در این نوشتار به ارائه تصویر خداوند در الهیات دوبنی مطابق آنچه تاکنون در نوشتارهای دفتر فلسفه دین آمد پرداخته میشود تا در ادامه نوشتارهای این فصل بتوان رابطه انسان با چنین خدایی را تببین نمود. در نقد خدای نواندیشان متاخر (پس از انقلاب) گفته شد که یک خدای نامتشخص، کوچکمدار و اقلی با رویکرد الهیات سلبی رادیکال و رابطه عاشق و معشوق منفعلانه، خدای خصوصیسازی شده و به تعطیلات تاریخ فرستاده شده، یک خدای ناکارآمد در زندگی بشر است.
چنانچه در نوشتار نخست فصل الهیاتشناسی آمد 《نواندیشان دینی متاخر (سروش، شبستری، ملکیان و حتی یوسفی اشکوری) به نوعی الهیات سلبی رادیکال را در پیش گرفتهاند که به باور ناقدان ارتباط گرفتن با چنین خدایی دشوار شده است. الهیات دوبنی رویکردی تجمیعی نسبت به الاهیات سلبی و الهیات ایجابی دارد. خدایی که در عین منزه بودن قابل ارتباط و اتصال بوده و در جهان شخصی و جهان پیرامونی حضوری پررنگ داشته باشد. ما به ناچار و به علت محدودیتهای بشری و جهت تبدیل امور انتزاعی به انضمامی صورتهایی بر چهره خدای بیصورت میزنیم با علم بر این که خداوند ورای این صورتهاست. الهیات دوبنی به تجمیع تشبیه و تنزیه باور دارد و با الهیات سلبی رادیکال و الهیات تشبیهی بدون تنزیه ناسازگار است. در مبحث گونههای خداباوری با خدای ادیان ابراهیمی، همهخدایی و همهدرخدایی سازگاری دارد و با نگاه انتقادی به وحدت وجود و همهدرخدایی به توحید وجود به روایت اقبال لاهوری باور دارد. در مبحث تنوع ادیان نیز به پلورالیسم نجات باورمند است و با انحصارگرایی دوستانه و شمولگرایی نیز سازگاری دارد》.
در نوشتار دوم فصل الهیاتشناسی نیز گفت شد که مشکل دوم خدای نواندیشان متاخر خدای نامتشخص و ضعیف و منفعل است: 《نواندیشی دینی متاخر در پس از انقلاب از فقه سنتی به طایفه رقیب یعنی عرفان سنتی پناه برد و تصور عاشقانه از خدا را برگرفت. عشق و شرمگینی عرفان سنتی، عاشقی و شرمگینی منفعلانه است. زندگی عاشقانه با خداوند داشتن بدون دیدن اجتماع و خلایق، عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. حال این عاشقی کافیست؟ این شرمگینی کافیست؟ اینکه ما عاشق خلق و مخلوق باشیم و در برابر رنجهای او، شرمگین باشیم اما کاری برای بهروزی آنان نکنیم، تنها آنها را دوست بداریم و از وضعیت آنان متاسف باشیم. این خداپرستی در پی نجات فردی و فنای فی الله است، اما اولویت خدای رفیق رهگشا در پی نجات و رستگاری جمعی، بقابالله و فنای فی الخلق جهت وصول الی الله است. صورت عاشق و معشوق را میتوان به دو صورت سنتی و مدرن، منفعلانه و فاعلانه تقسیم نمود. رابطه عاشق و معشوق منفعلانه برای رابطه با خداوند، همانند صورت عبد و مولا در جهان مدرن صورتی ناکارآمد است. رابطه عاشق و معشوق فاعلانه را میتوان رابطهای همکارانه و مشارکتجویانه با خدا و چنانچه در تقسیمبندی ملکیان آمد مبتنی بر همکاری طولی تعریف نمود. رابطه رفیق-رفیق، رابطهای بود که هدی صابر مبتنی بر خدای رفیق راهگشا برای رابطه انسان و خدا تعریف کرده بود. او خدا را رفیق اول و آخر، رفیق اعلی، رفیق تیماردار و رفیق رهگشا مینامید. رابطه رفیق-رفیق رابطه عاشق و معشوق فاعلانه با خدایی حداکثری است. خداوند اینجا رفیق اعلی، رفیق محتشم است. صورتهای خداوند یا صورتهایی است که با آنها خود را به ما شناسانیده است و یا صورتهایی که ما خود بر او میزنیم در حالیکه واقفیم خدای ورای این صورتهاست. در مورد صورتهای رابطه انسان و خدا نیز میتوان چنین گفت. در این حالت بهتر این است در عین باور به خدای بیصورت به جای صورت غیبت و اختفا و خدای به مرخصی رونده و کوچک-مدار برای سلوک به سمت خدا از مسیر خلق، صورتی مانند خدای رفیق محتشم بر خدای بیصورت زنیم در عین این حال که باور داریم خدا ورای همین صورت نیز هست. خدایی که از یک سو معشوق است و از یک سو حشمت و احتشام دارد، اما نامتشخص نیست، ضعیف نیست و کوچکمدار نیست. رابطه عاشق و معشوق منفعلانه نیست، عاشق و معشوق فاعلانه است، رفیقانه است. خدای فوقتشخص خدایی است که میتواند تشخص پذیرد، میتواند انسانوار یا ناانسانوار تشخص پذیرد، میتواند صورت رفیق پذیرد، با جمع تشبیه و تنزیه دچار تناقض نشود و با توحید وجود به جای وحدت وجود فاعلیت و فردانیت انسانی را حفظ نماید، از این رو دینداران تجربتاندیش، معرفتاندیش و مصلحتاندیش به فراخور فهم و مرتبتی که در دینداری مییابند میتوانند در این چارچوب باورهای الهیاتی خود را سامان بخشند》.
خدای مصطفی چمران و هدی صابر هم معشوق است، اما معشوق منفعل نیست، ضعیف و دور از دسترس نیست، معشوق در صحنه است، رفیق رهگشاست، همراه نزدیکدست است، رفیق تیماردار است. محبوبان خداوند در قرآن چه کسانی هستند؟ خداوند فقط از نه گروه به عنوان محبوبان خود و با لفظ یحب نام میبرد: صابران، متوکلان، متقین، متابعان رسول(ص)، توابین، مطهرین، محسنین، مقسطین و مجاهدین. نیمی از این صفات مربوط به انسانهای در صحنه است، کوشش در جهان شخصی و جهان پیرامونی هر دو نزد خداوند مهم هستند. رفیقان خوب خداوند در قرآن چه کسانی هستند؟ 《وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً»؛ و کسى که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانى خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقهاى خوبى هستند》. باز هم تابعین خدا و پیامبر، پیامبران، صدیقان (وفا کنندگان به عهد و پیمان، یکرنگی در ظاهر و باطن)، شهدا ( کشتهشدگان ایثارگر در راه خدا، برای رهایی خلق و راستی و درستی)، نیکان و پاکان و درستکرداران. ما انسانها همرفیق ( در اصطلاح علم فتوت کسانی را گویند که منسوب به یک پدر یا یک جد باشند) یکدیگریم، همرفیقانی که در تلاش برای بهتر شدن و خداگونگی با خدمت به یکدیگر تلاش میکنیم رفیقان نیکویی برای خداوند شویم. رفیق الله و خلیل الله شویم. بنابراین تصویر مثلث خدا، خلق، تبدیل به خود، رفیق محتشم، همرفیق و موحدچندساحتی میشود و خداگونگی تبدیل به رفیقالهی و خلیلالهی. در ادامه این فصل بیشتر درباره چگونگی رفیق الله و خلیل الله شدن سخن گفته خواهد شد.
درباره نسبت خدا و بشر در فصل انسانشناسی و درباره نسبت خدا و هستی در فصل هستیشناسی در جلد بعدی این دفتر سخن گفته خواهد شد. در این فصل درباره رابطه انسان با خداوند، رابطه موحد چندساحتی با رفیق محتشم سخن گفته میشود.