در نوشتار پیشین به مختصات اقتصاد در اسلام و قوانین و توصیههای آن اشاره شد. در این نوشتار به این مسأله پرداخته میشود که نظام اقتصادی که از توصیههای اسلامی پیرامون اقتصاد برآمده است به کدام از یک از نظامهای اقتصادی مدرن مشابهت دارد و کدام نظام اقتصادی اسلامیتر است.
اسلام مهد سرمایهداری؟
بندیکت کُلر اسلام را مهد سرمایهداری و پیامبر اسلام را نخستین اقتصاددان بازاری میداند. محمد ماشینچیان یکی از مترجمان کتاب کلر یعنی صدر اسلام و زایش سرمایهداری پیرامون دیدگاه کلر مینویسد: " اینکه سرمایهداری—یعنی آنچه در قرن هفدهم و هجدم میلادی در شمال غرب اروپا جوانه زد، و تکثیر یافت و ماندگار شد—نتیجهی کدام فرآیندهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بوده، پرسشی همچنان گشوده است که دانشمندان علوم اجتماعی تاکنون توضیحات متفاوتی برایاش عرضه کردهاند. مثلاً در یکی از توضیحات غالب، ظهور نهاد «تراست» (Trust) در اروپای قرون وسطی (مثلاً در قالب موقوفهی دانشگاه کمبریج) و بعد یک جهش و تکامل نهادی و پیدایش نهاد «شرکت سهامی» (corporation) از دل آن یکی از کلیدیترین تحولاتی تصور میشود که به زایش سرمایهداری در اروپا انجامیده. یا یک رأی غالب دیگر این است میتوان خاستگاه پدیدهی سرمایهداری را در دولت-شهرهای بازرگانیمحور ایتالیایی در قرون وسطی جست. بندیکت کُلر به این توضیحات در باب تطور و تکامل سرمایهداری آگاهی دارد، و وقتی با چنین آگاهیای به صدر اسلام و و مقررات اقتصادی وضعشده توسط پیامبر اسلام و بعد گسترش و رونق جامعهی اسلامی در قرنهای آغازیناش نظر میافکند نشانههای آشکاری از سرمایهداری را مییابد. مدعای کُلر البته این نیست که اسلام خاستگاه سرمایهداری امروز ما است؛ به این معنا که الزاماً بتوان ریشهی آن سرمایهداری را که در اروپا جوانه زد، زنجیرهوار تا ظهور اسلام پی گرفت. این مدعای سنگینی است و کُلر آماده نیست از آن دفاع کند. در عوض، مدعای او این است که در صدر اسلام میتوان برای اولین بار در تاریخ جلوهی سرمایهداری را مشاهده کرد، و پیامبر اسلام شایستهی این است که به عنوان نخستین اقتصاددان بازاری شناخته شود".
مترجم دیگر جعفر خیرخواهان نیز در این باب بیان میکند: او به آثار تاريخي فراوان و متنوعي مراجعه كرده و همه را مستند آورده است. براي مثال ميگويد پيامبر (ص) وقتي به مدينه آمد، پس از بناي مسجد، بازار جديدي ساخت با اينكه چهار بازار وجود داشت. او دستور داد اين بازار بايد آزاد باشد، يعني هر كس زودتر آمد، ميتواند بساط كند. ماليات هم وضع نكرد شبيه مناطق و بازارهاي آزاد الان. حتي قيمتگذاري هم نكرد. همچنين نويسنده ميگويد، همه به زندگي پيامبر (ص) پس از بعثت و دوران كودكي ايشان تا پيش از ده سالگي و زمان درگذشت عبدالمطلب جد ايشان توجه كردهاند، درحالي كه به اين سي سال مياني زندگي پيامبر (ص) چنان كه شايسته است، توجه نشده است يا درنهايت ميگويند چوپاني ميكرده است. گويي اكراه دارند به تاجر بودن ايشان اشاره كنند. درحالي كه تجارت انسان را هوشمند و زيرك ميسازدنويسنده ميگويد اجداد پيامبر (ص) در كنار آنكه پردهدار حرم بودند، تجار و مذاكرهكنندهها و ديپلماتهاي موفقي هم بودند. يعني در مذاكره و چانهزني سياسي و اقتصادي تبحر داشتند كه با حكام مثلا روم شرقي و حبشه مذاكره ميكردند و آنها را به همكاري راضي ميكردند و قراردادهاي سودآور بلندمدت ميبستند، يعني گشودگي داشتند. براي توليد ثروت بايد فضا را باز كرد.يكي از نكاتي كه نويسنده بر آن تاكيد ميكند، عدم مداخله دولت در قيمتهاست. او به روايتي اشاره ميكند كه وقتي در مدينه قحطي ميشود، مردم عادي نزد پيامبر ميآيند و از او ميخواهند در قيمتها مداخله كند، پيامبر (ص) از آنها فرصت ميخواهد و لختي بعد ميگويد قيمتها دست خداست و من در آنها مداخله نميكنم.
اين شاهكليد بحث نويسنده و نظام اقتصادي ليبرال است".
کلر در تشریح دیدگاه خویش مینویسد: "دور از ذهن به نظر میرسد اگر ادعا کنیم میان اسلام، دینی که به قرن هفتم میلادی در عربستان ظهور کرد، و سرمایهداری، یعنی آن رویکرد به تولید و توزیع کالاها که قرنها بعد از آن در اروپا ظاهر شد، رابطهای وجود دارد. اقتصادهای بازار پدیدهای به نسبت متأخر هستند و آن توضیح که آدام اسمیت در باب چگونگی خلق ثروت در نتیجهی انگیزههای بازاری ارائه کرد، قدمتاش به قرن هجدهم میرسد. با این وجود، اقتصادهای بازار حاصل قرنها تکامل بودهاند و نقطهی آغازشان را میتوان به خیلی پیش از این، به جمهوریهای بازرگانیمحورِ ایتالیا در قرون وسطی ردگیری کرد. به همینترتیب، تحلیلِ [نظاممند عالمانهی] نیروهای اقتصادِ بازار هم خیلی پیش از آنکه آدام اسمیت «ثروت ملل» را منتشر کند، آغاز شده بود. رویکردی که اقتصادهای بازار را به وجود آورد ریشههای عمیقی در تاریخ دارد و رواست که به جستجوی این ریشهها بپردازیم. مدعای من این نیست که اسلام خاستگاه آن نوع خاص از فعالیتهای بازاری است که قرنها بعد [در اروپا] تکامل یافت (و امروزه همچنان در حال تکامل است). در صدر اسلام است که میتوان قدیمیترین جلوه از آن رویکردِ بهکلی متمایزِ اقتصادی به سازماندهی اجتماعی را شناسایی کرد [که اینک سرمایهداری میخوانیم]، و اینکه پیش از اسلام هیچ نشانی از چنان رویکردی در هیچ جامعهی دیگری وجود ندارد. در نتیجه، محمد ابن عبدالله، بنیانگذار اسلام، شایستهی آن است که به مثابه نخستین مصلح اقتصادی و اجتماعی شناخته شود که رویکردش به سازماندهی اجتماعی متضمنِ بهرهگیری از انگیزههای اقتصادی برای بالا بردن سطح رفاه و تولید ثروت بود. پیامبر اسلام از تأثیر انگیزههای بازار بر رفاه اجتماعی آگاه بود، و این رویکردی است که در روزگار پیشااسلامی مطلقاً غایب است.سرمایهداری در یک دروهی تاریخی طولانی تکامل یافته و به مظاهر متنوع بسیاری متکثر شده چنان که نمیتوانیم یک هستهی بهکمال شکلگرفته را از آن کارکردهای اقتصادهای بازاری که امروزه «سرمایهداری» میخوانیم، در واقعیتهای اقتصادیِ حجازِ قرن هفتم پیدا کنیم. با اینحال ادعایی که اینجا مطرح شده چنین است: همچنان که خاستگاههای اقتصادهای سرمایهداری را تا نمونههای پیشینش در ایتالیای قرون وسطی ردگیری کردهایم، میتوان حتی به عقبتر رو کرد و هستههای آن رویکردِ اقتصادی که جوامع تجاری ایتالیا را شکل داد، در پیشآمدگان مسلمانشان بجوییم. و این در حالی است که نمیتوان مثلاً عقبتر رفت و گفت راه و رسم یونان باستان یا روم باستان، خاستگاه کاپیتالیسم بوده. این اظهارات به معنای ردِ فرضِ اینک مقبولِ پیدایشِ خودبهخودی و مستقلِ تحلیلگری اقتصادی و رویکردهای اقتصادی در اروپا نیست. با این حال مدعا این است که آثار و تاثیرات اقتصاددان عرب، محمد بن عبدالله، بیانگرِ دقیق یک رویکرد اقتصادی تماماً-متمایز به سازماندهیِ روابط اجتماعی است، و این که رویکرد وی گشایشِ فصلی تازه بود در تاریخ اندیشهی اقتصادی.
در پایان، نقل قول زیر را [از پیامبر اسلام] میآورم که نشانگرِ دیدگاههای بازاردوستِ بانیِ اسلام است: «هرآنکس که به سیاقی مشروع، تمنایِ زندگی دنیایی و بهرهمندی از ثروتهای جهان را دارد، تا خویشتن را از دریوزگی در امان بدارد، یا برای اهل خانهاش تأمین معاش کند، او در روز بازپسین با صورتی به تشعشعِ ماهِ کامل در برابر خداوند حاضر خواهد شد.»
این بیانات شاملِ طرح اولیهی یک جامعهی مدنی با محوریت بازار است—حکومت قانون به مثابه قید و بندی بر فعالیتهای اقتصادی با هدف دفعِ فقر، تأمین معاش برای خانواده و خلق ثروت برای جامعه".
پارهای از ادله منقول در باب مالکیت خصوصی نیز که به نحوه اداره اموال از جهت قیمتگذاری و احتکار کالا و همچنین حرمت مال مردم مربوط میشود، بیشتر موید اقتصاد خصوصی است تا اقتصاد دولتی. نحوه نگاه رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) به این مقولهها نشان میدهد که حریم مالکیت افراد تخطیناپذیر است. پارهای از این اقوال به شرح زیر است:
1- انس بن مالک نقل میکند قیمتها در زمان رسولالله افزایش یافت. مردم گفتند ای رسول خدا! قیمت کالاها بالاست آن را برای ما قیمتگذاری کن. حضرت فرمود: خداوند قیمتگذار، کاهشدهنده و افزایشدهنده است و من دوست دارم در حالی خداوند را ملاقات کنم که کسی از شما در خون یا مال از من طلبی نداشته باشد.
2- به پیامبر خدا گفته شد قیمتها افزایش و کاهش مییابد، ای کاش برای کالاها قیمت تعیین میکردی. رسول خدا فرمود: حاضر نیستم خدا را با بدعتی ملاقات کنم که کسی در آن از من پیشی نگرفته است. بندگان خدا را آزاد بگذارید تا بعضی از بعض دیگر استفاده کنند.
3- در روایتی آمده است: مردم با قحطی مواجه شده و به پیامبر اکرم عرض کردند برای کالاها قیمت تعیین کنید. حضرت فرمود: خداوند از من نخواست چنین سنتی را بین شما ایجاد کنم؛ ولی از فضل خدا بخواهید تا مشکل شما را حل کند.
آنگونه که از این اقوال برمیآید، اِعراض پیامبر از مداخله در قیمتگذاری از مصادیق درخشان اهتمام و احترام آن حضرت به کسبوکار آزاد مردم (البته در چارچوب حصرهای پیشگفته) است. تا پیامبر و خلفای راشدین و امامان شیعه عهدهدار امور عمومی مسلمانان بودند، «فرمان» ایشان در باب امور مالی، برای مسلمانان حجت بود. اما پس از ایشان، در همه امور عمومی از جمله مباحث مالی اختلاف افتاد و اندکاندک پای فقیهان و فیلسوفان را به این مباحث باز کرد. احتجاجات فقهی و فلسفی مسلمانان در زمینه امور اقتصادی موضوع نوشتههای بعدی است.
اسلام مهد سوسیالیسم؟
روایت غالب در پیش از انقلاب قرائت عدالتخواهانه و سوسیالیستی از رویکرد اقتصادی اسلام بود. علیرضا رجایی درباره این جریان مینویسد: "چپ مذهبی-اسلامی از سنّتهای متاخری است که در ایران و بیش از ما در شمال آفریقا با گونهای از رادیکالیسم عدالتطلبانه خود را مطرح کرد. نطفههای نخست این ایده در ایران ابتدا در بحبوبه انقلاب مشروطه شکل گرفت. امّا تنها در سال ۱۳۲۲ بود که وقتی محمّد نخشب به همراه گروهی دیگر از جوانان مذهبی در بیست سالگی جمعیتی را با نام «نهضت خداپرستان سوسیالیست» تشکیل داد، چپ مذهبی نام و صورت مشخصی در تاریخ ما پیدا کرد. نظریه کانونی خداپرستان سوسیالیست، رها ساختن سوسیالیسم از قید ماتریالیسم و خداپرستی از قید خرافات و ارتجاع بود. مشهد و کانون نشر حقایق اسلامیِ محمدتقی شریعتی نیز از مهمترین پایگاههای جذب نیرو برای نهضت بهشمار میرفت. پیوستن بسیاری از اعضای جوان و سیاسی کانون به نهضت، از جمله علی شریعتی، فرصت مهمی بود که این اندیشه خود را در یکی از دو شهر مهم مذهبی ایران گسترش دهد. شریعتی در سال ۱۳۳۴ با ترجمه فارسی کتاب «ابوذر، الاشتراکیالزّاهد» نوشته عبدالحمید جودهالسحار مصری با عنوان فارسی «ابوذر، خداپرست سوسیالیست» به تداوم حیات معنوی این نهضت فکری-سیاسی در سالهای پس از کودتای ۲۸مرداد یاری رساند. به این ترتیب وی عملاً ابعاد برنامه فکری خود و چگونگی بسط آن را روشن ساخت. شریعتی، بیپروا و باصراحت لهجه، هرگز از این مسیر دست نشست و بعدها نیز در کتاب «جهتگیری طبقاتی در اسلام» نوشت: «سوسیالیسم برای ما تنها یک سیستم توزیع نیست، یک فلسفه زندگی است و اختلاف آن با سرمایهداری در شکل نیست، اختلاف در محتوا است. سخن از دو نوع انسان است که در فطرت و جهت با هم در تضادند» (مجموعه آثار۱۰؛ ص۹۵)".
رجایی سنت پیامبر و قرآن را منبع رویکرد اقتصادی چپ به اسلام میداند: " از آنجا که چپ مذهبی جهتگیری طبقاتی و قدرتستیز را در متن قرآن ردیابی و آن را بهمثابه مهمترین معیار نقد در به آزمون کشیدن گزارهها، جهانبینی و بهطورکلّی میراث سنّت مطرح میکند، لازم است بیش از هرچیز به مبانی این اندیشه در مهمترین سند اسلامی، یعنی قرآن و واژهها و آیات آن، توجه شود. پرداختن تفصیلی به این موضوع در اینجا ممکن نیست و لاجرم به طرح کلّی بحث اکتفا میشود. دو مفهوم کلیدی در ذیل این نظریه، «قسط» و «عدل» هستند که گاه همزمان و مترادف به کار رفتهاند. در قرآن ۲۲ بار واژه قسط و مشتقّات آن و۲۴بار واژه عدل و مشتقّات آن به کار رفته است. مفهوم قسط در قرآن گاه به معنای عدالت حقوقی و گاه فراتر از آن، به معنای چشمانداز جنبشها، ارزشها یا انقلابهای اجتماعی در ضدّیت با نظم موجود است و در همه موارد باز هم به همان معنای عامی است که از عدالت فهمیده میشود. همچنین در قرآن به کرّات دعوت به قیام به قسط شده است؛ ازجمله: «یا ایّهاالّذین امنوا کونوا قوّامینَ بالقسط شهداءَ لله ولَو علی انفسکم اَوِالوالدَین و الاَقرَبین؛ اِنیکن غنیّاً او فقیراً». نساء:۱۳۵؛ و نیز: «یا ایها الذین امنوا کونوا قوّامینَ للّه،شهداءَ بالقسط». مائده:۸. در این میان آیه ۲۵ سوره حدید به دلیل اینکه پیوسته محل استناد سختکوشترین مخالفان نظم مستقر بوده است، شهرت بیشتری دارد: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبیّناتِ و اَنزَلنا مَعَهُمالکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَالنّاسُ بالقسطِ وَ اَنزَلناالحدیدَ فیهِ بَاسُُشدیدُُ
ومَنافعُلِلنّاسِ و لِیعلَمَاللهُ مَن یَنصُرُهُ و رُسُلَهُ بِالغَیب.اِنَّاللهَ قویُُعَزیزُُ». میدانیم این آیه یکی از مهمترین استنادات گروههای سیاسی مسلمان بود که کتاب، میزان و قیام به قسط را به معنای «برنامههای مدوّن قیام و انقلاب عدالتخواهانه» میفهمیدند و این مفهوم را از دایرهی وظایف مومنان به ناس وجمیع مردم، جدا از عقاید و مسلکها، تسرّی دادند و از واژهی حدید و آهن، مفهوم مقابلهی سخت و حتی مسلحانه و از عبارت «بالغیب» ضرورت تلاشهای زیرزمینی ومخفی را استنتاج کردند. این نتیجهگیری آخری از آیه ۸۷ سوره یونس نیز استنباط میشد. آنجا که به موسی و پیروانش برای در امان ماندن از اختناق فرعونی وحی میشود که خانههایشان را قبله قرار دهند: «وَاجعَلوا بیوتَکم قبلَه». واضح است که گرفتن نتایجی نظیر راهاندازی «خانههای تیمی» یا فعالیت زیرزمینی مخفی از این آیه با روال تفاسیر کلاسیک ناهمخوان وچه بسا برانگیزاننده است. بهطور کلّی هدف اصلی نهضت انبیا برپایی قسط است: «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ». یونس:۴۷. در عین حال کوشندگان برای برپایی عدل نیز مطابق آیه ۲۱ سوره آلعمران، همتراز انبیا هستند. این همان آیهای است که آیتالله طالقانی مارکسیتها را مصداقی از آن میدانست: «انّالذینَ یَکفُرونَ بِایاتِالله و یَقتُلونَ بغَیرِ حقِّ وَ یَقتُلونَ الَّذینَ یَامُرونَ بِالقسطِ مِنَالناسِ،فَبَشِّرهُم بِعَذاباَلیم». «کسانی را که به آیات خدا ایمان نمیآورند و پیامبران را به ناحق میکشند و دادگستران و آن مردمی را که خلق را به عدالت فرامیخوانند، به قتل میرسانند، به عذابی دردناک بشارت ده». واضح است که در قرآن هر مضمون و مفهومی که متضمن قیام، جنبش یا انقلاب باشد، معطوف به برپایی قسط و عدل است؛ ازجمله یکی از عجیبترین این مضامین را در آیه مشهور ۴۶ سوره سبا میبینیم: «قل انّما اَعِظُکُم بِواحِدَه،اَن تقوموا لله مَثنی و فُرادی،ثمَّ تَتَفکّروا». «بگو من شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم که دو به دو (یا حتی) به تنهایی برای خدا قیام کنید و به پا خیزید؛ سپس بیندیشید». نکته شگفتآور در این آیه این است که اندیشه و تفکر را به موضع پس از قیام موکول کرده و در عین حال در آن قیام و خیزش به عنوان یک گرایش دائمی و ضروری مطرح شده است. به گونهای که در قلّت عددی یا حتی تنهایی و انفراد هم این مسئولیت و ضرورت نفی نمیشود. شاید علی شریعتی متاثر از همین آیه بود که گفت: «برای دیدن برخی رنگها و فهمیدن بعضی حرفها از نگریستن و اندیشدن کاری ساخته نیست. باید از آنجا که نشستهایم برخیزیم (و) قرارگاهمان را در جهان عوض کنیم». مجال پرداختن تفصیلی به چنین بحثی وجود ندارد و تنها بهعنوان نکته آخر یادآور شویم که مفهوم عدل در قرآن معنایی وسیع دارد و همانگونه که امروزه برخی، در گسترش بخشیدن به معنای عدالت، آن را بامفهوم «انصاف» مقارن کردهاند، قرآن این معنا را با واژه «احسان» وسعت بخشیده است: «اناللهَ یَامُرُ بِالعدلِ و الاِحسان». نحل:۹۰. «همانا خداوند(خلق) را به عدل و دادگری و احسان و نیکوکاری فرمان میدهد». اگر قیام برای برپایی قسط وظیفهای همگانی و حتی فردی است، ضرورت دارد قرآن درباره عناصر ضدّ قسط نیز به اَشکال مختلف توضیح داده باشد. شناختهشدهترین واژه در توضیح این معنا «طاغوت» است که هشت نوبت در قرآن تکرار شده و یکبار نیز با مترادف آن یعنی واژه «جبت» آمده است. از گزارههای قرآنی چنین برمیآید که طاغوت به مفهومی وسیع، هم جباریت سیاسی و هم بردگی ایدئولوژیک را دربرمیگیرد و بعثت انبیا و خیزشهای قسط طلب در تقابل با هر دو سطح از این سلطه است: «ولَقَدبَعَثنا فیکلِّ امَّهرسولاً اَناِعبدوالله واجتَنِبوا الطّاغوت».نحل:۳۶. ..با روشن شدن مصاف و جبههبندی دوگانهای که در قرآن ترسیم شده است، باید بهگونهای مشخصتر، نیروها و طبقات اجتماعی حول این دو کانون اصلی را شناخت. آنچنان که میدانیم قرآن از دو نیروی اصلی و همبسته در ساختار وضع موجود، با عناوین «مَلاء» و «مترَف» نام برده است. واژه مَلاء به معنای طبقه سیاسی حاکم و بهطور کلّی حاکمیت سیاسی سلطهگر است و در قرآن حدوداً ۲۰ بار و بیش از همه در سوره اعراف آمده است. مترفین نیز در همهجا به معنای ثروتمندان فراخدست و طبقه اقتصادیِ حاکم است. این دو طبقه، هم به جهت منافع وهم به جهت چسب ایدئولوژیک مشترک، به هم گره خوردهاند و درهمهجا مهمترین سدّ ساختاریافته در مقابل جنبشها و خیزشهای ضدّ وضع موجود هستند. از موارد تکرارشونده در قرآن این است که سران سیاسی مسلط در مواجهه و سرکوب نهضتها و جنبشها پیوسته در تقابل با طبقات محروم قرار میگیرند: «قالَ المَلاءالّذینَ استکبروا مِنقَومِه للذیناستضعفوا لِمَن آمَنَمِنهم:اَتَعلَمونَ اَن صالِحاً مُرسَلَ مِنرَبِّه.قالوا:اِنّا بما اُرسِلَ بِه». مومنون۷۵. «قالَالذینَاستَکبَروا اِنّابِالّذی آمَنتّمبِه کافِرون». اعراف۷۶. سران قوم صالح پیامبر به فقیران و مستضعفان قوم که به او ایمان آورده بودند (به تمسخر) گفتند: «آیا شما (به راستی) اعتقاد دارید که صالح را خدا به رسالت فرستاده؟ گفتند: بیتردید ما به آنچه وی بدان رسالت یافته است، ایمان داریم. گردنکشان متکبّر گفتند: (ولی) ما نیز بیهیچ شکی به آنچه شما ایمان دارید، کافریم». از سوی دیگر، تفرعن و تکبر طبقه سیاسی-اقتصادی حاکم، مردم مستضعف و طبقات پایین جنبش را تحقیر میکند و آنها را پست و فرومایه مینامد: «...وما نَراکَاتَّبَعَکَ اِلّا الّذینَهُم اَراذِلُنا بادیَالرّای». هود۲۷. «و کسانی را که از تو پیروی کردهاند جز گروهی فرومایه و پست و اراذل سادهلوح نمیبینیم». در واقع همین پایگاه اجتماعی جنبش است که باعث میشود طبقه مسلط با آن مرزبندی قاطع کند: «قالوا اَ نومنُ لکَ واتَّبَعَکَالاَرذَلون». شعراء۱۱۱. گفتند آیا ما چگونه به تو ایمان بیاوریم درصورتی که پیروانت معدودی مردم پست وفرومایه هستند»؟ جهتگیری هستیشناسی- اجتماعی قرآن در کانون قسط و عدالت است و دیدیم که در نقطهی مقابل این هستیشناسی، ترکیبی یا بلوکی ایستاده است از مَلاء و مترَف، یعنی گروههای سیاسی مسلط و طبقات حاکم به همراه گونهای از مذهب ارتجاعی که چسب فکری حفظ منافع «بازتولیدشونده» است و امروز آن را با عنوان ایدئولوژی میشناسیم. همچنین دیدیم که این مواجهه به خیزش، جنبش و انقلابی معطوف است که حامیان آن پابرهنگان تحقیر شده هستند. این پیکاری است توام با شکست و پیروزی، هرچند وعده مشهور آیه پنجم سوره قصص، دلگرمی بزرگی است: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ». «و ما اراده کردیم که بر مستضعفان روی زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان (خلق) و وارثان زمین قرار دهیم». در نهایت نیز مشخص شد که هیچ نظم اجتماعی به نام اسلام نمیتواند بر تکاثر و استثمار و فقر و خاکنشینی، گورخوابی و بیخانمانی شکل بگیرد. اسلامی که با همه اینها از درِ آشتی و سازش درآید به تعبیر شریعتی «همان هیولای ارتجاع است که دندان نشان میدهد؛ ارتجاعی که با جهل، حلقه بسته تشکیل میدهد»".
در هر صورت هر یک از دو جریان ادله خود را برای سرمایهداری و سوسیالیستی بودن رویکرد اقتصادی اسلام بیان میدارند. با این وجود باید دید که در واقع این رویکرد با کدام یک از نظامهای اقتصادی مدرن سازگار است.
نه سرمایهداری نه سوسیالیسم
نظام اقتصادی اسلام به طور کلی دارای ویژگیهایی است که میتواند به برخی از نظامهای اقتصادی مدرن شباهت داشته باشد، اما در عین حال تفاوتهای اساسی نیز دارد. به طور خاص، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. نظام اقتصادی مختلط: نظام اقتصادی اسلام میتواند به نظامهای مختلط شبیه باشد که در آن هم عناصر بازار آزاد و هم مداخلات دولتی وجود دارد. در این نظام، بخش خصوصی نقش مهمی دارد، اما دولت نیز در تنظیم و نظارت بر فعالیتهای اقتصادی مشارکت میکند.
2. اقتصاد مبتنی بر عدالت اجتماعی: نظام اقتصادی اسلام تأکید زیادی بر عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت دارد. این ویژگی مشابه برخی از نظامهای سوسیالیستی است که به دنبال کاهش نابرابریها و توزیع عادلانه منابع هستند.
3. ممنوعیت ربا: نظام اقتصادی اسلام به شدت بر ممنوعیت ربا (بهره) تأکید دارد، که این موضوع آن را از نظامهای سرمایهداری که معمولاً بهرهگیری از وامها و اعتبارات را مجاز میدانند، متمایز میکند.
4. توجه به اخلاقیات: نظام اقتصادی اسلام بر اصول اخلاقی و انسانی تأکید دارد، که این ویژگی میتواند به برخی از نظامهای اقتصادی مدرن که به مسئولیت اجتماعی و پایداری توجه دارند، شباهت داشته باشد.
5. مشارکت و همکاری: نظام اسلامی بر اساس مشارکت و همکاری در فعالیتهای اقتصادی تأکید دارد، که میتواند با الگوهای اقتصادی مدرن مانند اقتصاد مشارکتی یا اجتماعی همخوانی داشته باشد.
به طور کلی، نظام اقتصادی اسلام دارای جنبههایی است که ممکن است به برخی از نظامهای اقتصادی مدرن شباهت داشته باشد، اما در عین حال اصول و قواعد خاص خود را دارد که آن را از سایر نظامها متمایز میکند. نظام اقتصادی اسلام به طور کلی نه به طور کامل به سرمایهداری نزدیک است و نه به سوسیالیسم. بلکه ویژگیهای خاص خود را دارد که آن را از هر دو نظام متمایز میکند. در ادامه به برخی از این ویژگیها اشاره میشود:
▎۱. مالکیت خصوصی و عمومی
- سرمایهداری: بر اساس مالکیت خصوصی و آزادی بازار تأکید دارد.
- سوسیالیسم: بر مالکیت عمومی و کنترل دولت بر منابع تولید تأکید میکند.
- اسلام: به مالکیت خصوصی احترام میگذارد، اما در عین حال تأکید دارد که این مالکیت باید با مسئولیت اجتماعی همراه باشد و حقوق دیگران، به ویژه نیازمندان، رعایت شود.
▎۲. عدالت اجتماعی
- سرمایهداری: ممکن است به نابرابریهای اقتصادی منجر شود.
- سوسیالیسم: تلاش میکند تا برابری را از طریق توزیع عادلانه منابع ایجاد کند.
- اسلام: بر عدالت اجتماعی تأکید دارد و به توزیع عادلانه ثروت و کمک به نیازمندان (مانند زکات) اهمیت میدهد.
▎۳. نقش دولت
- سرمایهداری: معمولاً نقش دولت را در اقتصاد محدود میکند.
- سوسیالیسم: دولت را در کنترل و برنامهریزی اقتصادی فعال میبیند.
- اسلام: دولت نقش نظارتی و حمایتی دارد، اما به بازار آزاد نیز اهمیت میدهد.
▎۴. تولید و مصرف
- سرمایهداری: بر رقابت و حداکثرسازی سود تأکید دارد.
- سوسیالیسم: بر برنامهریزی مرکزی و نیازهای اجتماعی تمرکز دارد.
- اسلام: تأکید بر تولید و مصرف اخلاقی و پایدار دارد و از فعالیتهای اقتصادی که به ضرر جامعه یا محیط زیست باشد، منع میکند.
نظام اقتصادی اسلام ترکیبی از اصول مالکیت خصوصی، عدالت اجتماعی، مسئولیتهای اخلاقی و نظارت دولتی است که آن را از هر دو نظام سرمایهداری و سوسیالیسم متمایز میکند. هدف اصلی این نظام، تأمین رفاه عمومی و ایجاد تعادل میان منافع فردی و اجتماعی است.
توصیههای اقتصادی اسلام و سوسیال دموکراسی
اگر بتوان این رویکرد مختلط را با یک مکتب نشان داد، شاید رویکردهای میانه چون سوسیال دموکراسی، جماعتگرایی، لیبرالیسم مدرن و امثالهم را بتوان مثال زد. یک نمونه موفق سوسیال دموکراسی است. سوسیال دموکراسی یک جنبش سیاسی و اقتصادی است که به دنبال ترکیب اصول دموکراسی با ارزشهای اجتماعی و اقتصادی است. این نظریه به طور کلی بر این باور است که دولت باید در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم نقش فعالی ایفا کند تا عدالت اجتماعی و برابری فرصتها را تضمین کند. در ادامه به برخی از ویژگیها و اصول سوسیال دموکراسی اشاره میشود:
▎۱. دموکراسی سیاسی
سوسیال دموکراسی بر برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه، حقوق بشر، آزادیهای فردی و حق مشارکت سیاسی تأکید دارد. این جنبش به دنبال ایجاد نهادهای دموکراتیک و پاسخگو است.
▎۲. عدالت اجتماعی
سوسیال دموکراسی بر اهمیت عدالت اجتماعی تأکید دارد و به دنبال کاهش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی است. این شامل حمایت از گروههای آسیبپذیر و ایجاد فرصتهای برابر برای همه افراد جامعه میشود.
▎۳. اقتصاد مختلط
این نظریه معمولاً به مدل اقتصادی مختلط اعتقاد دارد که در آن بخش خصوصی و دولتی هر دو نقش دارند. دولت ممکن است در برخی از صنایع کلیدی دخالت کند و خدمات عمومی مانند بهداشت، آموزش و تأمین اجتماعی را فراهم آورد.
▎۴. حقوق کارگران
سوسیال دموکراسی به حمایت از حقوق کارگران و اتحادیههای کارگری اهمیت میدهد. این شامل حقوق مناسب، شرایط کاری بهتر و تأمین اجتماعی برای کارگران است.
▎۵. رفاه اجتماعی
سوسیال دموکراسی به ایجاد سیستمهای رفاه اجتماعی پایبند است که شامل بیمه بیکاری، خدمات بهداشتی، آموزش رایگان و دیگر خدمات اجتماعی باشد.
▎۶. توسعه پایدار
این جنبش به توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست نیز توجه دارد و به دنبال راهکارهایی است که همزمان با پیشرفت اقتصادی، به محیط زیست آسیب نرساند.
سوسیال دموکراسی تلاش میکند تا با ترکیب اصول دموکراتیک و اجتماعی، جامعهای عادلانهتر و پایدارتر ایجاد کند. این نظریه در بسیاری از کشورهای اروپایی به عنوان یک مدل موفق برای اداره جامعه و اقتصاد شناخته شده است.
موفقترین رویکرد سوسیال دموکراسی رویکرد مدل نوردیک است. مدل نوردیک (Nordic Model) به نوعی از نظام اقتصادی و اجتماعی اشاره دارد که در کشورهای اسکاندیناوی مانند سوئد، نروژ، دانمارک و فنلاند شکل گرفته است. این مدل ترکیبی از ویژگیهای اقتصاد بازار و رفاه اجتماعی است و به دنبال ایجاد تعادل بین رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی میباشد.
▎ویژگیهای کلیدی مدل نوردیک:
1. اقتصاد بازار: در مدل نوردیک، بازار آزاد به عنوان موتور اصلی رشد اقتصادی شناخته میشود. شرکتها و کارآفرینان آزادانه میتوانند فعالیت کنند و رقابت در بازار وجود دارد.
2. رفاه اجتماعی: دولتها در کشورهای نوردیک نقش مهمی در تأمین خدمات اجتماعی ایفا میکنند. این شامل سیستمهای بهداشت، آموزش، بازنشستگی و حمایت از بیکاری میشود. این خدمات عموماً رایگان یا با هزینههای پایین ارائه میشوند.
3. مالیاتهای بالا: برای تأمین هزینههای خدمات اجتماعی، مالیاتها در کشورهای نوردیک نسبتاً بالا هستند. این مالیاتها به توزیع مجدد ثروت کمک میکنند و برابری بیشتری را در جامعه ایجاد میکنند.
4. بازار کار انعطافپذیر: مدل نوردیک به بازار کار انعطافپذیر مشهور است که به کارگران اجازه میدهد تا به راحتی شغل خود را تغییر دهند. این امر با وجود حمایتهای قوی از بیکاران و برنامههای آموزشی انجام میشود.
5. مشارکت اجتماعی: در کشورهای نوردیک، مشارکت اجتماعی و همکاری بین دولت، کارفرمایان و کارگران بسیار مهم است. این همکاری به ایجاد توافقات جمعی و قوانین کار کمک میکند.
6. توسعه پایدار: کشورهای نوردیک به توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست توجه ویژهای دارند و سیاستهایی برای کاهش آلایندهها و ترویج انرژیهای تجدیدپذیر اتخاذ کردهاند.
▎مزایا و چالشها:
مزایا:
• کاهش فقر و نابرابری
• دسترسی گسترده به خدمات عمومی با کیفیت
• سطح بالای رضایت شغلی و زندگی
چالشها:
• هزینههای بالای مالیات ممکن است برخی از افراد را از سرمایهگذاری یا کارآفرینی بازدارد.
• نیاز به مدیریت مؤثر برای حفظ تعادل بین رفاه اجتماعی و رشد اقتصادی.
به طور کلی، مدل نوردیک به عنوان یک الگوی موفق در ایجاد تعادل بین رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی شناخته میشود و بسیاری از کشورها به دنبال یادگیری از تجربیات آن هستند.
نظام اقتصادی اسلام و سوسیال دموکراسی به رغم تفاوتهای بنیادی، شباهتهایی نیز دارند که میتوان به آنها اشاره کرد:
▎۱. عدالت اجتماعی
- اسلام: بر عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت تأکید دارد. زکات و صدقه به عنوان ابزارهایی برای کمک به نیازمندان در این زمینه عمل میکنند.
- سوسیال دموکراسی: نیز بر اهمیت عدالت اجتماعی و کاهش نابرابریهای اقتصادی تأکید دارد و از سیاستهای رفاهی برای حمایت از اقشار کمدرآمد استفاده میکند.
▎۲. نقش دولت
- اسلام: دولت را مسئول نظارت بر اقتصاد و تأمین نیازهای اجتماعی میداند، به طوری که باید از حقوق افراد و نیازمندان حمایت کند.
- سوسیال دموکراسی: نیز نقش دولت را در تنظیم بازار و ارائه خدمات عمومی (مانند آموزش، بهداشت و مسکن) مهم میداند.
▎۳. توجه به حقوق بشر و کرامت انسانی
- اسلام: تأکید بر حفظ کرامت انسانی و حقوق افراد در فعالیتهای اقتصادی دارد.
- سوسیال دموکراسی: نیز بر حقوق بشر و آزادیهای فردی تأکید میکند و تلاش میکند تا این حقوق در سیاستهای اقتصادی لحاظ شود.
▎۴. تأکید بر همبستگی اجتماعی
- اسلام: مفهوم همبستگی اجتماعی را از طریق اصولی مانند تعاون و کمک به یکدیگر ترویج میدهد.
- سوسیال دموکراسی: نیز بر همبستگی اجتماعی و همکاری میان اعضای جامعه برای ایجاد رفاه عمومی تأکید دارد.
▎۵. اقتصاد مختلط
- اسلام: به نوعی اقتصاد مختلط اشاره دارد که در آن هم مالکیت خصوصی و هم مسئولیتهای اجتماعی وجود دارد.
- سوسیال دموکراسی: نیز به دنبال ترکیبی از اقتصاد بازار آزاد و مداخلات دولتی برای تأمین عدالت اجتماعی است.
در نهایت، هر دو نظام به دنبال ایجاد جامعهای عادلانهتر و رفاه عمومی هستند، هرچند که روشها و مبانی فلسفی آنها متفاوت است. این شباهتها میتواند به گفتوگو و تبادل نظر میان پیروان هر دو نظام کمک کند.
ناسازگاری اقتصادی اسلام با سرمایهداری نئولیبرال
هرچند اسلام از نظر اقتصادی با سوسیال دموکراسی همپوشانی دارد، با رویکرد رقیب آن در جهان مدرن یعنی سرمایهداری نئولیبرال سازگاری ندارد. نئولیبرالیسم یک مکتب فکری و اقتصادی است که از دهه ۱۹۷۰ به بعد در سیاستها و اقتصاد جهانی تأثیرگذار بوده است. این رویکرد به دنبال تأکید بر اصول بازار آزاد، کاهش مداخله دولت در اقتصاد و ترویج خصوصیسازی است. در ادامه، ویژگیها، اصول و نقدهای نئولیبرالیسم را بررسی میکنیم.
▎ویژگیها و اصول نئولیبرالیسم:
1. بازار آزاد: نئولیبرالیسم بر این باور است که بازارها باید آزادانه عمل کنند و قیمتها و تولیدات باید بر اساس عرضه و تقاضا تعیین شوند. این رویکرد به کاهش مداخله دولت در فعالیتهای اقتصادی تأکید دارد.
2. خصوصیسازی: نئولیبرالیسم به واگذاری مالکیت و کنترل خدمات عمومی و شرکتهای دولتی به بخش خصوصی اعتقاد دارد. هدف این است که کارایی و رقابت را افزایش دهد.
3. کاهش مالیاتها: یکی از اصول کلیدی نئولیبرالیسم کاهش مالیاتها برای افراد و شرکتهاست تا تشویق به سرمایهگذاری و کارآفرینی فراهم شود.
4. کاهش هزینههای دولتی: نئولیبرالیسم معمولاً به کاهش هزینههای دولتی در زمینههای اجتماعی، بهداشتی و آموزشی تأکید دارد، با این استدلال که این امر منجر به افزایش کارایی خواهد شد.
5. تجارت آزاد: نئولیبرالیسم بر ترویج تجارت آزاد بینالمللی تأکید دارد و معتقد است که کاهش تعرفهها و موانع تجاری میتواند به رشد اقتصادی کمک کند.
6. توجه به رقابت: نئولیبرالیسم به رقابت به عنوان یک عامل کلیدی در ایجاد نوآوری و افزایش کارایی اقتصادی نگاه میکند.
▎نقدهای نئولیبرالیسم:
1. نابرابری اجتماعی: منتقدان نئولیبرالیسم معتقدند که این رویکرد میتواند منجر به افزایش نابرابری درآمدی و اجتماعی شود، زیرا ثروت بیشتر در دست اقلیت متمرکز میشود.
2. کاهش خدمات عمومی: کاهش هزینههای دولتی میتواند منجر به کاهش کیفیت خدمات عمومی مانند بهداشت، آموزش و رفاه اجتماعی شود.
3. عدم امنیت شغلی: سیاستهای انعطافپذیری بازار کار ممکن است امنیت شغلی کارکنان را تهدید کند و به شرایط کاری نامناسب منجر شود.
4. تأثیرات منفی بر محیط زیست: تمرکز بر رشد اقتصادی و سودآوری ممکن است منجر به نادیدهگرفتن مسائل زیستمحیطی شود.
5. بحرانهای اقتصادی: برخی از منتقدان معتقدند که سیاستهای نئولیبرالی ممکن است به بحرانهای اقتصادی مانند بحران مالی ۲۰۰۸ دامن بزند.
نئولیبرالیسم به عنوان یک رویکرد اقتصادی، تأثیرات عمیق و گستردهای بر سیاستها و اقتصاد جهانی داشته است. در حالی که مزایایی مانند رشد اقتصادی و نوآوری را به همراه دارد، اما چالشها و انتقادات جدی نیز نسبت به آن وجود دارد که نیازمند بررسی دقیقتر و ایجاد تعادل میان بازار آزاد و مسئولیتهای اجتماعی است.
نئولیبرالیسم بیشتر با مدل آنگلوسفر در جهان شناخته می شود. مدل اقتصادی آنگلوسفر (Anglo-Saxon Model) به نظام اقتصادی و اجتماعی کشورهای انگلیسیزبان مانند ایالات متحده و بریتانیا اشاره دارد. این مدل به ویژه در مقایسه با مدلهای دیگر مانند مدل نوردیک یا مدل قارهای اروپا مشخص میشود.
▎ویژگیهای کلیدی مدل آنگلوسفر:
1. اقتصاد بازار آزاد: در این مدل، تأکید زیادی بر اقتصاد بازار آزاد و رقابت دارد. دولتها معمولاً کمتر در اقتصاد مداخله میکنند و بازارها به خودی خود تنظیم میشوند.
2. مالیاتهای پایین: مالیاتها در کشورهای آنگلوسفر معمولاً پایینتر از بسیاری از کشورهای دیگر است. این امر به افراد و شرکتها اجازه میدهد تا بیشتر از درآمد خود را نگه دارند و به سرمایهگذاری تشویق میکند.
3. سیاستهای رفاه اجتماعی محدود: برخلاف مدل نوردیک، مدل آنگلوسفر معمولاً دارای سیستمهای رفاهی کمتری است. خدمات اجتماعی مانند بهداشت و درمان و آموزش بیشتر به بخش خصوصی واگذار میشود و حمایتهای اجتماعی به طور کلی محدودتر است.
4. بازار کار انعطافپذیر: قوانین کار در این مدل معمولاً انعطافپذیرتر هستند، که به کارفرمایان اجازه میدهد تا به راحتی کارکنان را استخدام یا اخراج کنند. این موضوع میتواند به افزایش کارایی منجر شود، اما همچنین ممکن است امنیت شغلی کمتری برای کارگران ایجاد کند.
5. نوآوری و کارآفرینی: مدل آنگلوسفر به نوآوری و کارآفرینی بسیار اهمیت میدهد. این کشورها محیطی را فراهم میکنند که در آن افراد میتوانند ایدههای جدید را آزمایش کنند و کسبوکارهای جدید را راهاندازی کنند.
6. توجه به سرمایهگذاری خارجی: کشورهای آنگلوسفر معمولاً سیاستهایی را برای جذب سرمایهگذاری خارجی اتخاذ میکنند، که به رشد اقتصادی کمک میکند.
▎مزایا و چالشها:
مزایا:
• رشد اقتصادی سریع و بالاتر
• ایجاد فرصتهای شغلی و نوآوری
• آزادی اقتصادی بالا
چالشها:
• نابرابری درآمدی بیشتر
• دسترسی محدودتر به خدمات عمومی با کیفیت
• عدم امنیت شغلی برای برخی از کارگران
به طور کلی، مدل آنگلوسفر بر اساس اصول بازار آزاد و کمترین مداخله دولت شکل گرفته است و در برخی موارد میتواند به رشد اقتصادی سریع منجر شود، اما همچنین چالشهایی از جمله نابرابری و عدم امنیت اجتماعی را نیز به همراه دارد.
مقایسه دو مکتب اقتصادی
سوسیال دموکراسی و نئولیبرالیسم دو مکتب فکری و اقتصادی متفاوت هستند که هر کدام رویکرد خاص خود را به مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند. در ادامه، به مقایسه این دو رویکرد میپردازیم:
▎۱. اصول بنیادین
• سوسیال دموکراسی:
• تأکید بر عدالت اجتماعی، برابری و حقوق بشر.
• حمایت از خدمات عمومی و رفاه اجتماعی.
• تأکید بر همکاری بین دولت و بخش خصوصی برای ایجاد تعادل در اقتصاد.
• پذیرش بازار آزاد، اما با نظارت و مداخله دولت برای کاهش نابرابریها.
• نئولیبرالیسم:
• تأکید بر بازار آزاد و کاهش مداخله دولت در اقتصاد.
• خصوصیسازی خدمات عمومی و شرکتهای دولتی.
• کاهش مالیاتها و محدود کردن هزینههای دولتی.
• باور به اینکه رقابت آزاد منجر به کارایی و رشد اقتصادی میشود.
▎۲. نقش دولت
• سوسیال دموکراسی:
• دولت را به عنوان یک نهاد فعال در تنظیم و توزیع منابع میبیند.
• تأکید بر نقش دولت در ارائه خدمات عمومی، مانند بهداشت، آموزش و رفاه اجتماعی.
• حمایت از سیاستهای توزیع مجدد ثروت از طریق مالیاتهای تصاعدی و برنامههای اجتماعی.
• نئولیبرالیسم:
• دولت را به عنوان یک نهاد محدود در فعالیتهای اقتصادی میبیند.
• تأکید بر کاهش نقش دولت و واگذاری خدمات به بخش خصوصی.
• اعتقاد به اینکه بازارها باید آزادانه عمل کنند و دولت نباید در آنها مداخله کند.
▎۳. رویکرد به نابرابری
• سوسیال دموکراسی:
• نابرابری را یک مشکل جدی میداند و به دنبال راهکارهایی برای کاهش آن است.
• استفاده از سیاستهای اجتماعی و اقتصادی برای ایجاد فرصتهای برابر برای همه.
• نئولیبرالیسم:
• نابرابری را به عنوان نتیجه طبیعی عملکرد بازار میبیند و به آن توجه چندانی نمیکند.
• اعتقاد دارد که رشد اقتصادی کلی در نهایت به نفع همه خواهد بود، حتی اگر برخی افراد از دیگران بیشتر بهرهمند شوند.
▎۴. تأثیرات اقتصادی
• سوسیال دموکراسی:
• ممکن است منجر به افزایش هزینههای دولتی و مالیاتها شود، اما هدف آن ایجاد یک جامعه عادلانهتر است.
• معمولاً در کشورهای اسکاندیناوی موفقیتآمیز بوده است که خدمات عمومی قوی دارند.
• نئولیبرالیسم:
• ممکن است منجر به رشد سریع اقتصادی و افزایش سرمایهگذاری شود، اما همچنین میتواند به افزایش نابرابری و مشکلات اجتماعی منجر شود.
• در برخی کشورها، مانند ایالات متحده و بریتانیا، تأثیرات مثبتی بر رشد اقتصادی داشته، اما انتقادات زیادی نیز به همراه داشته است.
در نهایت، سوسیال دموکراسی و نئولیبرالیسم دو رویکرد متفاوت به مسائل اقتصادی و اجتماعی هستند. سوسیال دموکراسی به دنبال ایجاد عدالت اجتماعی و کاهش نابرابری است، در حالی که نئولیبرالیسم بر بازار آزاد و کاهش مداخله دولت تأکید دارد. هر دو رویکرد دارای مزایا و معایب خاص خود هستند و انتخاب بین آنها بستگی به شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هر کشور دارد.
مقایسه دو مدل اقتصادی
مدل نوردیک و مدل آنگلوسفر دو رویکرد متفاوت در زمینه سیاستهای اجتماعی و اقتصادی هستند که در کشورهای مختلف به کار گرفته میشوند. در ادامه به مقایسه این دو مدل میپردازیم:
▎۱. اصول بنیادین
• مدل نوردیک:
• این مدل عمدتاً در کشورهای اسکاندیناوی (مانند سوئد، نروژ، دانمارک و فنلاند) پیادهسازی شده است.
• تأکید بر عدالت اجتماعی، رفاه عمومی و برابری اقتصادی دارد.
• ترکیبی از بازار آزاد و مداخله دولت برای تأمین خدمات اجتماعی و کاهش نابرابریها.
• مدل آنگلوسفر:
• این مدل معمولاً به کشورهای انگلیسیزبان (مانند ایالات متحده، بریتانیا، کانادا و استرالیا) مرتبط است.
• تأکید بیشتری بر بازار آزاد و کمتر بر مداخله دولت دارد.
• سیاستهای اجتماعی معمولاً محدودتر و مبتنی بر اصول فردگرایی و خودکفایی است.
▎۲. نقش دولت
• مدل نوردیک:
• دولت نقش فعالی در ارائه خدمات اجتماعی، مانند بهداشت، آموزش و رفاه دارد.
• سیاستهای توزیع مجدد ثروت از طریق مالیاتهای تصاعدی و برنامههای اجتماعی.
• مدل آنگلوسفر:
• دولت معمولاً نقش کمتری در ارائه خدمات اجتماعی دارد و بیشتر بر روی ایجاد شرایط مناسب برای بازار تمرکز میکند.
• سیاستهای اجتماعی معمولاً محدود به حمایت از نیازمندان و افراد آسیبپذیر است.
▎۳. تأمین اجتماعی
• مدل نوردیک:
• سیستم تأمین اجتماعی جامع و فراگیر که شامل بیمه بیکاری، بازنشستگی، خدمات بهداشتی و آموزشی رایگان است.
• تأکید بر حقوق کارگران و حمایت از خانوادهها.
• مدل آنگلوسفر:
• سیستم تأمین اجتماعی معمولاً محدودتر است و بیشتر به صورت برنامههای هدفمند برای اقشار خاص اجرا میشود.
• تأکید بر مسئولیت فردی و تشویق به خودکفایی.
▎۴. نابرابری اقتصادی
• مدل نوردیک:
• تلاش برای کاهش نابرابریها از طریق سیاستهای توزیع مجدد ثروت و ارائه خدمات عمومی.
• موفقیت در کاهش فقر و افزایش کیفیت زندگی.
• مدل آنگلوسفر:
• نابرابری اقتصادی بیشتر پذیرفته شده و به عنوان نتیجه طبیعی عملکرد بازار دیده میشود.
• ممکن است منجر به افزایش شکافهای اجتماعی شود.
▎۵. عملکرد اقتصادی
• مدل نوردیک:
• ترکیبی از رشد اقتصادی پایدار و عدالت اجتماعی.
• کشورهای نوردیک معمولاً در رتبههای بالای شاخصهای کیفیت زندگی قرار دارند.
• مدل آنگلوسفر:
• رشد اقتصادی سریعتر در برخی موارد، اما با هزینههای اجتماعی بالاتر.
• ممکن است منجر به بحرانهای اقتصادی و اجتماعی شود.
مدل نوردیک و مدل آنگلوسفر هر کدام نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند. مدل نوردیک بر پایه عدالت اجتماعی و رفاه عمومی بنا شده است، در حالی که مدل آنگلوسفر بیشتر بر بازار آزاد و مسئولیت فردی تأکید دارد. انتخاب بین این دو مدل بستگی به شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هر کشور دارد.
مقایسه شباهتهای دو مدل با رویکرد اقتصادی اسلام
مقایسه مدل آنگلوسفر و مدل نوردیک با نظام اقتصادی اسلام نیازمند بررسی چندین جنبه است. در ادامه به نقاط شباهت و تفاوت این دو مدل با نظام اقتصادی اسلام پرداخته میشود:
▎۱. اصول بنیادین
• مدل آنگلوسفر:
• بر بازار آزاد، فردگرایی و خودکفایی تأکید دارد.
• دولت نقش محدودی در مداخله در اقتصاد و تأمین اجتماعی ایفا میکند.
• مدل نوردیک:
• تأکید بر عدالت اجتماعی، رفاه عمومی و مداخله دولت در بازار دارد.
• سیستمهای جامع تأمین اجتماعی و توزیع مجدد ثروت.
• نظام اقتصادی اسلام:
• بر اساس اصول اخلاقی و اجتماعی، عدالت، توزیع عادلانه ثروت و حمایت از نیازمندان تأکید دارد.
• مداخله دولت برای تأمین نیازهای عمومی و جلوگیری از نابرابریها وجود دارد.
▎۲. نقش دولت
• مدل آنگلوسفر:
• دولت معمولاً به عنوان تسهیلکننده عمل میکند و کمتر در خدمات اجتماعی مداخله میکند.
• مدل نوردیک:
• دولت نقش فعالی در ارائه خدمات اجتماعی و اقتصادی ایفا میکند.
• نظام اقتصادی اسلام:
• دولت موظف به حمایت از رفاه عمومی و تأمین نیازهای اساسی جامعه است.
▎۳. تأمین اجتماعی
• مدل آنگلوسفر:
• سیاستهای اجتماعی محدودتر و بیشتر بر اصول فردگرایی استوار است.
• مدل نوردیک:
• سیستم تأمین اجتماعی جامع و فراگیر دارد.
• نظام اقتصادی اسلام:
• بر اهمیت زکات، صدقه و دیگر اشکال کمک به نیازمندان تأکید دارد. هدف آن کاهش فقر و تأمین نیازهای اساسی افراد جامعه است.
▎۴. نابرابری اقتصادی
• مدل آنگلوسفر:
• نابرابریها معمولاً پذیرفته شدهاند و به عنوان نتیجه طبیعی عملکرد بازار دیده میشوند.
• مدل نوردیک:
• تلاش برای کاهش نابرابریها از طریق سیاستهای توزیع مجدد ثروت.
• نظام اقتصادی اسلام:
• بر اساس عدالت اجتماعی، تلاش برای کاهش نابرابریها و حمایت از اقشار ضعیف جامعه است.
▎نتیجهگیری
مدل نوردیک به دلیل تأکید بیشتری که بر عدالت اجتماعی، رفاه عمومی و مداخله دولت دارد، شباهت بیشتری به اصول نظام اقتصادی اسلام دارد. از سوی دیگر، مدل آنگلوسفر با تأکید بر بازار آزاد و فردگرایی ممکن است با برخی اصول اقتصادی اسلام همخوانی کمتری داشته باشد.
در نهایت، هر یک از این مدلها ویژگیهای خاص خود را دارند و انتخاب بین آنها باید با توجه به شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هر جامعه انجام شود.
سوسیال دموکراسی به نظام اقتصادی اسلام شباهت بیشتری دارد تا نئولیبرالیسم. در ادامه به بررسی این شباهتها و تفاوتها میپردازیم:
▎شباهتهای سوسیال دموکراسی با نظام اقتصادی اسلام
1. عدالت اجتماعی:
• سوسیال دموکراسی بر عدالت اجتماعی و کاهش نابرابریها تأکید دارد، که این اصل نیز در نظام اقتصادی اسلام بسیار مهم است.
2. مداخله دولت:
• در سوسیال دموکراسی، دولت نقش فعالی در ارائه خدمات اجتماعی و اقتصادی ایفا میکند. در نظام اقتصادی اسلام نیز دولت موظف به حمایت از نیازمندان و تأمین رفاه عمومی است.
3. تأمین اجتماعی:
• سوسیال دموکراسی سیستمهای جامع تأمین اجتماعی را ترویج میکند. نظام اقتصادی اسلام نیز با تأکید بر زکات و صدقه، به تأمین نیازهای اساسی جامعه توجه دارد.
4. توزیع مجدد ثروت:
• سوسیال دموکراسی به دنبال توزیع مجدد ثروت برای کاهش نابرابریهاست، که این نیز با اصول اسلامی در زمینه عدالت و توزیع عادلانه ثروت همخوانی دارد.
▎تفاوتهای سوسیال دموکراسی با نظام اقتصادی اسلام
1. منابع اخلاقی:
• سوسیال دموکراسی بیشتر بر اصول انسانی و اجتماعی تکیه دارد، در حالی که نظام اقتصادی اسلام بر اساس اصول دینی و اخلاقی عمل میکند.
2. نظام مالی:
• نظام اقتصادی اسلام بر اساس موازین شرعی مانند منع ربا (سود) عمل میکند، در حالی که سوسیال دموکراسی ممکن است از سیستمهای مالی متعارف استفاده کند.
▎نئولیبرالیسم
1. فردگرایی:
• نئولیبرالیسم بر بازار آزاد، فردگرایی و کمترین مداخله دولت تأکید دارد. این رویکرد با اصول نظام اقتصادی اسلام که بر عدالت اجتماعی و حمایت از نیازمندان تأکید دارد، در تضاد است.
2. نابرابری:
• نئولیبرالیسم معمولاً نابرابریها را به عنوان نتیجه طبیعی عملکرد بازار میپذیرد، در حالی که نظام اقتصادی اسلام به دنبال کاهش نابرابریها و حمایت از اقشار ضعیف جامعه است.
▎نتیجهگیری
به طور کلی، سوسیال دموکراسی به دلیل تأکید بر عدالت اجتماعی، مداخله دولت و توزیع مجدد ثروت، شباهت بیشتری به نظام اقتصادی اسلام دارد. در مقابل، نئولیبرالیسم با تمرکز بر بازار آزاد و فردگرایی، با اصول اسلامی همخوانی کمتری دارد.
دو رویکرد سرمایهداری نئولیبرال غربی و سرمایهداری دولتی شرقی با رویکرد اقتصادی اسلام قابل سازگاری نیست. بهتر است برای یک بار هم که شده به جای واردات ایدئولوژیهای سمی ( اسلامیسم از مصر، مارکسیسم-لنینیسم از شوروی، ناسیونالیسم رومانتیک از آلمان نازی و نئولیبرالیسم از شیلی و چین)، ایدئولوژیهای میانهرو چون مدل نوردیک و سوسیال دموکراسی را در ایران ترویج دهیم که مردم اروپای شمالی و کشورهای اسکاندیناوی امروز از نظر رفاه و خوشبختی در جهان اولند. به جای مدل شیلی نئولیبرال ژنرال پینوشه و چین دنگشیائوپینگ و کمونیستهای ورشکسته چون کوبا و ونزوئلا، باید از سوسیال دموکراسی اروپایی، لیبرالیسم اجتماعی و جماعتگرایی دفاع کرد که سازگارترین مدل با رویکرد اقتصادی اسلام است. میان الگوی شیلی و چین و شوروی و کوبا، هوادار مدل نوردیک اسکاندیناوی باشیم. مردم اسکاندیناوی خوشبختترین و مرفهترین بشر در حال زیست در روی کره زمین هستند. مگر بشر در زندگی مادی خود غیر از این چه میخواهد؟ این مدل عادلانهترین مدل موجود است. نهایت چپی که میتوان برقرار ساخت همین مدل است. مابقی بدون خشونت ممکن نیست. تمام سخن مارکس بر این بود که کارگران در ارزش افزوده شریکند، امروز هم دولت مالیات بر ارزش افزوده میگیرد و بازتوزیع میکند. حال این بازتوزیع با رانت و غارت همراه است یا عادلانه است، مساله این است که در دموکراسی این بازتوزیع عادلانه است. رفاه هم به همین منظور بالاست، خوشبختی هم به همین منظور بالاست.