طرحوارهای از الهیات دوبنی پس از احیای دین اجتماعی دومین جلد از دفتر فلسفه دین مکتب دوبنی یعنی الهیات دوبنی میباشد. در این کتاب طی سه فصل دینشناسی، الهیاتشناسی و خداشناسی به بازبینی مسائل بنیادین در راستای اجتهاد ساختاری پرداخته شد. در فلسفه دین مکتب دوبنی، دین یک دین خادم است نه مخدوم یا کمکارکرد، الهیات یک الهیات انسانگرا، رهاییبخش و امیدگرا است نه یک الهیات انقیادبخش یا تخدیری و خدا یک رفیق محتشم است نه یک خدای خوفانگیز یا معشوق منفعل. در ادامه مروری میشود بر آنچه در سه فصل این کتاب آمد.
دینشناسی
۱) مدل دینشناسی الهیات دوبنی نسخه تکاملیافته الگوی دینشناسی مبتنی بر «تجربه دینی» و مدلی است که توسط اقبال لاهوری ارائه شد و توسط نواندیشان متاخر بسط داده شد.
۲) دین سه “رکن” دارد (تجربه، معرفت، کنش) که هر رکن آن به دو “بن” (فردی و اجتماعی) تقسیم میشود. دینداری سه مرتبه دارد (مبتدی ، متوسط، منتهی) و سه ساحت و کیفیت (شریعت، طریقت، حقیقت) دینداری متناسب با آن مرتبه، هر مرتبه دیندار حاضر در آن مرتبه یک نوع دینورزی (مصلحتاندیش، معرفتاندیش، تجربتاندیش)، در پیش گرفته و در ساحت متناسب با آن نوع دینداری در ارکان سهگانه دین و دو بن هر رکن دینورزی میکند.
۳) از دین ده انتظار میتوان داشت. الهیات دوبنی به رئوس هشتگانه انتظار از دین به روایت کدیور یعنی 《 اول ـ معنی بخشی به زندگی؛ دوم ـ آشنا کردن انسان با امر متعالی، شناخت مبدء؛ سوم ـ آشنا کردن انسان با معاد؛ چهارم ـ آشنائی با غیب و ملکوت؛ پنجم ـ ضمانت اخلاق، به این معنی که گزارههای اخلاقی توسط عقل آدمی قابل دست یابی است و تعبدی نیستند؛ ششم ـ آموزش مناسک و عبادات؛ هفتم ـ آموزش شِبه مناسک، در خوردنیها، آشامیدنیها، و امور جنسی چه آدابی را رعایت کنیم؟ هشتم – ذکر برخی مثالها و تذکر پاره ای أمور مهم حوزه اجتماعی از قبیل حرمت ربا و کم فروشی، ناپسندی تفرعن، لزوم مشورت》 و دو راس دیگر اشاره نمود. راس نهم پشتوانه انگیزشی و الهامبخشی برای امر رهایی و همچنین جهتدهی و جهتگیری اجتماعی-سیاسی (انگیزه دینی و الهامگیری از اسوههای دینی جهت ظلمستیزی، استبداد، استثمار، استحمار و استعمارستیزی، فقر و محرومیت، استضعافستیزی و جهتگیری عدالتطلبانه، آزادیخواهانه، برابریجویانه و ترقیخواهانه، حمایتگرانه و توانمندسازانه) و راس دهم کارکرد هویتبخش و مدنی دین است که موجب انسجامبخشی، انضباط بخشی، انگیزهبخشی و همبستگی اجتماعی میشود. به این ترتیب میتوان از انتظارات دهگانه از دین در الهیات دوبنی سخن گفت.
۴) الهیات دوبُنی در جنبش اصلاح دینی در طیف نخست نوگرایان دینی یعنی نواندیشان دینی تعریف میشود اما از آموزههای تجدیدنظرطلبان دینی نیز استفاده میکند و البته همانطور که تاکنون گفته شده است، خود یک رویکرد جدید در نواندیشی دینی است، یک سنتز اصلاحی و توسعهای از نواندیشان دینی متقدم و متاخر که خود یک رویکرد و نحله و یک جزیره جدید در جغرافیای مجمع الجزایر نواندیشی دینی است.
الهیاتشناسی
۱) الهیات دوبنی به تجمیع تشبیه و تنزیه باور دارد و با الهیات سلبی رادیکال و الهیات تشبیهی بدون تنزیه ناسازگار است. در مبحث گونههای خداباوری با خدای ادیان ابراهیمی، همهخدایی و همهدرخدایی سازگاری دارد و با نگاه انتقادی به وحدت وجود و همهدرخدایی به توحید وجود به روایت اقبال لاهوری باور دارد. در مبحث تنوع ادیان نیز به پلورالیسم نجات باورمند است و با انحصارگرایی دوستانه و شمولگرایی نیز سازگاری دارد.
۲) خدای الهیات دوبنی فوق تشخص است. خدای فوقتشخص خدایی است که میتواند تشخص پذیرد، میتواند صورت رفیق پذیرد، با جمع تشبیه و تنزیه دچار تناقض نشود و با توحید وجود به جای وحدت وجود فاعلیت و فردانیت انسانی را حفظ نماید، از این رو دینداران تجربتاندیش، معرفتاندیش و مصلحتاندیش به فراخور فهم و مرتبتی که در دینداری مییابند میتوانند در این چارچوب باورهای الهیاتی خود را سامان بخشند.
۳) الهیات دوبنی از رویکردهای الهیات مدرن نظیر الهیات عملی، لیبرال، رهاییبخش، امید، اگزیستانسیالیستی، فمنیستی و الاهیات گفتوگویی تاثیر پذیرفته است.
خداشناسی
۱) رابطه انسان و خدا در این الهیات یک رابطه رفیق-رفیق که عاشق و معشوق فاعلانه و مبتنی بر همکاری طولی است میباشد. خدای بیصورت اینجا صورت رفیق محتشم میپذیرد، خلق، صورت همرفیق و خود، صورت موحدچندساحتی. تصویر مثلث خدا، خلق، تبدیل به خود، رفیق محتشم، همرفیق و موحدچندساحتی میشود و خداگونگی تبدیل به رفیقالهی و خلیلالهی.
۲) موحد چندساحتی سالکی است که رابطه منوتویی گفتوگویی با رفیق محشتم و همرفیقان خود برقرار میسازد.
۳) الهیات دوبنی در خداخواهی به روایت شریعتی باور دارد. خداخواهی در نگاهِ شریعتی دارای چهار مرحلهی پیاپی خداباوری، خداشناسی، خداپرستی و خداگونگی است.
۴) پرستش نوعی دلبستگی، شیدایی و مجذوبیت پیدا کردن نسبت به یک معشوق است که این دلباختگی ما را به خدمت او در میآورد تا به مقتضیات عاشقی و پرستش عمل کنیم.
۵) عبادت به معنای هموارسازی وجود با تمرینات و رژیمهای معنوی جهت جاری شدن عشق الهی و ارزشهای الهی او در وجود است و متصف شدن به صفات الهی.
۶) ایمان نوعی خویشتنسپاری پاکبازانه و اهتمام مجذوبانه است که گوهر این تجربه عبارتست از تغییر مرکز ثقل هستی از خود به خداوند.
۷) ما از سوی یک مبدا مورد خطاب قرار میگیریم، توجه ما را جلب میکند و مجذوب آن میشویم (تسلیم قلبی و وجودی)، نسبت به آنان اهتمام مجذوبانه پیدا میکنیم، به آن ایمان میورزیم و به آن مومن میشویم. ایمان ورزیدن، تکرار انتخاب مبدا خطاب، اعتماد به وی و اهتمام مجذوبانه و تغییر مرکز ثقل هستی جهان خود از خود به اوست. پرستش، دلبستگی به این صاحب خطاب و خدمتگذاری اوست و عمل به مقتضای این دلبستگی و عاشقی. خدا را میپرستیم یعنی به آن ارزشهای مطلق متعالی دلبستگی پیدا میکنیم و شیفته و شیدای این ارزشها میشویم، پرستنده و پرستشگر این ارزشها میشویم و به خدمت منشا این ارزشها در میآییم و عبادت یعنی هموارسازی وجود برای حضور این ارزشهای متعالی در وجود. موحد چندساحتی در فکر ( تسلیم ذهنی و عملی ) و در وجود ( تسلیم قلبی و وجودی) تسلیم خداوند است. او به رفیق محتشم اهتمام مجذوبانه دارد، در مثلث خدا، خلق، خود ( موحدچندساحتی، همرفیق، رفیق محتشم) ایمانورزی شورمندانه میکند. او یک انتخابگر دائمی است که ایمانی نوشونده دارد. ایمان او نمودی اجتماعی دارد و در ساحت فردی باقی نمیماند. در نوشتار آتی به مفهوم تقوا در جغرافیای الهیات دوبنی پرداخته خواهد شد.
۸) تقوا مطابق آنچه در قرآن آمده لباس جان است، نوعی پوشش معنوی. هدف سالک در الهیات دوبنی خداگونگی است. اما در مسیر خداگونگی و متصف شدن به ارزشهای مطلق (صفات الهی) برای نیفتادن در دام رذالتها و محرمات و انحراف از مسیر و گمراهی، نیاز به یک ترمز است، یک حفاظ، یک سپر، یک لباس محافظ جان که مانع از انحراف ما از مسیر خداگونگی در زندگی فردی و اجتماعی شود که این محافظ همان تقوا میباشد. این تقوا نه مبتنی بر ترس که مبتنی بر شرم است. جوینده ارزشهای مطلق (موحدچندساحتی) از منبع ارزشهای مطلق (رفیق محشتم) شرم میکند که در مسیر جویندگی خود منحرف شود، گمراه و متصف به ضدارزشها شود. چنین تقوایی نه یک تقوای گریز یا پرهیز که یک تقوای ستیز است.
۹) نیایش در سنت شیعی علاوه بر سویههای شخصی و فردی ( فقر و نیاز/عشق و عرفان) که در کارکردهای نهگانه نیایش از دیدگاه مصطفی ملکیان (اعتراف، حمد و ثنا، شکر، دعا و بیان تقاضا، شفاعت، تامل، تمرکز، مراقبه، نظر و مشاهده) جای میگیرد، سویههای اجتماعی-سیاسی ( حکمت و آگاهی/تعهد و مبارزه) را نیز به صورت توامان دارد.
در جلدهای بعدی از دفتر فلسفه دین مکتب دوبنی، به مباحث انسانشناسی، هستیشناسی، مبداشناسی، فرجامشناسی و باقی مسائل مربوطه پرداخته میشود.