برای دیدن سیر تکاملی اسلام تاریخی و شریعت، ابتدا باید به مراحل این روند توجه کرد. الگوی دینشناسی معرفی شده از سوی اقبال لاهوری بعدها توسط عبدالکریم سروش و نواندیشان متاخر شرح و بسط داده شد. آرش نراقی که خود کتاب «رساله دین شناخت» برای تببین این الگوی دینشناسی نگاشته است، درباره این الگو مینویسد: «.. در دینشناسی سروش دین پدیدهی پیچیده ای است که از چندین رکن تشکیل شده است. رکن اول، «تجربهی وحیانی» است. سروش همچون سلف خود محمد اقبال لاهوری «تجربهی دینی یا وحیانی» را گوهر دین میشمارد. این همان تجربهای است که مسلمانان مرتبهی عالی آن را وحیای میدانند که بر پیامبراسلام نازل شده است. رکن دوم، «متن مقدس» است. قرآن، «متن مقدس» مسلمانان، صورت زبانی شدهی تجربهی وحیانی پیامبر تلقی میشود. رکن سوم، «معرفت دینی» است، یعنی درکی که مسلمانان در پرتو دانش و به تناسب سطح معیشت خود از آن متن مقدس یافتهاند. رکن چهارم، ترجمان عملی آن معارف دینی است. معارف دینی در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان خود را در قالب انواع نظامهای اخلاقی، سیاسی، و حقوقی ترجمان عملی میبخشد ». در جلد نخست از این دفتر و کتاب احیای دین اجتماعی، در یک رویکرد اصلاحی و تکاملی این مدل دینشناسی در الهیات دوبنی بهروزرسانی شد.
به باور مصطفی ملکیان هر دینی به سه قسمت ۱-متون مقدس ۲- تفاسیر ۳- افعال پیروان تقسیم میشود: "مجموعه متون مقدس دینی و مذهبی هر دین و مذهبی را، دین و مذهب یک میگوییم، یعنی مثلا مجموعه متون مقدس مسیحیت را به مسیحیت یک تعبیر میکنیم یا مجموعه متون مقدس آیین هندو را آیین هندوی یک تعبیر میکنیم. این دین یک است، مثلا در مورد مسلمین، قرآن و روایات (حالا چه روایات نبوی برای گروهی از مسلمانان چه روایات چهارده معصوم برای گروهی دیگر از مسلمانان و به همین ترتیب) اسلام یک است. دین دو، مجموعه شروح و تفاسیر و بیانها و تبیینهایی است که در طول تاریخ، عالمان یک علم از آن متون مقدس دینی و مذهبی بهعمل میآورند. یعنی اسلام دو مجموعه کوششهای علمی و تحقیقی و مطالعات و تفکراتی است که حول اسلام یک انجام میگیرد. این اسلام دو را کجا باید سراغ گرفت؟ به نظر من در سه جا و به تعبیری و با مسامحه در پنج جا. یکی؛ مجموعه آثار بازمانده در طول تاریخ از متکلمان اسلامی، دوم؛ مجموعه آثار به جامانده از فقهای اسلامی و سوم؛ مجموعه آثار بازمانده از عالمان اخلاق اسلامی. یعنی آنچه متکلمان جهان اسلام، فقهای جهان اسلام و عالمان اخلاق اسلامی گفتهاند، اسلام دو است. اما گفتم با مسامحه دو تا هم میتوان افزود، یکی آنچه فیلسوفان تحت عنوان فلسفه اسلامی گفتهاند و یکی هم، آنچه عارفان تحت عنوان عرفان اسلامی گفتهاند. اینها اسلام دو است. البته عین این را میتوان درباره مسیحیت هم گفت. یعنی آنچه که الهیدانان مسیحی درباره متون مقدس دینی و مذهبی گفتهاند یعنی شرحها، تفسیرها، بیانها و تبیینهایی که ناظر بر متون دینی و مذهبی خود داشتهاند، این مسیحیت دو میشود. اما به دین سه بپردازیم، دین سه یعنی مجموعه رفتارها، کنشها و واکنشهایی که در طول تاریخ پیروان یک دین انجام دادهاند و آثار و نتایج بازمانده از این رفتارها، مثلا جنگهای صلیبی جزو دین سه محسوب میشود. این در واقع دین در مقام تحقق تاریخی است. در هر دین و مذهبی به نظر من این یک و دو و سه را میتوان مشخص کرد". در ادامه خواهیم دید که اسلام معنوی چگونه بدل به اسلام تاریخی شد.
۱) تجربه وحیانی
مطابق آنچه در انسانشناسی و هستیشناسی مکتب دوبنی آمد، انسان دو کالبد دارد، کالبد مادی (بدن/جسم) و کالبد مثالی (روح/جان، نفس/روان، ذهن/ضمیر)، کالبد جسمانی او فانی و کالبد مثالی او جاودان است. هستی نیز دو کالبد دارد، کالبد مادی (کیهان/طبیعت) و کالبد مثالی (ماوراطبیعت)، جهان زیرین و جهان زبرین.
همچنین چنانچه در نوشتار مدل قرآنشناسی الهیات دوبنی آمد، قرآن به روایت پیمان از سه دسته محتوا تشکیل شده است. آموزههای فرازمانی-فرامکانی که او آن را دین میخواند، احکام که او آن را شریعت میخواند و بخش سوم معارف کمک آموزشی که برای بیان دین استفاده شده است.
هر سه دسته محتوا که در قالب پنج گروه آیات در قرآن توزیع شدهاند، مطابق انسانشناسی الهیات دوبنی، ابتدا توسط حواس باطنیِ کالبد مثالی محمد نبی در کالبد مثالی هستی دریافت شدهاند. این دریافت به صورت رویا (سروش)، آگاهی (پیمان)، صوت (مدل سنتی)، با خبر شدن (مجتهدشبستری) و.. رخ داده است. ما مکانیسمهای وحی داشتهایم، نه مکانیسم وحی. برای تمامی رویکردهای نامبرده در قرآن شواهدی وجود دارد، از رویا تا صوت.
حال مطابق چرخه ساحتی انسان در مکتب دوبنی، این سه دسته محتوا پس از دریافت از ذهن پیامبر عبور کردهاند (ذهن انسان ۱۴ قرن پیش) و از ضمیر ناخودآگاه قومی و ضمیر ناخودآگاه جمعی او تاثیر پذیرفتهاند، سپس از روان او عبور کرده و از تاریخچه روانی او تاثیر پذیرفتهاند و در نهایت در قالب گفتار به لسان قوم آن دوران و درخور فهم آنان توسط پیامبر بیان شدهاند.
۲) متن مقدس
متن مقدس از تجربه وحیانی پیامبر به وجود میآید. بنابراین متن مقدس متأثر از وضعیت جامعهشناختی و روانشناختی پیامبر است. مقصود از جامعهشناختی آداب و رسوم و عرف، سبک زندگی قبیلهای، جغرافیای عربستان باستان، قدرت، سیاست و حکومت، وضعيت عقیدتی و دینی و همچنين قوانین نانوشته آن جامعه است. منظور از تأثیر روانشناختی هم در پاراگراف بالا ذکر شده است. این دو وضعیت در این جلد مورد بررسی قرار گرفت و اتهامات جامعهشناختی و روانشناختی به پیامبر مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در جلد بعدی و مبحث اصلاح ساختاری شریعت، به چگونگی تأثیر این دو وضعیت در متن مقدس پرداخته میشود.
۳) معرفت دینی
گفته شد که معرفت دینی بسیار تحت تأثیر رفتار خلفای پس از دوران پیامبر و فهم فقیهان و سنت و خرافات قرار گرفته است. قرن نخست اسلام از جنگهای رده تا فتوحات و جنگهای داخلی مسلمانان موسوم به فتنه اول و دوم و در نهایت شکلگیری امپراطوری اموی و ایجاد دین نهادینه برای دستگاه خلافت مانند حکومت ساسانی و بیزانس، به کلی شکل جدیدی به اسلام بخشید و شریعت و کلام و اعتقادات اسلامی در چنین محیطی شکل گرفتند. دورانی که عصبیت قبیلهای که در قرآن تحت عنوان جاهلیت نامیده میشد، پس از پیامبر نیز در قالب جنگ بنیها یعنی بنیامیه و بنیهاشم و سپس بنیعباس ادامه یافت. پیدایش و سیر تکاملی شریعت و فقه نیز متأثر از چنین دورانی بود.
۴) ترجمان عملی معرفت دینی و اعمال پیروان
در این بخش، آنچه در بخش سوم شکل گرفت و تحت عنوان معرفت دینی به پیروان اسلام فروخته شد به شکل ترجمان عملی این معرفت درآمد. به طور مثال مواردی چون اسطوره زن پردهنشین در اسلام، ارتداد، ساب النبی، جهاد ابتدایی و ... جزو مسلمات اسلامی شمرده شد و در تاریخ موجب نزاع فراوان شد. از دل مذاهب کلامی و فقهی که در مرحله معرفت دینی شکل گرفتند اختلافهای بسیار، نزاعهای فرقهای و خشونتها پدیدار شد. در شریعت نیز ماجرای مقلد و مرجع و دستگاه فتوا پدیدار شد، عدهای دیگر نیز در تاریخ عزم تشکیل حکومت و اجرای شریعت کردند. بزرگترین چالش فقه سنتی و ارزشهای جهان جدید مربوط به احکام اجتماعی است. عبادات مربوط به نسبت انسان و خداست، تعاملات اجتماعی مربوط به نسبت میان انسانهاست و شبهمناسک که مربوط به نسبت انسان با خود است. احکام دسته اول احکام عبادی هستند امروز «فروع دین» خوانده میشوند: نماز، روزه، حج، جهاد و امر به و نهی از منکر و زکات. احکام اجتماعی احکام دسته دوم هستند که آنها را ذیل سه عنوان کلی میتوان تقسیم کرد: ۱- زن و خانواده و ۲- کیفری و مجازاتها (حدود و دیات) و امر قضاوت. ۳- معاملات ( از قبیل تجارت، عقود و ایقاعات و ..). احکام دسته سوم نیز مربوط به شبهمناسک مأکول و مشروب و منکوح (خوردنیها، آشامیدنیها، و امور جنسی) و احکام اخلاقی-تربیتی نظیر حرمت دروغ و اسراف و .. میباشد.
بنیادگرایی دینی در جهان اسلام، احکام اجتماعی فقه سنتی را برکشید و بر اجرای اجباری آن اصرار ورزید و امروز در حوزه احکام زنان و خانواده و حوزه احکام کیفری و جزایی و احکام معاملات بیشترین چالشها را با حقوق بشر، برابری جنسیتی، عدالت و انصاف مطابق استانداردهای جهان مدرن را داشته است. بزرگترین مشکل جهان اسلام مواجهه با این احکام یا اجرای اجباری آنها است. نه نماز و روزه احکام عبادی و نه پرهیز از دروغ و گوشت خوک مربوط به احکام شبهمناسکی. به تعبیر محسن کدیور: "از نیمه دوم قرن ۱۳ (شمسی)، احکام شریعت منتج از فهمِ فقها، دیگر پاسخگوی برخی مسائل مطروحه در زندگی مدرن نبود. به مرور دامنهی ناسازگاری بین اسلام و مدرنیته رو به گسترش نهاد. این ناسازگاری تنها محدود به مسائل اندک و یا دامنهی کوچکی از احکام شریعت نبود. در دهه ی آخر قرن چهاردهم (شمسی)، پهنه ی ناسازگاری تقریبا تمام احکام غیر عبادی و برخی مناسک و احکام عبادی شریعت را در بر گرفت".
نواندیشان دینی با توسل به مفاهیم ذاتی و عرضی، احکام ثابت و متغیر، احکام تاسیسی و امضایی، در میان احکام فقهی اجتماعی و سیاسی بر این باورند که
"..احکام اجتماعی و سیاسی قرآن و سنّت (نظیر احکام سیاسی، اقتصادی، حقوقی، خانوادگی و غیره که در پی ساماندهی زندگی مسلمانان در دوره حیات پیامبر اسلام بوده اند) اصولا احکامی تاریخی و متعلّق به عصر پیامبر اسلام اند ـــ مگر آنکه خلاف این امر، به صورت موردی، ثابت شود. از منظر نواندیشان دینی، این نوع احکام، اصولا، عرضیّاتی برای تبلور عصریِ (و نه لزوما فراعصری) مضامین و جهتگیریهای کلّی توحیدی و ذاتیّات دینی متناسب با آن دوره تاریخی بودهاند ـــ مگر آنکه خلاف این امر، به صورت موردی ثابت شود. بدین ترتیب، نواندیشان دینی معتقدند که احکام اجتماعی و سیاسی اسلام را باید در ظرف تاریخی آن دید و اصل بر آن است که این احکام، زمانمند و مکانبند اند مگر خلاف آن ثابت شود..". آنان این احکام را احکام امضایی ناشی از اصلاح عرف زمان در عربستان باستان میدانند و نه احکام تاسیسی پیامبر، رسومی که در عربستان باستان وجود داشته اما به تعبیر شریعتی توسط پیامبر با رویکرد اصلاح انقلابی و به تعبیر مجتهد شبستری با رویکرد تصحیحات اخلاقی، با حفظ سنت و قالب، محتوای آن اصلاح و اخلاقی شده است. به باور نواندیشان دینی برخی این قوانین با گذار از دوران باستان به دوران مدرن منسوخ شدهاند و پیامبر اگر امروز مبعوث میشدند مطابق الگوی تصحیحات اخلاقی یا اصلاح انقلابی احکام جدیدی مطابق عرف زمان امضا میکردند.به تعبیر کدیور: "به بیان دیگر کلیه احکام شرعی در عصر نزول عادلانه، عقلایی، اخلاقی و کارآمدتر بوده است. این چهار شرط شرایط دائمی اعتبار و مشروعیت قوانین است چه در زمان تشریع اولیه چه در زمان استمرار و تداوم. هر زمان یکی یا همه این شرایط چهارگانه به تشخیص مجتهدان بصیر ساقط شدند و قانونی که قبلا عادلانه، عقلایی، اخلاقی و با کارآمد بوده الآن چنین نیست، معنایش منسوخ شدن چنین قوانینی است. .به نظر می رسد دوران مدرن نقطه عطفی برای تغییر شرایط بسیاری از قوانین اسلامی و احکام شرعی است. این قوانین از جمله ذاتیات یا لوازم مسلمانی نیستند. می توان به رجم (سنگسار)، حدود شرعیه، تبعیض دینی و مذهبی و جنسیتی، و مجازاتهای خشن (از قبیل حدود شرعیه) و خودسرانه (از قبیل مجازات ساب النبی یا مرتد یا اجنبی در فراش) باور نداشت و در عین حال به کلیه أصول دین، اصول مذهب، موازین اسلامی و ارزشهای شرعی با اخلاص باور داشت و به آنها عامل بود. رابعا اگر انتظارات از دین را دوباره مرور کنیم در می یابیم که قوانین حوزه معاملات در زمره موارد هشتگانه انتظار از دین نیست".
دوران اکثر احکام اجتماعی فقه سنتی سپری شده است و باید با اجتهاد در اصول و مبانی به بهروزرسانی آنان اقدام کرد. برخی از این احکام باید از عرف عربستان باستان، به عرف مردمان قرن ۲۱ بهروزرسانی شوند، چنانچه اگر پیامبر امروز مبعوث میشد، عرف مردمان این زمانه را با جرح و تعدیل امضا مینمود.
الهیات دوبُنی و تصفیه اسلام از اسلام تاریخی
در جلد نخست از این دفتر و در نوشتار "مدل دینشناسانه الهیات دوبُنی" به مدل دینشناسی در این الهیات پرداخته شد، در جلد سوم از این دفتر و در نوشتار "الهیات دوبُنی و مساله وحی؛ حضور عالم صغیر در باطن عالم کبیر" نیز به تبیین مکانیزم وحی در الهیات دوبُنی پرداخته شد. در همان جلد و در ادامه در نوشتار "مدل قرآن شناسی الهیات دوبنی" به مسأله محتوای متن مقدس پرداخته شد. در جلد دوم نیز در مباحث الهیاتی به مسأله معرفت دینی پرداخته شد. در این جلد به چگونگی پیدایش شریعت و سیر تکاملی آن در طول تاریخ و تأثیراتی که از روان، جامعه پیامبر و قدرت گرفته است اشاره شد. در این جلد اتهامات جامعهشناختی، روانشناختی و قدرتطلبانه و اقتدارگرایانه به پیامبر اسلام نفی شد. گفته شد که پیامبر هم در شخصیت و ذهنیت دارای سلامت بوده و در رفتار اجتماعی خود نیز به عنوان انسانی که در ۱۴ قرن پیش میزیسته، زندگی اخلاقی و شرافتمندانه پیشه کرده است. در فرمانروایی نیز او نه حاکم یک حکومت، که شیخالشیوخ قبایل عرب بوده است و بر این قبایل حاکمیت داشته است و حکومت نه پدیدهای الهی که بشری بوده است. همچنین او نه یک اقتدارگرای مسلح که یک رهبر فرهمند خشونتپرهیز بوده است.
اسلام ابتدا یک جنبش دینی بوده است، سپس در مدینه و طی امارت پیامبر به یک قدرت اجتماعی-سیاسی بدل و پس از جنگهای رده و فتوحات بدل به یک دین نهادین شد. در پایان دوران خلافت راشدین و پس از جنگهای داخلی مسلمانان موسوم به فتنه اول تا پایان فتنه دوم و با تشکیل امپراطوری اموی بدل به یک دین دولتی میشود. به تدریج دین جنبشی پیامبر تحت تاثیر حکومت ساسانی و بیزانس بدل به دین نهادینه شده و ابزار دست قدرت و استبداد دینی میگردد و تبديل به یک دین دولتی میشود.
دین جنبشی وقتی بدل به نهاد شود و با دولت ادغام شود یک سلسله ملزوماتی با خود به همراه میآورد. یکی از آنها تبدیل فقه به قانون و اجرای آن است، دومی توجیه عملکرد قدرت به نام دین است، سومی رویگردانی بخشی از مردم از آن دین و مسلک به علت عملکرد قدرت به نام دین است. مواردی از این دست را پیش از اسلام در عصر ساسانی نیز برای دین زرتشتی اتفاق افتاده است. تفاوت دین جنبشی و دین نهادی را تاریخ به درستی به ما نشان میدهد. در نیم قرن پس از رحلت پیامبر و در واقعه عاشورا، حسین نماد دین جنبشی بود و یزید نماد دین نهادی. او در انتقاد از عملکرد دین نهادی بود که میگفت: «من برای اصلاح دین جدم پیامبر خروج کردم». به تعبیر شریعتی: «…حسین مرز فاصل حقیقت و دروغ و دیوار جدا کننده جلاد و شهید است در نظامی که هم شهید و هم جلاد یک کتاب دارند و یک پیامبر و یک دین ».
شریعت در تمامی این مراحل طی شده از یک جنبش دینی که در آن هنوز چیزی تحت عنوان شریعت وجود نداشت تا یک دین دولتی که شریعت در آن به استخدام دستگاه خلافت درمیآید تطور یافته و در این مسیر از وضعیت ذهنی و روانی پیامبر، از وضعیت عرف و آداب و رسوم عربستان باستان، وضعیت خشونتبار قرن نخست اسلام و حکومتهای استبداد دینی اموی و عباسی و فهم فقیهان از تمامی این دورانها تاثیر پذیرفته و به شمایل امروزی درآمده است. شمایلی که امروز بخشهایی از آن در تضاد با جهان مدرن قرار گرفته است.
در پیشگفتار جلد دوم از این دفتر گفته شد که رویکرد اصلاحی الهیات دوبُنی، چون عموم نواندیشان دینی اصلاح ساختاری و اجتهاد در اصول و مبانی است. این فرآیند تا کنون در این دفتر در مباحث الهیاتشناسی، دینشناسی، هستیشناسی، انسانشناسی صورت گرفته و در کتاب شریعت در الهیات دوبُنی ۲ به این مسأله در حوزه فقه و شریعت پرداخته میشود. اسلام واقعی، اسلام آلوده نشده به استبداد توسط دستگاه خلفای اموی و عباسی، آلوده نشده به عصبیت قبیلهای که در قالب جنگ بنیها ادامه یافت، آلوده نشده به سنت، به خرافات، به فهم فقیهان و عرف عربستان باستان است. اسلام واقعی یعنی اسلام معنوی، یعنی اسلام تاریخی منهای این اختلاطها. دینپیرایی یعنی اصلاح معرفت دینی و دستگاه فقهی و اعتقادی از این ناخالصیهای تاریخی.
اسلام منهای شریعت و فقه، اسلامی تکساحتی است. یک مسلمان تمام به تعبیر شریعتی، یا آنچه موحدچندساحتی نامیده شد اما باید مانند پیشوایان دینی خود چون علی بن ابیطالب، هم معیشتاندیش هم معرفتاندیش و هم تجربتاندیش باشد. علی هم متشرع بود، هم عالم و هم سالک. شریعت، طریقت و حقیقت را در یک راستا پی میگرفت. به تعبیر امام موسی صدر هر یک از ما باید یک منِ علیوار باشیم. اما پایبند به کدام شریعت و اخلاق، کدام معرفت و اعتقاد و کدام عرفان و معنا؟ مسأله همینجاست. او در شریعت و اخلاق به تعبیر شریعتی زهدی انقلابی و تقوای ستیز داشت و سیاستورزی اخلاقی و متخلق به اخلاق رهاییبخش بود. در معرفت نقطه مقابل خوارج مرتجع و متحجر و از سوی دیگر سیاستورزی مکارانه و رئال پولیتیک معاویه و در عرفان، یک عارف اجتماعی بود که در پی سلوک به خداوند از سوی خدمت به خلق است. همانطور که تا به اینجا در مباحث تجربه دینی و معرفت دینی، عرفان سنتی، سلوک جهادگرایان بنیادگرا و معنویگرایان سکولار، معرفت ارتجاعی-خرافی بنیادگرایان و معرفت تجدیدنظرطلبانه و الحاد جدید نفی شدهاند، در کنش دینی نیز تشرع خشن و ناعادلانه و غیراخلاقی بنیادگرایان و دئیسم و دین منهای شریعت متجددان نیز نفی میشوند که در جلد بعدی به آن پرداخته میشود.