در نوشتار پیشین به شریعت و برابری جنسیتی در اجتماع پرداخته شد. در این نوشتار در سنت به عنوان منبع دیگر فقه اسلامی به زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان خاندان پیامبر پرداخته شده و از تحریف تاریخ توسط رویکرد فرقهای و فقهی برای ساختن اسطوره زن پستونشین اسلامی پردهبرداری میشود.
زن پردهنشین و مخدره
"یکی از ویژگی های جامعه جاهلی عرب، اعتقاد و پایبندی به حفظ و صیانت زن در حوزه پوشش است. این مسئله گاه - فراتر از پوشش - در قالب مجموعه رفتارهایی ذیل عنوان پرده نشینی زن با کاربرد و مفاهیم وسیع تری در شعر و لغت عرب به تصویر کشیده شده است. شدت پوشش، اختلاط کمتر با مردان، عفت و عزت، شرم و حیا و مانند آن از ویژگی های یک زن پرده نشین در ذهن عرب جاهلی بوده و این موضوع با خانه نشینی مطلق یا حبس خانگی زن متفاوت است". زنان پردهنشین و مخدره در جوامع پیش از اسلام و حتی در دورانهای بعدی، به زنانی اطلاق میشود که در چارچوبهای اجتماعی و فرهنگی خاصی زندگی میکردند و تحت تأثیر قوانین و آداب و رسوم قبیلهای قرار داشتند.
۱. زنان پردهنشین: این اصطلاح به زنانی اشاره دارد که به دلیل ملاحظات فرهنگی و اجتماعی، خود را از دید مردان بیگانه پنهان میکردند. این نوع پردهنشینی ممکن بود شامل پوششهای خاص یا محدودیتهایی در خروج از خانه باشد. در برخی قبایل، پردهنشینی به عنوان نشانهای از احترام و حفظ آبرو تلقی میشد. این زنان معمولاً در محیطهای خانگی و خانوادگی فعالیت میکردند و نقشهای سنتی مانند مادر، همسر و مدیر خانه را بر عهده داشتند.
۲. زنان مخدره: این اصطلاح بیشتر به زنانی اطلاق میشود که تحت کنترل و سرپرستی مردان بودند و از استقلال کمتری برخوردار بودند. در بسیاری از جوامع، زنان مخدره به عنوان داراییهای خانوادگی یا ابزارهایی برای تحکیم روابط قبیلهای شناخته میشدند. آنها معمولاً حق انتخاب همسر و تصمیمگیریهای مهم زندگی خود را نداشتند و در بسیاری از موارد، ازدواجهای آنها به صورت خانوادگی و با توافق بزرگترها انجام میشد.
در مجموع، زنان پردهنشین و مخدره نشاندهنده وضعیت اجتماعی و فرهنگی زنان در جوامع قدیمی هستند، جایی که نقشها و حقوق آنها به شدت تحت تأثیر ساختارهای قبیلهای و مردسالارانه قرار داشت. با ظهور اسلام، تغییرات عمدهای در حقوق و جایگاه زنان ایجاد شد که به تدریج به بهبود وضعیت آنها منجر گردید.
اسطوره زن پردهنشین، اسطورهای ساخته و پرداخته دست برخی فقیهان است که مانند سایر آداب و رسوم مردم عربستان باستان، پردهنشینی زنان را نیز به عنوان دین به رسمیت شناختند و همین امر موجب محدودیتهای اجتماعی بسیاری برای زنان در جوامع اسلامی شد.
محمد موسوی عقیقی درباره ساخته شدن این اسطوره مینویسد: "«خیرِّ للنِّساء اَن لایَرین الرِّجال و لا یَراهُنَّ الرِّجالُ : برای زنان بهتر آن است که نه مردان(نامحرم) را ببینند نه مردان آنان را».. بسیاری از فقیهان برای اثبات پرده نشینی زنان به این روایت استناد کرده اند. عبدالله مامقانی معتقد است زنان باید خانه نشین باشند چون فاطمه زهرا از اینکه مردان با زنان در اختلاط باشند نهی کرده است. فقیهان زیادی بر اثر همین روایت معتقدند که زنان باید در خانه هایشان حبس شوند و هیچ مردی بر آنان وارد نشود. این فتوا هرچند مورد اتفاق علمای قدیم بوده، با این حال اکثریت علمای معاصر هم از صدور چنین فتوایی در کتاب های فقهی خود ابایی نداشته اند. طباطبایی یزدی و بسیاری از فقها در «عروة الوثقی،کتاب النکاح،فصل فی فضل النکاح و آدابه،مسأله۱۵» نوشته اند: «یستحب الحبس المرأة فی البیت، فلا تخرج إلا ضرورة، و لایدخل علیها احد من الرجال : حبس کردن زنان در منزل ثواب دارد، به گونه ای که تنها در مواقع ضروری از خانه خارج شود.همچنین نباید هیچ مردی به زن وارد شود».
وقتی شریعت و سنت فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان را نفی نکرده که تشویق نموده است، محدودیتهای زنان در این حوزهها برآمده از تحریفات مردسالارانه و ارتجاعی است که عرف برخی از مردم عربستان باستان را به نام دین معرفی میکند. در ادامه نگاهی میشود به زندگی زنان خاندان پیامبر در جهان پیرامونی.
خدیجه همسر پیامبر؛ زنی تاجر و کارآفرین با تعهد اجتماعی
در مساله زن، بزرگترین مشکل جریان اسلام سنتی با خدیجه همسر پیامبر اسلام است. گویی خدیجه تمام اندیشههای ضدزن ایشان را زیر سوال میبرد. برای همین کمتر از ایشان درباره خدیجه سخن میشنوید. او نخستین مسلمان بود، مستقل بود، تاجر و کارآفرین بود، با وجود زن بودن و از پیامبر بزرگتر بودن به او پیشنهاد ازدواج داد. مشاور پیامبر بود. اهل فعالیتهای خیریه و عامالمنفعه بود. در گسترش اسلام سهم به سزایی داشت. بندیکت کهلر پیامبر اسلام را از نخستین اقتصاددانان تاریخ میداند. مسلما کارفرما و استاد محمد در تجارت خدیجه بوده است.
"خدیجه در «رمضان سال دهم پس از نبوت» یعنی در نوامبر ۶۱۹ میلادی درگذشت. محمد بعداً این سال را «سال اندوه» نامید، زیرا عموی او و محافظش ابوطالب نیز در این زمان درگذشت". بیشک بدون حمایت سیاسی ابوطالب و بدون حمایت مالی خدیجه در حمایت از محمد نبی، اسلام و جنبش پیامبر در نطفه خفه میشد. خدیجه گویی خاریست در گلوی ایده زنپستونشین در اسلام، هرچقدر درباره دخترش فاطمه و نوهاش زینب پروپاگاندای زن پردهنشین ساختند و میان عوام کتابنخوان جواب داد (هرچند اسلام نواندیش میان نخبگان این رشته را پنبه کرد)، با خدیجه نمیتوانستند چنین کنند. پس او را تا توانستند سانسور کردند. چه کسی را؟ نخستین مسلمان و امالمؤمنین را. به واقع فاطمه که برابر شیخین ایستاد فرزند چنین زنی بود و زینب که برابر یزید، نوه چنین زنی.
فاطمه دختر پیامبر؛ اپوزیسیون شیخین (خلفای عام مسلمانان)
فاطمه زهرا فرزند پیامبر و خدیجه، در خوانش تشیع سنتی و هویتگرا، زنی است الهمانند با تقوای پرهیز و پردهپوش که توسط جریان رقیب مذهبی به شهادت رسیده است. از این رو شیعیان سنتی از ایام فاطمیه برای اهداف هویتگرایانه خویش در برابر رقیب مذهبی استفاده میکنند. در خوانش ولایی همان خوانش سنتی به علاوه خوانش سیاسی از ایام فاطمیه جهت اهداف سیاسی صورت میگیرد. در خوانش تشیع نوگرا فاطمه زنی با تقوای ستیز و فعالیتهای اجتماعی-سیاسی است که نامش زیر نام پدر و همسرش قرار نمیگیرد، بلکه خود الگویی از زن مستقل و معترض است که تاریخ هم این را تایید میکند. خوانش تشیع نوگرا از سیره و سلوک فاطمی متمایز از تشیع سنتی اعم از غیرولایی و ولایی است.
"هم منابع تاریخی و هم منابع دینی مشارکت فعّال فاطمه در منزل و در اجتماع را ثبت کردهاند، و او را اهل زُهد و کنار نهادن امور دنیا ندانستهاند. دانش حقوقی فاطمه و دادخواهی او نشانهٔ حضورش در امور اجتماعی است. در نبرد احد وی خون را از زخمها و شمشیر پدرش پاک میکند و بهروایت واقدی زنانِ مداواکنندهٔ مجروحان را رهبری، و برای کشتگان مسلمان سوگواری میکند. بهنظر میرسد که فاطمه تنها در سه کار سیاسی مهم دخالت داشته که در همه منابع شیعه و سنّی، هرچند به روایات گوناگون، ثبت شدهاست. نپذیرفتن محافظت از ابوسفیان پس از فتح مکه، دفاع دلیرانه از علی پس از درگذشت محمّد و مخالفت با گزیدن ابوبکر به خلیفگی و منازعات خشن با عمر، و سرانجام ادّعای مالکیت بر میراث پدر و ستیهندگی با ابوبکر بهویژه دربارهٔ فدک و سهم خیبر که ابوبکر کلّاً نپذیرفت".
به تعبیر محسن حسام مظاهری: "واقعهی وفات/"شهادتِ" حضرت فاطمه، سیاسیترین و اعتراضیترین رویداد تاریخ شیعه نیز هست؛ حتی سیاسیتر از عاشورا. چراکه فاطمیه تخطی از و عصیان بر نخستین خلیفهی اسلامی پس از پیامبر بود. خلیفهای که حاکم مقبولِ جمهور مسلمانان (بهاستثنای اقلیتِ شیعه) بود. برخلاف یزید بن معاویه که نه فقط نزد شیعه بلکه بین دیگر فرق اسلامی زمان خود نیز با بحران مشروعیت سیاسی مواجه بود. همچنین ماهیت سیاسی و اعتراضی فاطمیه خدشهناپذیر است. برخلاف عاشورا که خوانشهای غیرسیاسی از آن نیز وجود دارد... به دیگر سخن، سه عنصر "عصیان سیاسی"، "مقاومت در برابر استیلای حکومت " و عاملیت و محوریت زنان از مشترکات فاطمیه و اعتراضات اخیر (جنبش زن زندگی آزادی) است".
زنان مسلمان نوگرا و زنان مذهبی همدل با جنبش اخیر بهتر است الگوی مذهبی خود را که دکتر #شریعتی از آن غبارروبی کرده و برکشیده بود، فاطمه زهرا را دوباره از مصادره روایت سنتی نجات دهند زنی که با وجود نقش و جایگاه مهم پدر و همسرش، دگرسالار نیست و خودسالار است. فاطمه، فاطمه است. مطابق تاریخ فاطمه نه چنانچه اسلام فقاهتی میگوید زنی پردهنشین که زنی با فعالیت اجتماعی-سیاسی بوده است. پس از وفات پدر نیز او علننا تا زمان وفات در قامت اپوزیسیون خلافت شیخین عمل میکرده است.
زینب دختر پیامبر؛ زندگی عاشقانه با یک مشرک
بسیاری از مسلمانان گمان میکنند پیامبر تنها یک دختر داشته و آن هم فاطمه بوده است. اسلام فقاهتی چون نگاهی فرقهای دارد، تاریخ را هم از نگاه فرقهای سانسور کرده است. پس از بازخوانی خدیجه و فاطمه در شکست اسطوره زن پردهنشین در اسلام، نگاهی میاندازیم به زندگی زینب، دختر نخست پیامبر و خدیجه.
ماجرای زینب و ابوالعاص را چنین میتوان خلاصه نمود:"بعد از بعثت رسول اکرم(ص) و در سالهای سخت شعب ابیطالب قریش برای تحت فشار قرار دادن پیامبر و مسلمانان از حربه های زیادی استفاده می کردند، یکی از این حربه ها سه تن از دختران پیامبر بودند که شوهرانشان مشرک بودند. ابولهب عموی پیامبر و پدر دو تن از دامان پیامبر(عتبه و عتیبه) با تحت فشار قرار دادن فرزندان خود از آنها خواست تا رقیه و ام کلثوم را طلاق دهند تا از این طریق پیامبر را تحت فشار قرار دهد.
عتبه و عتیبه با اینکه همسران خود را دوست داشتند اما مجبور شدند همسران خود را طلاق داده و زنهای دیگری انتخاب کنند، اما ابوالعاص هرگز زینب را طلاق نداد و یک تنه روبروی قریش ایستاد. ابوالعاص با اینکه مشرک بود مردی آزاد و پاک سیرت بود و پیامبر درباره او فرمودند : ابوالعاص در دامادی ما کوتاهی نکرد، ما قدردان حمایت او هستیم. شبهای تار موقعی که ما در محاصره قریش میان شعب به سر می بردیم، او بود که بارهای آذوقه ما را می رسانید. با این حال ابوالعاص که مردی ثروتمند هم بود و تجارت می کرد تا سالیان سال با اینکه همسرش جزو اولین مسلمانان بود ایمان نیاورد و حتی در جنگ بدر نیز روبروی پیامبر ایستاد. در جنگ بدر حاضر در صف مخالفان پیامبر به صحنه نبرد می آید و نهایتا هم اسیر می شود. ابوالعاص با فدیه ارسالی زینت از مکه، که گردنبند اهدایی خدیجه از شب عروسیشان است، آزاد می شود. گردنبندی که اشک را بر چشمان پیامبر اسلام از یاد همسر وفادار و بزرگوارش مینشاند. پیامبر اما آزادی ابوالعاص را به فرستادن زینب به مدینه بلافاصله بعد از رسیدن به مکه هم مشروط میکند. فرستادنی که با کش و قوس فراوان و از دست رفتن بچه در شکم زینب اتفاق می افتد، اما سرآغاز فراق و هجران چهارساله میان دو همسر دوستدار است. هجران ادامه می یابد تا عزم ابوالعاص برای رفتن به مدینه و بازپسگیری پُرچالش و نامتعارف (نسبت به هنجارهای آن زمانه) اموالش از مسلمانان جزم میشود. امری که با پناه دادن پر کشمکش زینب در مکه و نهایتا بازپس گرفتن امانات مصادره شده مکیان با درخواست آزادانه پیامبر از اصحابش انجام میشود. امری که نهایتا با برگرداندن اموال به مکه توسط ابوالعاص و اعلام مسلمانی خود در حضور مکیان و نه اهل مدینه رخ می دهد. اعلام در مکه بدین خاطر که مبادا در مدینه به پیشنهاد مصادره مسلمانانه و منفعتجوی همان اموال از جانب برخی مسلمانان تن داده باشد. که به قول خودش: «اسلامی که آغازش با خیانت در اموال مردم صورت گیرد به درد من نمیخورد!». اعلام مسلمانی در مکه بدین خاطر که مکیان هم گمان نکنند که این اظهار مسلمانی ابزار و حیله ای برای بازگرداندن اموال بوده است".
حسن محدثی بر این باور است که رابطه این زوج تحت تاریخنگاری فرقهای و فقهی سانسور شده است: "ابوالعاص مشرک یکی از فضیلتهای انسانی خود را نشان میدهد و حرمت، تعلق خاطر و عشق به همسراَش را به خاطر فشار دیگران نادیده نمیگیرد و میایستد و هزینه میدهد. بنابراین، شخصیتی مثل زینب که تحت فشار بوده و بعد هم به خاطر آسیبی که از مشرکین میبیند زندهگیاش کوتاه میشود و بقیهی عمراَش با درد و رنج همراه است؛ به دلیل اینکه در اجتماعات اینگونه مثل اجتماع عرب صدر اسلام، دانش پزشکی بسیار بسیار ضعیف بوده و دو گروه از آدمها بیشتر در خطر مرگ بودند: یکی کودکان و دیگری زنان. به دلیل ویژهگیهای خاص جسمانیشان اگر آسیب میدیدند؛ بهخصوص اگر حامله بودند و سقط جنین میکردند بهشدّت در معرض خطر بودند و معمولاً زنانی که این لطمه را میدیدند زندهگیشان بهکلی به خطر میافتاد و زینب، همین قصه برایش رُخ میدهد. خود این قصه نشان میدهد آن چیزی که به نام تاریخ اسلام به ما ارائه شده است، در واقع نگاه دقیقِ محققانه و عالمانهای از تاریخ اسلام نیست. تاریخ تحریف شدهای از اسلام است. کل آنچه به نام تاریخ اسلام به ما ارائه شده تحریف تاریخ اسلام است. زینب نه برای اهل تشیع مهم تلقی شده نه برای اهل تسنن؛چون هیچ نسبتی با شخصیتهای دینی آنها نداشته است. مثلاً زن عثمان و ابوبکر و عمر نبوده و از این طرف هم توسط اهل تشیع جدی گرفته نشده، چون احتمالاً زن علی نبوده، زن حسن نبوده، زن حسین نبوده و مغفول افتاده است. اما دختر پیامبر بوده و زندهگیاش فدای اسلام شده. او به این خاطر که دختر پیامبر است مورد حمله قرار میگیرد. از بالای شتر بر روی صخره میافتد. حامله بوده و فرزنداَش را از دست میدهد و لطمهای میخورد که باعث میشود از آن به بعد همیشه مریض باشد و در سیسالهگی هم به خاطر همان بیماری و همان واقعه میمیرد. ما اسلام را همیشه از عینک این فرقهها دیدهایم و برای اینکه اسلام را بشناسیم باید از این صافیها بگذریم. همچنین اسلام از صافی فقه اسلامی عبور کرده یعنی اسلام از عینک فقهی دیده میشود. در همین داستان یکی از مشکلات ما این بود که زینب مسلمان شده و همسراَش ابوالعاص مشرک است و بعد اینها کنار هم زندهگی میکنند. مگر نه اینکه اینها بر هم حرام هستند؟ نکتهی دیگر اینکه وقتی ابوالعاص اسیر میشود پیامبر با او یک شرط میگذارد: نگاه فقهی این است که تو حتماً باید زینب را بفرستی به مدینه. ولی وقتی بیشتر مطالعه کردیم نکتهی جالب این بود که هیچ آیهای در قرآن نداریم که بگوید زن و مردی که پیش از اسلام با هم ازدواج کردهاند و یکی مسلمان شده حتماَ باید از دیگری جدا شود. اصلاً چنین آیهای وجود ندارد. دقیقتر که بررسی کردیم متوجه شدیم پیامبر به ابوالعاص که در جنگ بدر اسیر شده بود نگفته آزاداَت میکنم ولی رفتی مکه باید دخترام را بفرستی مدینه. بههیچ وجه چنین نمیکند بلکه به او میگوید وقتی رفتی مکّه زینب را مخیّر کن در آمدن به مدینه یا ماندن در مکّه؛ یعنی پیامبر چنین نیست که دو نفر را از هم جدا کند. ولی نگاه فقهی میگوید باید جدا شوند و بعداَ اگر خواستند زندهگی کنند دوباره اینها را به عقد هم در آورند".
زینب نوه پیامبر، مبارزی آگاهیبخش علیه استبداد دینی
پس خدیجه همسر پیامبر و فاطمه و زینب دختران او به نسل سوم زنان خاندان او یعنی زینب نوه او و فرزند فاطمه و علی پرداخته میشود. او را به سبب مصیبتهای فراوانی که دیده، اُمّ المَصائب نامیدهاند. مادرش را به صورت مظلومانهای از دست داد، پدرش بر سر نماز در دوران خلافت ترور شد، پس از آن برادرش حسن که بعد از پدر به خلافت رسیده بود ترور شد و در نهایت بردارش حسین و پسرانش در کربلا به شهادت رسیدند. او سه بار مانع از کشته شدن حسین بن علی در کربلا، کوفه و شام شد.
"دو تن از پسران زینب که در کربلا حاضر بودند به همراه فرزندان حسن و حسین و دیگر اصحاب در نبرد کشته شدند. در نظر شیعیان، انگیزه زینب از قربانی کردن فرزندانش، بیش از علاقهٔ او به حسین، حفظ اسلام بود. زینب در مقطعی از روز عاشورا برای کمک، به میدان نبرد شتافت، اما حسین او را فراخواند و به او دستور داد که مراقب زنان، کودکان و مجروحان باشد. زینب در طول روز به خانوادههای رزمندگان کشته شده دلداری میداد، و از مجروحان مراقبت میکرد. طبری مینویسد وقتی علی اکبر، برادرزاده اش، کشته شد، زینب به میدان نبرد دوید و گریان خودش را روی پیکرش انداخت اما حسین او را به اردوگاه برگرداند. روایات معاصر دربارهٔ کربلا اغلب تأکید میکنند که در پی تاکیدات قبلی حسین، زینب با مشاهده قتل برادرش بی تابی نکرد بلکه بر سر پیکرش ایستاد و گفت: «خدایا این قربانی را از ما بپذیر».زینب در کاخ عبیدالله بن زیاد در پاسخ او که پرسید: «کار خدا با خاندانت را چگونه دیدی؟»، پاسخ داد «جز زیبایی چیزی ندیدم»".
او ابتدا مردم کوفه را که دچار ابتذال شر شدهاند نکوهش کرد: شریک الاسدی درباره خطبه او میگوید: «سوگند به خدا! کسی را مانند زینب، در سخنوری توانا ندیدم؛ چنانکه گویی از زبان علی سخن میگوید. بر مردم نهیب زد: خاموش باشید! با این نهیب، نه تنها آن جماعت انبوه ساکت شدند، بلکه زنگ شتران نیز از صدا افتاد!.در پایان خطبه که آشوبِ شهر و قیام علیه حکومت احساس میشد، فرمانده نیروهای نظامی اسیران کربلا را به مرکز حکومت عبیدالله بن زیاد فرستاد. در آنجا با عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه به مخاصمه پرداخت. سخنان زینب بر مردم اثری عمیق گذارد و خاندان اموی را رسوا ساخت، سپس عبیدالله دستور زندانی کردن آنان را صادر کرد".
در شام نیز خطاب به یزید گفت: "به زودی آنکه تو را بر این مسند نشانده و گردن مسلمانان را زیر فرمان تو کشانده، خواهد دانست که زیانکار کیست و خوار و بییار چه کسی است. در آن روز، داور، خداو دادخواه، مصطفی و گواه برتو، دست و پاست. اماای دشمن و دشمن زاده خدا! من هم اکنون تو را خوار میدارم و سرزنش تو را به چیزی نمیشمارم، اما چه کنم که دیدهها گریان است و سینهها سوزان. و دردی که از کشته شدن حسین به دل داریم، بیدرمان. سپاه شیطان [عبیدالله بن زیاد]، ما را به جمع سفیهان [یعنی یزید] میفرستند تا مال خدا را به پاداش هتک حرمت خدا بدو دهند. این دست جنایت است که به خون ما میآلایند. و گوشت ماست که زیر دندان میخایند. و پیکر پاک شهیدانست که گرگان بیابان از هم میربایند. اگر ما را به غنیمت میگیری، غرامت خود را میگیریم، در آن روز، جز کرده زشت، چیزی نداری"
زینب پس از بازگشت به مدینه نیز در مجالس ذکرى که براى شهداى کربلا داشت، به سخنورى و افشاگرى مىپرداخت. زینب نماد زنی است که با تمام مصائبی که استبداد و ارتجاع دینی به او و خانوادهاش تحمیل کرده است، دست از مقاومت نمیکشد و به به آگاهیبخشی و رسوایی استبداد میزند. به واقع کربلا، در کربلا میماند اگر زینب نبود.
سکینه نتیجه پیامبر؛ زنی در تکاپوی برابری جنسیتی
اما پس از واقعه کربلا، زنی دیگر در خاندان پیامبر مورد توجه بود. سکینه دختر امام حسین. زنی اهل نواختن موسیقی و شاعری که در جهان باستان مردسالار و پس از بلاهایی که در کربلا و پس از آن در اسارت بر سرش آمده بود، در پی زندگی اجتماعی برابریجویانه بود.
محمد حسین بادامچی پیرامون سکینه زندگی مینویسد: "در مطالعات فمینیستی پسااستعماری، غربیها را بسیار نکوهش میکنند که در متون و روایتهای خود زن شرقی را بهصورت موجودی زبون، ناتوان، وابسته، لال، صغیر و نیازمند قیمومیت مردان تصویر میکنند. این منتقدان غرب اما توجه به این ندارند که این غربیان تقصیری ندارند جز اینکه روایت پدرسالاری شرقی را در مقیاسی وسیعتر بازتاب میدهند. نمونه بارز این تضاد را در روایت شخصیت بانو سکینه دختر جوان امام حسین در کربلا میتوان دید. به عنوان یک شیعه سالها پای منبر و مجالس روضه بزرگ شدم چندان شناختی از زنان و دختران کربلا عایدم نشد جز اینکه همگی به مثابهی ابژهی سنتی «حرم»، زنان ضعیفهی خراباتنشینی بودند که بار دراماتیک و نقش ترحمبرانگیزی و غیرتبرانگیزی داستان را برای مردان ایفا میکردند. زینب (س) بعدها در آثار علی شریعتی بود که چهرهی متفاوتی برایم پیدا کرد. اما در رابطه با سکینه اولین بار در نوشتهی فاطمه مرنیسی بود که توانستم شخصیت او را از زیر آوار مخرب روضهها تشخیص دهم. مرنیسی که طبعا محققی اهل سنت است، در بخشی از کتاب « زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش» نشان میدهد که در تاریخ اسلام سکینه بهعنوان نمادی از زنان شجاع، سیاسی، معترض و به تعبیر امروزی فمینیست شناخته میشود که بهخاطر اینکه صورتشان را برخلاف حکم پدرسالارانه حجاب نمیپوشاندند و با مردان اختلاط میکردند «برزه» نامیده میشدند. سکینه در تاریخ صدر اسلام به بانویی با ازدواجهای متعدد معروف بوده که برخلاف فقه پدرسالار متعارف، حق نشوز یعنی نافرمانی در برابر شوهر و حق تکهمسر بودن را جزو شروط عقد خود قرار میداده و به زیبایی و سخنوری و شخصیت قدرتمندش شهرت داشته. حالا مقایسه کنید با تصویری که روضههای تشیع صفوی کنونی درباره سکینه به ما ارائه میدهد! مرنیسی میگوید وقتی در کنفرانسی این چنین از شخصیت تاریخی سکینه بهعنوان نماد زنان مسلمان و قوی صدر اسلام سخن میگفته مردی از مستمعین بر او شوریده که این حرفها دروغ است و سکینه در همان کربلا مرده است. فرقی نمیکند شیعه یا سنی، گویی برای مرد پدرسالار مسلمان اینطور بهتر است که شخصیتی مثل سکینه در همان کودکی در کربلا مرده باشد تا اینکه اینطور جهان مذکر مقدسین را به چالش بکشد".
علی شریعتی کوشید تصویر زن پستونشین را در سنت اسلامی خدشهدار کند و چهره واقعی زنان خاندان پیامبر را نشان دهد و از ایشان الگوهایی برای زن مسلمان مدرن بسازد. برخلاف آنچه منتقدان میگویند ایشان هنوز هم میتوانند الگوهایی برای نسلهای جدید یاشند. در ادامه به طور نمونه به مقایسه زنان خاندان پیامبر اسلام با الگوی زن مدرن در زمینه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پرداخته میشود:
▎۱. خدیجه
فعالیتها:
• اقتصادی: خدیجه یکی از ثروتمندترین زنان مکه بود و تجارتهای موفقی داشت. او به عنوان یک کارآفرین مستقل شناخته میشد و در زمان خود، نقش مهمی در اقتصاد جامعه ایفا کرد.
• اجتماعی: او از اولین افرادی بود که به پیامبری پیامبر ایمان آورد و در حمایت از او در برابر فشارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه، نقش بسزایی داشت.
مقایسه با زن مدرن:
• زنان مدرن نیز در دنیای امروز به عنوان کارآفرینان، مدیران و فعالان اقتصادی شناخته میشوند و میتوانند در حوزههای مختلف اقتصادی فعالیت کنند. همچنین، بسیاری از آنها در زمینه حمایت از حقوق بشر و عدالت اجتماعی فعال هستند.
▎۲. فاطمه زهرا
فعالیتها:
• اجتماعی: فاطمه در زمان خود به عنوان یک الگو برای زنان شناخته میشد و در مسائل اجتماعی و دینی فعال بود. او در دفاع از حقوق خود و خانوادهاش، به ویژه پس از وفات پیامبر، نقش مهمی ایفا کرد.
• سیاسی: فاطمه به عنوان یک شخصیت سیاسی نیز شناخته میشود که در اعتراض به ظلمها و ناعدالتیها، به ویژه در مورد حق خلافت پدرش، موضعگیری کرد.
مقایسه با زن مدرن:
• زنان امروزی نیز در عرصه سیاست فعال هستند و میتوانند به عنوان رهبران سیاسی، فعالان اجتماعی و مدافعان حقوق بشر عمل کنند. بسیاری از زنان مدرن در جنبشهای اجتماعی شرکت کرده و برای تغییرات مثبت تلاش میکنند.
▎۳. زینب
فعالیتها:
• اجتماعی و سیاسی: زینب کبری بعد از واقعه عاشورا نقش مهمی در حفظ و ترویج فرهنگ عاشورا و پیام امام حسین داشت. او با سخنرانیهای خود در کوفه و شام، پیام عاشورا را به گوش مردم رساند و به عنوان یک رهبر اجتماعی شناخته شد.
مقایسه با زن مدرن:
• زنان مدرن نیز در بسیاری از جنبشهای اجتماعی و سیاسی فعال هستند. آنها با استفاده از رسانههای اجتماعی و دیگر ابزارها، صدای خود را به گوش جامعه میرسانند و برای تغییرات اجتماعی تلاش میکنند.
زنان خاندان پیامبر اسلام نه تنها در زندگی شخصی خود بلکه در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تأثیرگذار بودند. آنها الگوهایی از استقلال، قدرت و فعالیت اجتماعی را ارائه دادند که امروزه نیز میتواند الهامبخش زنان مدرن باشد.
زنان مدرن نیز با ورود به عرصههای مختلف زندگی، به دنبال تحقق حقوق خود، عدالت اجتماعی و تغییرات مثبت در جامعه هستند. این دو گروه با وجود تفاوتهای زمانی و فرهنگی، در تلاش برای ارتقاء وضعیت زنان و جامعه خود مشترکات زیادی دارند. در نوشتار بعدی به مسأله برابری جنسیتی در ازدواج و رابطه با مردان پرداخته میشود.