در شریعت هر یک از ادیان ابراهیمی، هرچه مطابق زمان به عصر جدید نزدیکتر شدهایم، حقوق زنان نیز افزایش پیدا کرده است و این شریعتها در دوران خود حقوق زنان را افزایش دادهاند. مقایسه این متون نشان میدهد که هر یک از آنها حقوق و محدودیتهای خاصی برای زنان تعریف کردهاند. قرآن به طور کلی حقوق مالی و اجتماعی بیشتری برای زنان قائل شده است. انجیل تأکید بر کرامت انسانی و نقشهای اجتماعی دارد، اما در برخی موارد محدودیتهایی نیز وجود دارد. تورات نیز حقوقی برای زنان تعریف کرده، اما ممکن است نسبت به قرآن و انجیل محدودتر باشد. با مقایسه این سه متن مقدس میتوان گفت که قرآن به طور کلی حقوق بیشتری برای زنان نسبت به دیگر متون دینی قائل شده است، اگرچه تفسیرها و کاربرد این حقوق در جوامع مختلف متفاوت است. قرآن و سنت پیامبر اسلام به طور قابل توجهی وضعیت زنان را در جامعه عربی آن زمان تغییر دادند و آنها را از موقعیتهای نابرابر به جایگاههای بالاتری ارتقا دادند. این تغییرات به چندین شکل نمایان شده است:
▎1. حقوق اجتماعی و اقتصادی:
• حق ارث: یکی از مهمترین تغییرات، اعطای حق ارث به زنان بود. قبل از اسلام، زنان فاقد این حق بودند.
• حق مالکیت: زنان در اسلام حق مالکیت و مدیریت داراییهای خود را دارند.
▎2. حقوق خانوادگی:
• حق انتخاب همسر: زنان در انتخاب همسر خود آزادتر شدند و اجبار در ازدواج کاهش یافت.
• مقام مادر: قرآن و سنت به مقام مادر اهمیت ویژهای دادهاند و به احترام به والدین تأکید کردهاند.
▎3. تحصیلات و دانش:
• پیامبر اسلام به علمآموزی برای همه، شامل زنان، تأکید کرد. این امر به ارتقاء سطح آگاهی و مشارکت زنان در جامعه کمک کرد.
▎4. مشارکت اجتماعی:
• زنان در زمان پیامبر در فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شرکت داشتند. شخصیتهایی مانند خدیجه و فاطمه الزهرا نمونههایی از این مشارکت هستند.
به طور کلی، قرآن و سنت در زمان خود به ارتقاء وضعیت زنان کمک کردند و حقوق آنها را به رسمیت شناختند. با این حال، تفسیرها و اجرای این اصول در جوامع مختلف ممکن است متفاوت باشد و نیاز به بازنگری و اصلاحات مستمر دارد. ریشههای محدودیتهای زنان در سنت و فقه به مردسالاری مستتر در تاریخ برمیگردد. پیامبر اسلام تا حد ممکن حقوق زنان را به وسع خویش افزایش داد و با مقاومت رو به رو شد. مقاومتهای جامعه علیه پیامبر اسلام در راستای افزایش حقوق زنان به چندین عامل و جنبه مختلف مربوط میشود:
1. تقالید فرهنگی و اجتماعی: بسیاری از عادات و رسوم قبلی در جامعه عربی، به ویژه در قبایل، به تبعیض علیه زنان و محدود کردن حقوق آنها پایبند بودند. تغییر این سنتها با مقاومت شدید مواجه میشد.
2. منافع اقتصادی: برخی از مردان در جامعه از وضعیت موجود بهرهمند بودند و تغییر در حقوق زنان میتوانست به منافع اقتصادی آنها آسیب بزند. این افراد به شدت با اصلاحات پیامبر مخالفت کردند.
. چالشهای سیاسی: پیامبر اسلام نه تنها به دنبال ارتقای حقوق زنان بود، بلکه در پی ایجاد یک جامعه عادلانهتر نیز بود. این امر میتوانست به چالشهای سیاسی و قدرت منجر شود و برخی از سران قبیلهای را نگران کند.
5. مقاومتهای فردی: برخی از زنان نیز ممکن است به دلیل ترس از عواقب اجتماعی یا عدم آشنایی با حقوق جدید، در برابر تغییرات مقاومت کردند.
به طور کلی، پیامبر اسلام با چالشهای متعددی روبرو بود که ناشی از ترکیبی از عوامل فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و سیاسی بود. با این حال، او با تأکید بر اصول انسانی و اسلامی، سعی کرد تا تغییرات مثبت را در جامعه ایجاد کند.
"ظهور اسلام و اعطای حقوق مادی و اجتماعی به زن باعث شد که زنان را به عنوان یک هویت اجتماعی و حقوقی نتوان انکار کرد. در این دوران، زن مسلمان حتی اگر شوهر و سرپرست داشت؛ مالک دستمزد و درآمد خود شد. از خویشاوندان چون پدر، مادر، شوهر، فرزند، خواهر و برادر ارث برد و مهریه به خود او به جای پدر/ولی او تعلق گرفت. اسماسید، از پژوهشگران حوزه زنان در اسلام مینویسد: "اقبال عمومی به روایات نقل شده از زنان خاندان پیامبر و صحابههای او؛ زنان را وارد عرصه تحصیل و روایت حدیث کرد که خود زمینهساز ورود زنان به آموزش عمومی گردید." این توانمندیهای اجتماعی به علاوه حق طلاق زن که رفتار پیامبر و آیات قرآن پشتیبان آن بود؛ خواه ناخواه، کنترل مرد بر زن را به مقدار زیادی کاهش داد. همانگونه که زیبا میرحسینی، پژوهشگر حوزه زنان در دین میگوید: "مخالفت مردسالاران با برابری جنسیتی از همان دوران اولیه اسلام با اعتراض و شکایت به پیامبر، علیه قدرت گرفتن زنان شروع شد. در قرون بعدی و در فقدان پیامبر و خاموش شدن وحی، این اعتراضات اولیه، راه خود را به عرصه قانونگذاری و مشروعیت دینی باز کرد".
زن در قرآن
در قرآن، موضوع زنان و مسائل مربوط به آن در چندین سوره و آیه مورد بحث قرار گرفته است. در قرآن در ۱۹۶ آیه مستقیماً دربارهٔ زنان سخن گفته است. به طور کلی، حدود 20 تا 25 آیه به طور مستقیم به زنان و حقوق، وظایف و مسائل مرتبط با آنها اشاره دارد. همچنین، برخی سورهها مانند سوره نساء (زنان) به طور خاص به مسائل مربوط به زنان پرداختهاند. این آیات شامل موضوعات مختلفی از جمله حقوق زنان، ازدواج، ارث، و جایگاه اجتماعی آنها میشود. سیمای زن در قرآن بهطور کلی از جنبههای مختلفی مورد توجه قرار گرفته است. قرآن کریم به زنان به عنوان موجوداتی با کرامت و ارزش انسانی بالا نگاه میکند و در آیات مختلف، حقوق و مسئولیتهای آنان را بیان میکند. در زیر به برخی از جنبههای سیمای زن در قرآن اشاره میشود:
1. کرامت و ارزش انسانی: قرآن به وضوح تأکید میکند که زنان و مردان هر دو از یک نفس واحد خلق شدهاند و دارای ارزش برابر هستند. آیهای مانند «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثَى» (حجرات: ۱۳) به این نکته اشاره دارد.
2. حقوق و مسئولیتها: قرآن حقوق زنان را در زمینههای مختلف از جمله ارث، ازدواج و طلاق مشخص کرده است. آیات مربوط به ارث (مثل آیه ۱۱ سوره نساء) به وضوح نشاندهنده حقوق مالی زنان است.
3. نقشهای اجتماعی: زنان در قرآن به عنوان مادران، همسران و شخصیتهای مؤثر در جامعه معرفی شدهاند. داستانهایی چون مریم (علیها السلام) و همسر فرعون (آسیه) نمونههایی از زنان الگو در قرآن هستند.
4. دعوت به تقوا: قرآن زنان را به تقوا و پرهیزگاری دعوت میکند و بر اهمیت ایمان و عمل صالح تأکید دارد. آیه ۳۵ سوره نور به ویژگیهای مؤمنان اشاره میکند که شامل زنان نیز میشود.
5. حجاب و عفاف: قرآن به حجاب و عفاف زنان اشاره کرده و آن را بخشی از هویت اسلامی آنها میداند. آیات سوره نور و سوره احزاب به این موضوع پرداختهاند.
6. شخصیتهای تاریخی: قرآن به شخصیتهای تاریخی زنانی مانند مریم، آسیه، و همسر ابراهیم (ساره) اشاره کرده و ویژگیهای مثبت آنها را مورد ستایش قرار میدهد.
در کل، سیمای زن در قرآن بهعنوان موجودی محترم، با حقوق مشخص، و دارای نقشهای مهم در خانواده و جامعه ترسیم شده است.
احکام زنان در قرآن
احکام زنان در قرآن شامل موضوعات مختلفی است که به حقوق و وظایف زنان در جامعه، خانواده و عبادت میپردازد. برخی از مهمترین این احکام عبارتند از:
1. حقوق و وظایف خانواده:
- نفقه: مردان موظف به تأمین نفقه خانواده هستند (سوره بقره، آیه 233).
- خانوادهداری: زنان در تربیت فرزندان و اداره امور خانه نقش مهمی دارند.
2. حجاب و پوشش:
- قرآن به زنان دستور میدهد که حجاب داشته باشند و بدن خود را از نامحرمان بپوشانند (سوره نور، آیات 30-31).
3. حقوق وراثت:
- زنان حق دارند از ارث بهرهمند شوند، هرچند سهم آنها نسبت به مردان متفاوت است (سوره نساء، آیات 11-12).
4. شهادت:
- در برخی موارد، شهادت زنان به صورت دو زن برابر با یک مرد پذیرفته میشود (سوره بقره، آیه 282).
5. اجازه ازدواج:
- زنان باید در انتخاب همسر خود آزاد باشند و ازدواج اجباری ممنوع است (سوره نساء، آیه 19).
6. حقوق اجتماعی:
- زنان حق دارند در جامعه مشارکت کنند و صدای خود را در مسائل اجتماعی بیان کنند.
7. عبادت:
- زنان در عبادات مانند نماز، روزه و حج مانند مردان موظف هستند و هیچ تفاوتی در این زمینه وجود ندارد.
این احکام نشاندهنده اهمیت نقش زنان در خانواده و جامعه اسلامی و تأکید بر حقوق آنها در زندگی اجتماعی است.
موضوع تفاوت حقوق زن و مرد در اسلام یکی از مباحث پیچیده و مورد بحث در علوم اسلامی و فقه است. در قرآن و سنت مواردی وجود دارند که به تفاوتها و نقشهای متفاوت زنان و مردان اشاره دارند که میتوانند به عنوان موارد نابرابری تلقی شوند. در اینجا به برخی از این موارد اشاره میشود:
▎1. شهادت
- در آیه 282 سوره بقره، درباره شهادت در معاملات آمده است که دو مرد باید شهادت دهند یا یک مرد و دو زن. این موضوع به عنوان دلیلی برای نابرابری در اعتبار شهادت زنان تعبیر شده است.
▎2. ارث
- در آیات ارث (مانند آیات 11 تا 14 سوره نساء)، سهم ارث زنان نصف سهم مردان در برخی موارد تعیین شده است. این موضوع به عنوان یک نابرابری در حقوق مالی تلقی میشود.
▎3. نفقه و تأمین مالی
- در آیه 34 سوره نساء، آمده است که مردان سرپرستان خانواده هستند و مسئولیت تأمین مالی آنها را بر عهده دارند. این موضوع میتواند به عنوان نابرابری در مسئولیتهای مالی تلقی شود.
▎4. رهبری و قضاوت
- برخی از مفسران بر این باورند که آیات قرآن به مردان حق رهبری و قضاوت بیشتری نسبت به زنان میدهد، هرچند که این موضوع بسته به تفسیر و دیدگاههای مختلف متفاوت است.
▎5. محدودیتهای اجتماعی
- در برخی متون اسلامی، محدودیتهایی برای زنان در زمینههای اجتماعی یا فعالیتهای عمومی وجود دارد که میتواند به عنوان نابرابری دیده شود.
▎6. مسائل خانوادگی
- در آیات مربوط به ازدواج و طلاق، نقشها و مسئولیتهای متفاوتی برای زنان و مردان تعیین شده است که ممکن است به نابرابری منجر شود.
بسیاری از دانشمندان و مفسران اسلامی بر این باورند که این تفاوتها به معنای نابرابری ذاتی نیستند، بلکه ناشی از تفاوتهای طبیعی و اجتماعی هستند. برخی دیگر نیز بر این عقیدهاند که تفسیرهای مدرن میتوانند به بازنگری در این موضوعات کمک کنند. در ادامه به نگاه این چارچوبها از نگاه الهیات دوبُنی نیز پرداخته میشود.
همانطور که در نوشتار پیشین گفته شد اسلام در یک دوران مردسالار و جامعه مردسالار تکامل یافت. پیامبر همانطور که خشونت را تعدیل کرد، کوشید مردسالاری را نیز تعدیل نماید. "قرآن زمانی بر محمد در شبه جزیره عربستان نازل شد که قوانین و ساختار حاکم بر آن جامعه سراسر مردسالارانه بود و مردانگی و قوای مردانه به عنوان ارزشهای برتر جامعه شناخته و ترویج میشد. به همین دلیل٬ این بستر مردسالارانه نزول قرآن لاجرم خود را در آیات قرآن و سپس در تفاسیر قرآن منعکس کرد. همچنین مردسالاری حاکم بر جامعه باعث شد که پیام اصلی حاکم بر قرآن تدریجا به فراموشی سپرده شود. به همین دلیل برای درک پیام و مقصد اصلی قرآن باید بستر نزول آیات را در نظر گرفت وهمچنین پیام قرآن را در کلیت آن بررسی کرد. تفسیر آیهبهآیه بدون در نظر گرفتن روح قرآن و محتوای کلی سوره و نیز بدون در نظر گرفتن زمینه شکلگیری آیات میتواند منجر به برداشتهای غلط و تفاسیر تبعیضآمیز نسبت به زنان شود. قرآن در زمان نزول خود پیامی انقلابی برای زنان تحت تبعیض و ظلم به همراه داشت و برخی از سنتهای مردسالارانه را فورا منسوخ کرد. اما نسخ یکباره و به کلی تمامی قوانین و سنتهای مردسالارانه میتوانست دشواریهای بسیاری برای انتقال پیام اسلام به همراه داشته باشد و مثلا باعث سرپیچی افراد زیادی از «دستورات الهی» شود. به همین دلیل بهترین رویکرد٬ تغییر واصلاحات تدریجی بود به گونهای که تنها برخی از قوانین و آداب مردسالارانهای منسوخ شد نظیر اینکه زنان پیش از اسلام هیچ ارثی نمیبردند اما اسلام به آنان حق ارثی متناسب با پذیرش جامعه آن زمان عطا کرد و یا مردان میتوانستند به شکل غیر محدود همسر اختیار کنند و اسلام این امر را به چهار همسر محدود کرد و یا مردان را به راحتی میتوانستند زن خود را طلاق دهند ولی اسلام برای طلاق دادن زنان محدودیتهای مختلفی قرار داد. بعد از وفات پیامبر اسلام زمینههای مردسالارانه خود را دوباره به جامعه تحمیل کرد و تغییرات تدریجی به سود زنان ادامه نیافت و بسیاری از اصلاحات پیشنهاد شده در قرآن یا سیره نبوی یا اجرا نشدند و یا به فراموشی سپرده شدند. این نکته نشان میدهد که این در اصل طرز نگاه مردسالارانه است که تفاسیر زنستیز ارایه میدهد حال آن که در نظر خداوند فرقی میان زن ومرد نیست. برای مثال تفسیری مردسالارانه میتواند لغت «ناس» یا «بشر» را تنها به مردان تفسیر کند در حالیکه تفسیری برابریطلبانه آن را به معنای همه انسانها، که شامل زن ومرد هر دو می شود، تفسیر میکند".
تفاوت نگاه اسلام سنتی و نواندیش در مسئله زن
کدیور در تفاوت مسأله حقوق زنان در نگاه اسلام سنتی و اسلام نواندیش مینویسد:
"الف. «اسلام سنتی» مردسالار و مبتنی بر تبعیض جنسی است، و زن شهروند درجه دوم محسوب می شود. مبنای این تفکر به لحاظ فلسفی «عدالت استحقاقی» و «تساوی تناسبی یا نسبی» و به لحاظ اصولی «اجتهاد سنتی در فروع فقهیه» است.
ب. از منظر فلسفی عدالت استحقاقی و تساوی تناسبی یا نسبی، و فرع آنها «تبعیض جنسی» اموری ظالمانه هستند. در مقابل، «عدالت مساواتی» و «تساوی بنیادی» قابل دفاع است. «تساوی حقوقی زن و مرد» نتیجه عدالت مساواتی و تساوی بنیادی است. از منظر اصولی «اجتهاد ساختاری» یا «اجتهاد در مبانی و اصول» را باید در پیش گرفت.
ج. «اسلام نواندیش» هر دو مبنای فلسفی و اصولی را پذیرفته است، یعنی مبنایش در عدالت، عدالت مساواتی و تساوی بنیادی است، و روشش در اصول فقه اجتهاد ساختاری یا اجتهاد در مبانی و اصول است. محصول به کارگیری این مبنا و آن روش «تساوی حقوقی زن و مرد» است یعنی در اسلام نواندیش دیگر زن شهروند درجه دوم نیست، بلکه شهروندی با حقوق کاملا مساوی با مرد است".
از نگاه او اسلام سنتی تا پیش از نیمه دوم قرن نوزدهم در تأمین حقوق زنان برای مردمان آن دوران کارآمد بوده است اما پس از آن دیگر کارآمدی خود را از دست داده است: "زنان در اسلام سنتی از تبعیض جنسی رنج می برند. تلقی سنتی مردسالار است و زنان نظرا و عملا از این منظر شهروند درجه دوم محسوب می شوند. اما این پرسش در مقایسه با زنان در کشورهای غربی مطرح شده که تبعیض جنسی در آن در زمان حاضر به حداقل خود رسیده هرچند حذف هم نشده است. پیشینه تساوی جنسی در غرب به اواسط قرن نوزدهم بر می گردد. قبل از آن وضعیت نسبی زنان مسلمان بهتر از همتایان غربی خود بوده است. به این اطلاعات توجه کنید: ایالت میسیسیپی اولین ایالتی در آمریکا بود که در سال ۱۸۳۹ اجازه داد زنان به نام خودشان دارایی داشته باشند. بین سالهای ۱۹۲۰-۱۹۱۷ در کانادا، بریتانیا، آلمان و آمریکا به زنان حق رأی داده شد. میتوان گفت که تبعیض جنسی (تا دهه دوم قرن بیستم) در سراسر جهان غیرمعقول، ناعادلانه و غیراخلاقی محسوب نمیشدند. یعنی تا قرن نوزدهم نه تنها مشکلی از جهت حقوق زنان متوجه اسلام نبوده، بلکه با درنظر گرفتن عقلانیت آن زمان، حقوق زنان در اسلام سنتی بسیار بیشتر از حقوق زنان در نظامهای قانونی غربی بوده است. وضعیت حقوقی زنان در یهودیت و مسیحیت، و دیانتهای زردشتی و هندو از اسلام اگر بدتر نباشد، یقینا بهتر نیست. در حقیقت مقایسه بین حقوق زنان در دوران مدرن با حقوق دینی از جمله حقوق اسلامی است".
برای فهم این شکافی که از نیمه قرن نوزدم ایجاد شد باید سیر تکاملی دستیابی زنان به حقوق خود را طول تاریخ واکاوی نمود. در زیر به برخی از مراحل کلیدی این سیر تکاملی اشاره میشود:
▎1. دوران باستان
• در بسیاری از تمدنهای باستانی، حقوق زنان به شدت محدود بود. زنان معمولاً در خانهها محدود میشدند و نقشهای اجتماعی محدودی داشتند.
• برخی از فرهنگها مانند مصر باستان، به زنان حقوقی مانند مالکیت و ارث میدادند، اما این حقوق به طور کلی محدود بود.
▎2. قرون وسطی
• در این دوران، نقش زنان عمدتاً به خانواده و خانه محدود شد.
• با وجود این، برخی از زنان در زمینههای مذهبی و فرهنگی فعالیت داشتند و به عنوان نویسندگان و متفکران شناخته میشدند.
▎3. عصر روشنگری (قرن 17 و 18)
• ظهور اندیشههای جدید درباره حقوق بشر و برابری اجتماعی، زمینهساز تغییرات در وضعیت زنان شد.
• برخی از فیلسوفان مانند جان لاک و ماری ولستونکرافت به حقوق زنان پرداخته و خواستار برابری جنسیتی شدند.
▎4. قرن 19
• جنبشهای فمینیستی آغاز شد و زنان شروع به خواستن حق رأی، آموزش و کار کردند.
• در سال 1848، کنفرانس سنیکا فالز در ایالات متحده برگزار شد که نقطه عطفی در تاریخ فمینیسم محسوب میشود.
▎5. قرن 20
• پس از جنگ جهانی اول و دوم، زنان در بسیاری از کشورها به حقوق بیشتری دست یافتند، از جمله حق رأی.
• جنبشهای فمینیستی در دهه 1960 و 1970 به اوج خود رسیدند و خواستار برابری در حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شدند.
▎6. دهههای اخیر
• با پیشرفت فناوری و گسترش رسانهها، آگاهی از حقوق زنان افزایش یافته است.
• مسائل جدیدی مانند خشونت علیه زنان، حقوق باروری و برابری در محل کار به موضوعات اصلی جنبشهای فمینیستی تبدیل شدهاند.
▎7. وضعیت کنونی
• در بسیاری از کشورها، زنان به حقوق قانونی قابل توجهی دست یافتهاند، اما هنوز هم با چالشهایی مانند تبعیض، خشونت خانگی و نابرابری دستمزد مواجهاند.
• جنبشهای جهانی مانند #MeToo و Time's Up نشاندهنده ادامه مبارزه برای حقوق زنان هستند.
این سیر تکاملی نشاندهنده تلاش مداوم زنان برای دستیابی به حقوق خود و تغییر نگرش جامعه نسبت به آنهاست. هرچند که دستاوردهای قابل توجهی حاصل شده است، اما هنوز راههای زیادی برای دستیابی به برابری کامل باقی مانده است.
کدیور در تفاوت میان رویکرد عدالت استحقاقی و مساواتی بین اسلام سنتی و اسلام نواندیش در مسأله حقوق زنان مینویسد: "تفکر سنتی به تبع تفسیر قدیم از ارسطو به مساوت تناسبی و عدالت استحقاقی قائل است. هرکه به اندازه استعداد و ظرفیت وجودیش حقوقی دارد. حق کمتر به برده و زن عین عدالت است. اما بر أساس تفسیر جدیدی از ارسطو میتوان و باید با تساوی بنیادی و عدالت مساواتی آیات و روایات را قرائت کرد. در آیات قران کریم و روایات معتبر پیامبر و ائمه حداقل دو گونه متن در دست است: متونی که ظاهرشان با تساوی بنیادی و عدالت استحقاقی سازگار استمتونی که ظاهر در عدالت استحقاقی و تساوی تناسبی هستند، در تفکر سنتی متون تبعیض حقوقی را اصل گرفته و متون تساوی حقوقی زن و مرد را به قرینه متون تبعیض از ظهور خود خارج کرده بر تبعیض حقوقی حمل کردهاند. در تفکر نواندیش متون گونه تساوی حقوقی زن و مرد را أصول و قواعد جاودانه نگاه اسلام به مقوله جنسیت دانسته، متون تبعیض حقوقی را ناظر به شرایط خاص زمانی مکانی صدر اسلام و از احکام موقت به حساب آورده است. علاوه بر متون نقلی مذکور اصل عدالت مساواتی از جمله مستقلات عقلیه دلیل دیگر اسلام نواندیش است. تلقی سنتی از اسلام همانند فرهنگ پیشامدرن بر مبنای تساوی تناسبی و عدالت استحقاقی کتاب و سنت را تفسیر می کند و در نتیجه زن شهروند درجه دوم می شود. بر مبنای عدالت مساواتی و تساوی بنیادی با اینکه زنان به لحاظ بدنی و روانشناختی با مردان تفاوت دارند، از حقوق مساوی با مردان برخوردارند چرا که انسانند و این انسان است که صاحب حق و تکیف و کرامت و امانت و خلافت الهی است نه جنسیت و رنگ و نژاد و طبقه و دین و عقیده سیاسی او. این مبنا با روح قرآن و موازین اسلام سازگارتر است و مستندات عدم تساوی حقوقی به دلیل موقت بودن مانعی برای تساوی حقوقی محسوب نمی شوند. با چنین تبیینی در اسلام نواندیش زن و مرد به لحاظ حقوقی مساوی هستند و زن شهروند درجه دوم نیست".
حقوق اجتماعی-سیاسی زنان
همانطور که شرایع پیامبران روندی تکاملی داشته است و همانطور که پیامبر اسلام به وسع مقدروات خویش حقوق زنان را بهبود بخشید، امروز نیز در عصر مدرن باید حقوق زنان نسبت به مردان در ارث، دیه، شهادت و قضاوت و.. را در امور اجتماعی به برابری جنسیتی رسانید و سنت پیامبران و شرایع را امتداد بخشید.
پس از انقلاب پنجاه و هفت گفتمان اسلام سنتی موجب برخی محدودیتهای اجتماعی و سیاسی برای زنان شد. از موارد مهم دیگر از حقوق اجتماعی زنان، حق پوشش اختیاری است که مورد تأیید و تأکید نوگرایان دینی چون آیتالله طالقانی بود. آیت الله طالقانی در سال ۱۳۱۸ و در زمان تصویب و اجرای قانون کشف حجاب در زمان رضاشاه در درگیری با پاسبانی که به اجبار قصد برداشتن چادر زنی را داشت به زندان افتاد. پس از پیروزی انقلاب ۵۷ نیز در اسفند ۱۳۵۷ در زمزمه های اجباری شدن حجاب و اعتراضات زنان، ّآیت الله محمود طالقانی، پس از مصاحبه رهبر انقلاب در مورد لزوم رعایت حجاب در ادارات، به موضعگیری در این مورد پرداخت. سخنان وی آنچنانکه در روزنامه اطلاعات، مورخ ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ آمده است بدین قرار است: «حتی برای زنهای مسلمان هم در حجاب اجباری نیست چه برسد به اقلیتهای مذهبی… ما نمیگوییم زنها به ادارات نروند و هیچکس هم نمیگوید… زنان عضو فعال اجتماع ما هستند… اسلام و قرآن و مراجع دین میخواهند شخصیت زن حفظ شود. هیچ اجباری هم در کار نیست. مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون زنان ما چگونه زندگی میکردند؟ مگر چادر میپوشیدند؟... کی در این راهپیماییها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بیحجاب بیایند؟ اینها خودشان احساس مسئولیت کردند، اما، حالا این که روسری سر کنند یا نکنند باز هم هیچکس در آن اجباری نکرده است» ما اسلام قران و مراجع دینی میخواهند زنان ما شخصیتشان حفظ بشود اصل مسئله این است. هیچ اجباری هم در کار نیست و مسئله چادر هم نیست. منطق درست در اسلام، منطق طالقانی است: مخالفت با کشف حجاب و حجاب اجباری و دفاع از حجاب اختیاری.
فرزند او اعظم طالقانی نیز کوشید حق انتخاب زنان برای ریاستجمهوری را پس از انقلاب ۵۷ احقاق کند." او نخستین نماینده زن در دور اول مجلس شورای اسلامی، فعال حقوق زنان و فعال سیاسی بود و نخستین زن مسلمان انقلابی بود که به حبس ابد محکوم شد. پیش از انقلاب ۵۷ «جامعه زنان» را پایه گذاشت و پس از انقلاب آن را به «جامعه زنان انقلاب اسلامی» تغییر داد...پس از پایان جنگ، گفتمان دیگری ایجاد شد که سعیداشت با ملاک قراردادن مسایل اسلامی از حضور بیشتر زنان در جامعه دفاع کند. «آصف بیات»، جامعهشناس مقیم آمریکا در توضیح این گفتمان به نقش اعظم طالقانی در جنبش زنان ایران میپردازد: «هرچند {پس از پایان جنگ نیز همچنان} روحانیون سنتگرا از ماندن زنان در خانه- دوری از خطرات اخلاقی- طرفداری میکردند، ولیکن برخی دیگر مجبور شدند که به دلیل حضور قابل ملاحظه زنان در انقلاب، گفتمانی را در پیش بگیرند که از زنان مسلمان هم بهعنوان سرپرست خانواده و هم به عنوان عاملان فعال در عرصه عمومی تمجید میکرد. این چارچوب گفتمانی وسیع، راهنمای یک طیف از زنان مسلمان اکتیویست بود که با الهام از نوشتههای علی شریعتی و مرتضی مطهری، شروع به ارائه الگوی زن مسلمان - یک الگوی بومی ولی انتزاعی- در قالب فاطمه دختر پیامبر و نوهاش زینب کردند، الگوهایی که در آن واحد هم زن خانهدار "واقعی" بودند و هم شخصیت اجتماعی. در کنار تعداد زیادی از سازمانها و گروههای اسلامی، زنان برجسته اسلامگرا از جمله اعظم طالقانی، فرشته هاشمی، شهین طباطبائی، زهرا رهنورد و گوهرالشریعه دستغیب در جامعه زنان انقلاب اسلامی گردهم جمعشدند.» .. اين چارچوبِ گفتاریِ وسيع، طيفی از «فعالان زن مسلمان» را هدایت میکرد. آنها موافق «آزادی زنان برای تحصیل، انتخاب شغل مناسب، و دسترسی به حوزههای گوناگون اجتماعی و اجرايی» بودند.. طالقانی از آزادی مطبوعات دفاع میکرد، مخالف حجاب اجباری بود، و تلاش میکرد که با تفسیری نو از اسلام که برگرفته از اندیشههای پدرش، علی شریعتی و مهدی بازرگان بود، قوانین اسلامی را در راستای حقوق زنان تغییر دهد... در سال ۱۳۷۶ و برای انتخابات ریاست جمهوری، اعظم طالقانی خود را کاندید ریاست جمهوری کرد. او اعلام کرد برای روشن کردن تفسیر عبارت «رجال سیاسی و مذهبی» ـ از شرایط ریاست جمهوری در قانون اساسی ـ پا به صحنه انتخابات گذاشته است. اعظم طالقانی همواره یکی از مهمترین مخالفان ممنوعیت زنان برای پست ریاست جمهوری بوده است. از نگاه او وزارت و ریاست جمهوری حق قانونی زنان است و از ابتدای انقلاب تاکنون این حق پایمال شده است". او تا پایان زندگی حتی وقتی با واکر راه میرفت بر این مسیر استوار مانده بود.
اعظم طالقانی و زنان همطیف او کوشیدند روایت شریعتی را از زن مسلمان در عمل پیاده سازد. الگویی برگرفته از زنان خاندان پیامبر. در نوشتارهای آتی به زنان خاندان پیامبر و الگوی زن در نگاه نوگرایی دینی پرداخته میشود. در نوشتار بعدی به مسأله برابری جنسیتی در ازدواج در شریعت پرداخته میشود.