریخی و فلسفی بحث میشود را به مردم میچشاند. اخیرا در الهیات عملی تاکید و تمرکز بیشتری بر تقویت فقرا شده است. کسانی که با تاریخ مسیحیت آشنا هستند میدانند که پس از مارکسیسم شوروی، جریانی در کشورهای آمریکای لاتین ایجاد شد و کشیشهای مسیحی در دهه ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم به حمایت از فقرا میپرداختند که تحت عنوان الهیات رهاییبخش مطرح شد و البته با مخالفت کلیسای کاتولیک مواجه شد اما کمکم کلیسای کاتولیک ابتکار عمل را در دست گرفت》.
رسولیپور از سیره الهیاتی امام موسی صدر و آیتالله طالقانی تحت عنوان الهیات عملی نام میبرد: 《اکنون به حوزه اسلامی وارد میشوم و از متفکرینی که نگاه الهیات عملی داشتند و مسئولیت خود را در الهیات عملی میدانستند یاد میکنم و در این زمینه دو نفر را انتخاب کردهام که امام موسی صدر و آیتالله طالقانی هستند..》. الهیات دوبنی در پی احیای نقش عمل و بعد اجتماعی دین است و از این رو الهیات عملی هم در این رویکرد دارای اهمیت بسیاری است. در دفتر فلسفه اجتماعی مکتب دوبنی بیشتر به این مساله پرداخته میشود.
الهیات مدرن
نعیمه پورمحمدی درباره شکلگیری رویکردهای الاهیاتی مدرن در عصر جدید مینویسد: 《 «تصویر کلاسیک از خدا» در الاهیات سنتی همواره با چالشهایی روبروست: اگر خدا حاکم مطلق است، ما چگونه میتوانیم به معنای واقعی کلمه مختار باشیم؟؛ اگر خدا عاشقِ انسان است، چرا ما رنج میکشیم؟؛ اگر خدا مشیت مطلق دارد، چرا اصلاً ما دعا میکنیم؟؛ اگر سلطه و استیلا و تسخیر کمال است، چرا اساساً به محیط زیست خود توجه کنیم و از آن مراقبت کنیم؟؛ اگر قدرت و علم و مردانگی و نور و روشنی کمال است، حساب معلولان، زنان و سیاهان چه خواهد شد؟؛
اگر خدا رنج نمیکشد، پشیمان و ناامید نمیشود، افسوس نمیخورد و شادمان یا غمگین یا غضبناک نمیشود، چگونه میتوان فرازهایی از کتاب مقدس را تفسیر کرد؟…
«الاهیات بنیادگرای سنتی» که «الهیات موجود کامل» است، خدایی را به تصویر میکشد که «عالم مطلق»، «قادر مطلق»، «خیر محض»، «عاشق کامل»، «اختیارگرِ بی چون و چرا»، «حاکم مطلق جهان»، «متعالی و منزه از جهان»، «بیجسم و بی بدن»، «بیرون از تاریخ و بیرون از زمان»، «ازلی و ابدی»، «نازاده و نازایا»، «ثابت و ایستا»، «بدون تغییر و تحول و تأثیر و تأثر» و «غیررابطهمند و غیرواکنشی» است. اما این الگوی کلاسیک از خدا نه تنها فایده و تأثیرش را در دوران مدرن از دست داده است که به ضرر انسان نیز تمام میشود، محیط زیست را تباه میکند، تنوع انسانهای سالم و معلول و زن و مرد و سیاه و سفید را به رسمیت نمیشناسد و بر تبعیضها و بیعدالتیها دامن میزند و…اما در قرن بیستم «الهیات مدرن» برای رفع این چالشها «تصاویر تازه و دگرگونی از خدا» عرضه میکند..》. در ادامه به نسبت الاهیات دوبنی با رویکردهای الاهیاتی مدرن پرداخته میشود.
الهیات لیبرال: 《الاهیات لیبرال یکی از مهم ترین مکاتب الاهیاتی است که در قرن نوزده میلادی در مسیحیت پروتستان ظهور کرده است. این مکتب الاهیاتی به علت ویژگی ها و دستاوردهای خاص خود، تأثیرات بسیار گسترده ای در الاهیات مسیحی در مغرب زمین در قرون اخیر داشته است..فردریک شلایرماخر (۱۷۶۸-۱۸۳۴) را بنیانگذار الهیات لیبرال دانستهاند. او دین را چیزی ورای الهیات، اخلاق و اعمال میدانست و میگفت دین به ساحت احساسات تعلق دارد. نهضت الهیات لیبرال در قرن بیستم هم ادامه یافت و شکلهای گوناگونی به خود گرفت. خطوط اصلی رایج در آن عبارت بود از؛ تاکید بر حلول خداوند بجای تعالی و تنزیه او، تاسی به سیره عملی مسیح به جای بزرگ شمردن مرگ فدیهوار او، توجه به استکمال و اصلاح اخلاقی انسان به جای توجه به گنهکاری جبلی او. آیین پروتستان لیبرال کلاسیک، ریشه در آلمان در نیمه قرن نوزدهم و در بحبوحه این درک روزافزون دارد که ایمان و الهیات مسیحی، به یکسان، نیازمند بازسازی در پرتو دانش مدرن بشری است》. الهیات لیبرال مفاهیمی چون تجربه دینی، فردگرایی، کثرتگرایی (پلورالیسم)، سکولاریسم (دین منحصر در حوزه خصوصی)، انسانگرایی (اومانیسم) و تاکید بر اخلاق را در دینشناسی برکشید. این رویکرد در نواندیشان دینی متاخر و پس از انقلاب ایرانی، عبدالکریم سروش، مجتهد شبستری و شاگردان ایشان دست بالا را داشته است. در جهان عرب، این الهیات لیبرالی توسط اشخاصی همچون: نصر حامد ابوزید و محمد ارکون و در شبهقارۀ هند بهوسیلۀ فضلالرحمان ملک مطرح شده است. الهیات دوبنی در مباحث دینشناسی و الهیاتشناسی که پیشتر منتشر شده است با نگاهی انتقادی و اصلاحی از آموزههای الاهیات لیبرال بهره برده است.
الهیات رهاییبخش: 《 الهیات رهاییبخش ، استعمال خاصی از الهیات سیاسی در باب فقر و ظلم است که در آمریکای لاتین بنیان گذاشته شد. الهیات رهاییبخش تلاشی بود که در آمریکای لاتین صورت گرفت تا بدین وسیله به آموزه های کتاب مقدس در مسیحیت اولیه ( که وابسته به حکومت نبود) باز گردد. در الهیات رهاییبخش، اعتقاد براین است که مهمترین اعمال خدا در کتاب مقدس اعمالی است که با نجات ( از ظلم ، بردگی ، تبعید ، گناه ) سرو کار دارند. طبق این رأی ، خدا ارتباط ویژه ای با فقرا و مستضعفان هر جامعه.ای دارد. بنابراین الهیات رهاییبخش با نوعی تعهد در برابر فقرا و مبارزه برای آنان آغاز میشود و الگوی اصلی خود را در حیات عیسی مییابد. به این عنوان که او همه مسیحیان را به ریشه کن کردن هرنوع ظلمی فرا میخواند》. محمد نخشب، علی شریعتی و محمود طالقانی پیشگامان الهیات رهاییبخش در سنت نواندیشی دینی ایرانی بودهاند. مجتهدشبستری آیتالله طالقانی را متأثر از الهیات رهاییبخش آمریکای لاتین میدانست و گفته است وقتی کتاب های لئوناردو بوف رهبر برجسته نهضت الهیات رهاییبخش در آمریکای لاتین را میخوانیم گویی داریم کتابهای دکتر شریعتی را میخوانیم. در مصر حسن حنفی، در شبه قاره هند اقبال لاهوری و در ترکیه نورالدین توپچو و در سوریه مصطفی السباعی سوری چپ اسلامی را ترویج میکردند. در نسبت الهیات دوبنی و این الهیات، در کتاب احیای دین اجتماعی الهیات رهاییبخش تعاونی مطابق آرای شریعتی و طالقانی معرفی شده است. در ادامه در دفتر فلسفه اجتماعی نیز بیشتر به این مساله پرداخته میشود.
الهیات فمینیستی: 《الهیات فمینیستی، شاخهای از الهیات مسیحی است که در واکنش به برخورد تبعیضآمیز الهیات سنتی مسیحی، نسبت به زنان شکل گرفته و با ارائه قرائت فمینیستی از الهیات مسیحی، تغییرات اساسی در آن ایجاد کرده است》. به تعبیر نعیمه پورمحمدی 《خدای «الاهیات فمینیستی» خدای زن و خدای مادری است که به جای صفت قهاریت و جباریت، به دنبال ایجاد رابطه و زادن و پروراندن و مراقبت کردن است》. 《مری دیلی در کتاب فراتر از خدای پدر: به سوی فلسفۀ آزادی زنان مفاهیم نهادینه شده مردبنیان ادیان، به ویژه مسیحیت را درباره خدا به چالش میکشد و نشان میدهد تصویر خدایی که در نهادهای مذهبی ترسیم شده است با نگاه مردسالارانه، غلبهجویانه، و استیلاگر تطابق دارد. وی تلاش میکند براساس مفاهیم فمینیستی و آموزه های صلح طلبانه و نظریات مربوط به "گوش سپردن" و "مراقبت" تصویری نو از خدا و امکانات جدیدی برای رابطه دیگرگونه میان انسان و خدا ترسیم کند. تصویر جدید از خدا و انسان براساس دیدگاههای اگزیستانسیالیستی و اخلاق فمینیستی به نحوی بیان میشود که به جای رابطه یک سویه و غالب-مغلوب در تصویر سنتی مذاهب از خدا و انسان آنها با یکدیگر در تعامل و همدلی به سر میبرند. در یک تعریف کلی میتوان گفت که الهیات فمینیستی در پی آن است که مفاهیم و آموزههای مهم مسیحیت مانند گناه ذاتی، مفهوم مسیح، تثلیث، دعا، آفرینش جهان و جایگاه انسان در آن، نقش زن در کلیسا، اخلاق جنسی در اندیشه مسیحی و چگونگی برخورد مسیحیت با مقوله فمینیسم را بررسی کند و با ارائه تفسیری نو از مسیحیت، الهیات مسیحی را با نگاه فمینیستی هماهنگ سازد》. در سنت نواندیشی دینی ایرانی میتوان از ژیلا شریعتپناهی و هاله سحابی به عنوان فمنیست اسلامی نام برد. در گرایشات فمنیستهای مسلمان رویکردهای متفاوتی وجود دارد. 《برخی از این زنان تنها بر قرآن تمرکز میکنند (مانند آمنه ودود، رفعت حسن یا فاطمه نسیف از عربستان سعودی) برخی دیگر خود را صرف قرائت دوباره از قرآن و اشکال مختلف شریعت میکنند (مانند عزیز ال هیبن لبنانی و سردار علی پاکستانی) برخی هنوز در فکر بررسی دوباره احادیث هستند (فاطمه مرنیسی از مراکش، لیلا احمد و هدایت توکسال از ترکیه)》.
خدای الهیات دوبنی، خدای رفیق محشتم، خدای اهل همکاری و مشارکت است، به تعبیر هدی صابر خدای رفیق رهگشا و همراه نزدیکدست و تیماردار است. چنین خدایی با خدای الهیات فمنیستی نیز منافاتی ندارد. الهیات دوبنی همچنین تفسیر و قرائت فمنیستی از دین و الهیات اسلامی را لازمهی الهیات در دوران جدید میداند.
الهیات محیط زیست: 《الهیات محیط زیست یک معرفت میان رشتهای است که سعی دارد با استفاده از متون دینی راهحلهای معرفتی و بنیادین را در زمینه بحرانهای زیستمحیطی ارائه کند..جریان های انجیلی بر این نکته تأکید دارند که با رصد دقیق کتاب مقدس میتوان خداباوری مسیحی را نه عاملی برای تخریب محیط زیست بلکه حافظ آن معرفی نمود. بازخوانی آموزه آفرینش و مبرا دانستن طبیعت از شر ذاتی و هم چنین توجه به آموزه ملکوت و فرجام نیکوی عالم، مهم ترین مدلهای مسیحی الهیات محیط زیست به شمار میروند که بر اساس آموزههای اساسی این دین ارائه شده اند》. به تعبیر نعیمه پورمحمدی 《خدای «الاهیات محیط زیست» خدای عاشقی است که طبیعت به منزلۀ معشوق او مقدس است و باید در نگهداشت او کوشید》. مصطفی محقق داماد که خود در زمینه الهیات محیط زیست در سنت نواندیشی دینی ایرانی کار کرده است درباره توجه الهیاتی اقبال لاهوری به محیط زیست مینویسد《.در میان حکیمان اسلامی تصویر آرمان شهر سابقهی بسیار دیرینه دارد. «ابونصر فارابی» که او را «معلم ثانی» خواندهاند شهری آرمانی تصویر میکند که به «مدینهی فاضله» معروف است؛ غربیها هم تحت عنوان «شهر خدا» از آن یاد کردهاند. «علامه اقبال لاهوری» نیز شهری را به تصویر کشیده و آن را «مرغدین» نام نهاده و سپس توصیف کرده است. نکته جالبی که در توصیفنامهی وی دیده میشود، توجه او به مسأله محیط زیست طبیعی است که کاملاً برگرفته از آموزههای اسلامی ـ قرآنی و دانش الهیاتی اوست》. در دفتر فلسفه اجتماعی به اهمیت این مقوله و راهبرد مدنظر در مکتب دوبنی پرداخته میشود.
الهیات اگزیستانسیالیستی: 《اگزیستانسیالیسم مسیحی جریان فلسفی است که از میان شناخته شدهترین اگزیستانسیالیستهای مسیحی میتوان از سورن کییرکگارد، گابریل مارسل، و کارل یاسپرس نام برد.سورِن کیرکگور، فیلسوف و بنیانگذار مکتب اگزیستانسیالیسم است. 《این مکتب در برابر سرمایهداری که از انسان یک حیوان اقتصادی میساخت و در برابر کاتولیک که بشر را بازیچه بیاراده نیروی حاکم غیبی میخواند و در مقابل مارکسیسم که انسان را آلت فعل تکامل جبری ابزار تولید میکرد از انسان یک موجود مطلق العنان ساخت. انسان اگزیستانسیالیستی خود را در مقابل انجام هر عمل و اندیشهای که اراده کند آزاد احساس میکند منتهی در اگزیستانسیالیسم مسیحی این آزادی در جهت سلوک به سوی خدا است تا من راستین انسان محقق شود و یا به عقیده مارسل انسان از گودالی که بین خود و خداست بجهد و شکاف خود را با خدا از بین ببرد. وجود مقدم بر ماهیت است و انسان دارای آزادی اراده و حق انتخاب است، بنابراین بشر مسئول خویش خواهد بود. به عبارت دیگر، از آنجا که اگزیستانسیالیسم بشر را مالک و صاحب اختیار آنچه هست قرار میدهد، بنابراین مسئولیت کامل وجود او را بر خود او مستقر میکند؛ چرا که اگر اختیار و آزادی اراده وجود نداشته باشد، مسئولیت معنایی نخواهد داشت》. در کتاب احیای دین اجتماعی درباره سوسیال اگزیستانسیالیسم معنوی و لیبرال اگزیستانسیالیسم معنوی در نواندیشی دینی و نسبت الهیات دوبنی با آن دو سخن گفته شد.
الاهیات امید: 《امید برای نخستین بار نقش مهمی را در نظریه اخلاق اگوستین (Augustine) ایفا کرد، یعنی جایی که به عنوان یکی از سه فضیلت الهیاتی ایمان، امید، محبت یا عشق نمایان شد. امید در الهیات مسیحی به عنوان یکی از سه فضیلت الهیاتی دارای نقشی محوری است. ظهور الهیات امید به دهه ۱۹۶۰ بر میگردد، وقتی که جنگ جهانی دوم به پایان رسید. شخصیتهای برجسته الهیات امید عبارتند از: مولتمان، پاننبرگ، متز، و برانتل... یورگن مولتمان سردمدار الاهیات امید در مسیحیت با الهیات امید میخواست مشکل الهیات معاصر خود را حل کند و آن چند چیز بود: یکی تضاد بین فرابودگی و درون بودگی خدا، و دوم ناکارآمدی الهیات نظری در مقام عمل و زندگی مسیحی، و اینکه الهیات در مقام عمل فایدهای نداشت. از نظر عدهای خدا یا نماینده خدا در آینده میآمد و ملکوت خود را تشکیل میداد بدون آنکه انسان نقشی در آن داشته باشد. این الهیات تنها جنبه نظری داشت و هیچ نقش عملی در آن برای انسان لحاظ نشده بود. اما از نظر الهیات امید، انسان در حال با امید به آینده، زمینه تحقق آن را فراهم میکند و در تحقق ملکوت دارای نقش است. الهیات امید یک الهیات معطوف به آینده برای منقلب کردن زمان حال است و تحول حال زمینه را برای ظهور ملکوت خدا در آینده فراهم میکرد. ملکوت خدا کار خدا است نه انسان، اما خدا انسان را در این کار مشارکت میدهد تا دارای نقش باشد》. در سنت نواندیشی دینی هدی صابر و شریعتی از الهیات امید تاثیر پذیرفتهاند. در دفتر فلسفه اجتماعی به اهمیت این مقوله و راهبرد مدنظر در مکتب دوبنی پرداخته میشود.
الهیات گفتوگویی: به باور رسول رسولیپور 《 الهیات دیالوگی دستکم در سه شکل ارائه میشود که از حیث روششناختی، جامعهشناختی و هستیشناختی است. الهیات دیالوگی از حیث روششناختی، خداشناسی، بینالاذهانی و میانانسانی به شیوه گفتوگو و اشتراکگذاری آموزههای اندیشیده و تجربههای زیسته خداباوران با یکدیگر است. گفتوگو با دیگری درباره باورهای الهیاتیمان، شیوهای متناسب با واقعیت موجود خداباوریهای گوناگون و فرهنگهای مختلف در جوامع انسانی است. خداباوریِ گفتوگویی نه برتریجویی و رقابت بر سر آموزهها به شیوه مجادلات کلامی، بلکه جستوجویی مشترک برای دست یافتن به درک درستی از خدا، جهان و انسان با دیگر خداباوران در فضای دوستی و احترام متقابل است. معمولاً در گفتوگوها طرفین میخواهند که امتیازات و برتریهای خود در مناسک، آموزهها و تجربهها را بیان کنند که بر سر آموزهها، جدلهای کلامی صورت میگیرد و شاهد این مجادلات در گفتوگوهای مختلف بودهایم. به جای این رویکرد، الهیات گفتوگویی یک جستوجوی مشترکی برای دست یافتن به درک درست است. عبارت جستوجو نشان میدهد که هنوز درک مطلقی از خدا، جهان و انسان نداریم و این الهیات، یک الهیات در حالِ شدن و رشد کردن و کمال یافتن است و این جستوجو فردی نیست، بلکه با باقی ادیان مشترک است تا بتوانیم با گفتوگوهایی که با یکدیگر میکنیم و تبادل آموزهها و تجربه زیستهمان، به درک درستتری از خدا، جهان و انسان برسیم و فضای این گفتوگو نیز دوستی است》. مارتین بوبر و موریس فریدمن از سردمداران این نوع الهیات هستند. درباره رابطه منوتویی مارتین بوبر در فصل خداشناسی صحبت خواهد شد. سیره امام موسی صدر پیوند میان الهیاترهاییبخش و الهیات گفتوگویی بود که در بینش، منش و روش او نمود یافته بود. شعار او گفتوگو، تفاهم، همزیستی بود. امام موسی صدر شاید نخستین ایرانی هوادار گفتوگو و ترویج و پایبندی به آن در عمل بود. امروز کانون گفتوگو از زیرمجموعههای موسسه امام موسی صدر در حال آموزش گفتوگو به ایرانیان است برای شکلگیری تفاهم و همزیستی. در دفتر فلسفه اجتماعی بیشتر به این مقوله پرداخته میشود.
بخشی از رویکردهای الهیاتی مدرن در پاسخ به مساله شر مطرح شدهاند. در دفتر فلسفه اجتماعی به رویکردهای الاهیاتی مدرن درباره مساله شر پرداخته شده و موضع الهیات دوبنی در این باره مشخص میشود.