عبادت، تمرینات و رژیم معنوی جهت ورزیدگی و هموارسازی کالبد مثالی آدمی است برای صیرورتالی الله و رسیدن به خداگونگی. چه در چارچوب مناسک اولیه ( نماز، روزه، انفاق و.. ) که شارع دستور داده و چه در چارچوب مناسک ثانویه ( سماع، زیارت و...) که اختراع مؤمنان است. عبادت متفاوت است از پرستش. خداپرستی متفاوت است از عبودیت خدا. خداپرستی، دلسپردی و دلبستگی به خداوند در مقام معشوق است. معشوقی که سرمنشأ تمامی صفات نیکو است. عبودیت خدا، به معنای تلاش برای شبیه شدن به معشوق است، متصف شدن به صفات الهی است که هدف خداگونگی است. نماز و روزه مشهورترین عبادتهای فردی در اسلام محسوب میشوند که در این نوشتار به قرائتی نو از این دو عبادت پرداخته میشود.
نماز؛ ثمره تجربه مشترک پیامبر با هستی
به باور عبدالکریم سروش علت نمازگزاری پیامبر، تجربه معنوی مشترکی بود که با مخلوقات پیدا کرده بود: "پیغمبر نماز میخوانده چون او در تجربهی خودش همهی عالم را در تسبیح دیده است. اصلا بی اختیار به نماز میافتاده، بی اختیار به سجده میافتاده است.
پیامبر مقلد نبود [اما] من مقلدم. او در نماز خواندن خود مقلد نبود. تجربهی فربهی کرد. همان تجربهای که ماه رمضان و شب قدر را برای او ساخت. همهی عالم را دید که در حال تسبیح خداوندند که چند بار هم در قرآن آمده است:« تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ ولکن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ؛ هیچ چیزی نیست که تسبیح خدا را نگوید ولی شما تسبیح آنها را درک نمیکنید.» اما پیامبر این کار را کرد، درک کرد. محال است شما یک جهانی را ببینید که همه تسبیح میکنند؛ مرغ تسبیح خوان و من خاموش. اصلا شما هم به تبع خم میشوید و نماز میگذارید.
پیامبر از سر آن تجربه به سجده و خضوع افتاد و نماز گذارد. حالا ما این تجربه را میبینیم که چه تجربهی خوش عاقبتی بوده و از چه منشا و مبنای عالی و متعالی برخاسته است. حالا دیگر عزم هماهنگی با پیامبر و هماهنگی با کل جهان میکنیم. در تسبیح این یونیورس(جهان) شرکت میکنیم. بسیار تجربهی نشاط انگیزی است. اشکالی ندارد که کسی بگوید من به امر خدا سجده میکنم و نماز میگذارم ولی حقیقت آن است که پیامبر پس از آن تجربه [بود که ] ما را امر کرد نماز بخوانیم. او گفت: «صلوا كما رأيتموني أصلي.» اینجوری که میبینید من نماز میخوانم شما هم نماز بخوانید. همینطوری خم بشوید، همینطوری رکوع بروید، همینطوری سجود بروید. این اذکار را بگویید که البته آمیزهای از معرفت و هویت بود. ما به این دلیل تبعیت میکنیم و نماز میخوانیم، نمازی بسیار معنی دار".
عبدالکریم سروش تأکید میکند که نماز تنها یک عمل فیزیکی نیست، بلکه حرکتی است که از عمق روح انسان نشأت میگیرد. سروش به تجربه پیامبر اسلام اشاره میکند که در غار حرا با عظمت عالم و تسبیح موجودات آشنا شد و این تجربه باعث شد تا او به خضوع و سجده بیفتد.. او اشاره میکند که پیامبر در غار حرا، با مشاهدهی جهان و درک تسبیح و خضوع تمام موجودات در برابر خداوند، خود نیز به تبعیت از این هماهنگی جهانی، به نماز و عبادت روی آورد. این حرکت نه از روی اجبار یا قرارداد، بلکه از سر اشتیاق و درک عمیق روحی بود. او بر این نکته تأکید دارد که وقتی روح انسان حالتی خاص پیدا میکند، این حالت به صورت طبیعی بر بدن تأثیر میگذارد و حرکات بدنی نیز به تبع آن شکل میگیرد. سروش به مثالهای مختلفی اشاره میکند که نشاندهنده این هماهنگی بین روح و بدن است؛ مثلاً وقتی کسی عاشق میشود، صدایش لطیفتر میشود و یا وقتی غمگین است، چهرهاش تغییر میکند. سروش همچنین به این نکته اشاره میکند که در فرآیند نماز، پیامبر ابتدا از روح خود شروع کرد و سپس بدنش به تبعیت از روح درآمد. در مقابل، ما انسانها معمولاً از جسم شروع میکنیم و امیدواریم که با انجام حرکات بدنی، تأثیرات روحی را تجربه کنیم. این تفاوت در مسیر حرکت نشاندهنده یک نوع تقابل بین تجربیات پیامبر و ماست. در نهایت، سروش به نیاز روحی انسان برای عبادت و ستایش اشاره میکند و آن را یک نیاز طبیعی و ذاتی میداند. او بیان میکند که وقتی فردی با عظمت و بزرگی روبهرو میشود، ناخودآگاه تمایل دارد تا خضوع و ستایش خود را ابراز کند. این ابراز احساسات نه تنها نشانهای از احترام است، بلکه تغذیهکننده روح نیز محسوب میشود.
عبدالکریم سروش در بحث هماهنگی و اتحاد با سایر مخلوقات هستی در تسبیح و نماز، به این نکته اشاره میکند که نماز به عنوان یک عمل عبادی، نه تنها ارتباط فرد با خداوند را تقویت میکند، بلکه او را در یک شبکه وسیعتر از موجودات و مخلوقات عالم قرار میدهد. سروش تأکید میکند که تمامی مخلوقات در عالم هستی به نوعی در حال تسبیح و ستایش خداوند هستند. این تسبیح و ستایش، به معنای اعلام وجود و حقیقت خود در برابر عظمت الهی است. از دیدگاه او، نماز به عنوان یک عمل انسانی، میتواند تجلیگاه این تسبیح عمومی باشد. وقتی انسان در حال نماز است، او به نوعی به جمع دیگر مخلوقات ملحق میشود که در حال ستایش خداوند هستند. این هماهنگی و اتحاد نشاندهنده یک نوع همسویی و همدلی با کل هستی است. سروش بر این باور است که وقتی انسان به حالت خضوع و سجده درمیآید، نه تنها خود را به خداوند نزدیکتر میکند، بلکه با تمام مخلوقات عالم که به نوعی در حال تسبیح هستند، همصدا میشود. این احساس اتحاد و همبستگی، روح انسان را تغذیه کرده و او را به عمق وجود خود نزدیکتر میکند. به طور کلی، سروش مفهوم نماز را فراتر از یک عمل فردی میداند و آن را به عنوان یک پل ارتباطی بین انسان و کل هستی، از جمله سایر مخلوقات، معرفی میکند. این پیوند معنوی و روحانی میتواند به انسان کمک کند تا جایگاه خود را در عالم هستی بهتر درک کند و از این طریق به آرامش و رضایت درونی دست یابد. سروش به این نکته اشاره میکند که وقتی عظمت الهی بر انسان تجلی میکند، واکنش طبیعی انسان خضوع و ستایش است. او از شعر مولوی یاد میکند که چگونه آهو در مقابل شیر مدهوش میشود و وجودش در وجود شیر محو میگردد. این تشبیه نشاندهندهی این است که در مواجهه با عظمت الهی، انسان نمیتواند ساکت بماند و به طور طبیعی به ستایش و خضوع روی میآورد.
سفری روحانی
نماز به عنوان یک سفر روحانی، تجربهای عمیق و معنادار است که فراتر از یک عمل عبادی صرف میباشد. این سفر روحانی شامل چندین مرحله و ابعاد مختلف است که هر یک میتواند به عمق معنویت فرد افزوده و او را به خداوند نزدیکتر کند. ابعاد مختلف این سفر عبارتند از:
۱. آغاز سفر: نماز با نیت و توجه آغاز میشود. این نیت، انسان را از مشغلههای روزمره جدا کرده و او را به دنیای معنوی متصل میکند. در این مرحله، فرد باید خود را آماده کند و با خلوص نیت به درگاه الهی روی آورد. نیت، در واقع، کلید ورود به عالم معنوی است و نشاندهندهی ارادهی انسان برای نزدیک شدن به خداوند است.
۲. پاکسازی روح: پیش از نماز، وضو گرفتن به عنوان یک عمل پاکسازی جسم و روح تلقی میشود. این عمل به فرد کمک میکند تا ذهن و دل خود را از آلودگیها پاک کند و برای ارتباط با خداوند آماده شود.
۳. توجه و تمرکز: در حین نماز، فرد باید تمام توجه خود را به خداوند معطوف کند. این تمرکز باعث میشود که انسان از دغدغههای دنیوی فاصله بگیرد و در دنیای معنوی غوطهور شود. حرکات نماز، از قیام تا رکوع و سجود، نمادهای تسلیم و بندگی هستند که روح را به پرواز در میآورند. یکی از مهمترین جنبههای نماز در عرفان، حضور قلب است. این حضور قلبی باعث میشود تا فرد احساس کند که در محضر الهی قرار دارد و این تجربه میتواند به او آرامش و سکون بخشد.
۴. ارتباط مستقیم با خداوند: نماز فرصتی است برای گفتگو با خداوند. در این لحظات، فرد میتواند خواستهها، نیازها و احساسات خود را با خدای خود در میان بگذارد. این ارتباط عمیق، احساس نزدیکی و محبت به خداوند را افزایش میدهد.
۵. شکرگزاری و توبه: در نماز، فرد به یاد نعمتها و رحمتهای خداوند میافتد و این فرصتی است برای شکرگزاری. همچنین، لحظاتی برای توبه و طلب بخشش نیز وجود دارد که میتواند به پاکسازی روح کمک کند.
۶. توجه به صفات الهی: در هر رکعت نماز، با تلاوت قرآن و ذکر نامهای خداوند، نمازگزار به صفات الهی توجه میکند. این توجه به صفات خداوند مانند رحمت، محبت، علم و قدرت، باعث میشود که فرد احساس نزدیکی بیشتری به خداوند کند و درک عمیقتری از وجود او پیدا کند.
۷. تجلی عشق الهی: نماز به عنوان ابراز عشق و محبت نسبت به خداوند تلقی میشود. در عرفان، عشق الهی محور تمام عبادات است و نماز فرصتی است برای ابراز این عشق و ارتباط عمیق با خالق.
۸. تأثیر بر زندگی روزمره: نماز نه تنها یک عمل عبادی است، بلکه تأثیر عمیقی بر رفتار و اخلاق فرد دارد. نمازگزار با توجه به آموزههای نماز و ارتباط مستمر با خداوند، میتواند در زندگی روزمرهاش صبر، محبت و تواضع بیشتری را تجربه کند.
۹. تجدید قوا: پس از اتمام نماز، فرد احساس سبکی و آرامش میکند. این احساس تجدید قوا و انرژی مثبت به او کمک میکند تا با چالشهای زندگی روبرو شود و در مسیر الهی خود پیشرفت کند.
۱۰. تداوم سفر: نماز نه تنها یک عمل روزانه است، بلکه باید به عنوان یک سفر مداوم در نظر گرفته شود. با هر نماز، فرد باید تلاش کند تا به مقام بالاتری از ایمان و تقوا دست یابد و ارتباط خود را با خداوند تقویت کند.
به طور کلی، نماز به عنوان یک سفر روحانی، فرصتی است برای رشد و تعالی فردی که میتواند زندگی انسان را پرمعناتر کند و او را در مسیر قرب الهی هدایت نماید. اما این سفر دارای مراحلی است. حرکات مختلف نماز (ایستادن، رکوع، سجده) نمادهای سیر روحانی انسان به سوی خداوند هستند. هر حرکت نمایانگر یک مرحله از نزدیکی به حقیقت الهی است و در هر مرحله، انسان باید از خود عبور کند.
۱. قیام (ایستادن): نشانهای از احترام و عبادت به خداوند است.
۲. رکوع: نماد تواضع و خضوع در برابر خداوند، نشاندهندهی تسلیم بودن انسان در مقابل عظمت الهی.
۳. سجده: بالاترین حالت تواضع و نزدیکی به خداوند، بیانگر خضوع کامل و بندگی.
۴. تشهد: گواهی به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اسلام، نشانهای از ایمان و اعتقاد.
۵. سلام: پایان نماز و برقراری ارتباط با دیگران، نماد صلح و آرامش.
این حرکات نه تنها جنبههای فیزیکی دارند، بلکه بار معنایی عمیقی نیز به همراه دارند و به مومن کمک میکنند تا روح عبادت را بهتر درک کند و با خداوند ارتباط برقرار کند. نماز در اسلام از منظر عرفانی به عنوان یک پل ارتباطی میان انسان و خداوند دیده میشود که میتواند روح را پاک کند و انسان را به کمال نزدیکتر سازد. این عمل عبادی نه تنها یک تکلیف دینی، بلکه یک سفر روحانی است که انسان را به حقیقت وجودی خود و خداوند متصل میکند.
روزه، ابزاری برای کشف حواس باطنی
نوشتار پیشین گفته شد، انسان دو کالبد دارد، کالبد مادی/عنصری و کالبد مثالی/اثیری. عرفا و فلاسفه برای انسان علاوه بر حواس ظاهری به حواس باطنی باور داشتند. به تعبیر مولانا:
پنج حس هست جز اين پنج حس
آن چو زر سرخ و اين حسها چو مس
حس ابدان ، قوت ظلمت مي خورد
حس جان از آفتابي مي چرد
...
حس دنيا نردبان اين جهان
حس ديني ، نردبان آسمان
صحت اين حس بجوييد از طبيب
صحت آن حس ، بخواهيد از حبيب
البته حواس باطنی نزد آنان متفاوت از حواسی است که در اینجا به آنها اشاره میشود. در اینجا حواس باطنی مربوط به کالبد اثیری انسان است. همان حواس پنجگانه را مانند حواس مادی برای حواس معنوی نیز داریم. به تعبیر مولانا:
این دهان بستی دهانی باز شد
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده ی لقمه های دل راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
گز تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
عرفا همچنین معتقد بودند که روزی انسان نیز دو گونه است: رزق مادی و رزق معنوی که مجموع آن ها روزی فرد را تشکیل داده که برای هر فرد سقف معینی از جانب خداوند در نظر گرفته شده است. هر فردی می تواند از این حد معین روزی خود، هر درصدی را که می خواهد از رزق مادی ارتزاق کند یا رزق معنوی. اما ارتزاق از رزق معنوی نیاز به پاکی وجود و صفای باطن دارد که با توجه به محدودیت روزی هر فرد، برای ارتزاق معنوی باید از ارتزاق مادی کاست. بنابراین به طور مثال در روزهداری دهان مادی را میبندیم تا دهان معنویمان باز شود، لقمههای مادی را بر زمین مینهیم تا لقمههای معنوی بخوریم، گوش را از آلودگیها پاک نگه میداریم تا گوش معنویمان باز شود و صدای ملکوت را بشنویم، از بوی خدا مست شویم.
روزه در این دیدگاه به معنای آزاد کردن روح از قید و بندهای مادی و تقویت قوای باطنی است. با پرهیز از خوردن و آشامیدن، فرد به نوعی از دنیای مادی فاصله میگیرد و به عالم معنوی نزدیکتر میشود. این فرآیند باعث میشود که حواس باطنی فرد تقویت شود و بتواند حقایق الهی را بهتر درک کند. به عبارت دیگر، روزه به عنوان نردبانی برای صعود به آسمان معنویت و تقرب به خداوند تلقی میشود.
این قرائت از روزه بر این نکته تأکید دارد که روزه تنها یک عمل فیزیکی نیست، بلکه یک سفر معنوی است که به فرد کمک میکند تا از قید و بندهای مادی رها شود و به عالم روحانی و معنوی دست یابد. با پرهیز از خوردن و آشامیدن، فرد به نوعی خود را برای دریافت روزی معنوی آماده میکند و به تقویت حواس باطنی خود میپردازد. این دیدگاه عرفانی به روزه، آن را به عنوان ابزاری برای تقرب به خداوند و درک حقایق الهی معرفی میکند. روزهگرفتن در ادیان مختلف به عنوان یک عمل عبادی و معنوی، نقش مهمی در رشد شخصیت فردی و اجتماعی افراد ایفا میکند و اهدافی مانند تقویت ایمان، خودسازی، همدردی با دیگران و پاکسازی جسم و روح را دنبال میکند.
شریعت، طریقت و حقیقت در نماز و روزه
در اسلام، مفاهیم شریعت، طریقت و حقیقت سه مرحله یا جنبه از سیر معنوی و دینی یک فرد را تشکیل میدهند. این مفاهیم به ترتیب نشاندهندهی سطوح مختلفی از فهم و عمل به دین هستند که از ظاهر به باطن و از عمل به معرفت پیش میروند. شریعت جنبهی ظاهری دین را تشکیل میدهد و برای همهی مسلمانان الزامی است. هدف آن ایجاد نظم، عدالت و تقوا در زندگی فردی و اجتماعی است. شریعت پایهای است که بدون آن نمیتوان به مراحل بالاتر رسید. طریقت (راه و سلوک معنوی) به معنای راه و روشی است که فرد برای رسیدن به معرفت و قرب به خدا طی میکند. این مرحله بیشتر مربوط به عرفان و تصوف است و شامل تمرینات معنوی، ریاضت، ذکر، تفکر و تزکیه نفس میشود. طریقت جنبهی باطنی دین را تشکیل میدهد و برای کسانی است که به دنبال عمق بخشیدن به ایمان خود هستند. هدف اینجا پاکسازی قلب و رسیدن به حالات معنوی بالاتر است و طریقت بدون پایبندی به شریعت ممکن است به انحراف منجر شود. حقیقت (واقعیت نهایی و معرفت الهی) به معنای شناخت و درک حقیقت الهی و رسیدن به مرحلهای است که فرد به یقین و شهود معنوی دست مییابد. این مرحله بالاترین سطح سیر معنوی است و در آن فرد به شناخت خداوند، اسرار خلقت و رابطهی خود با عالم هستی میرسد. حقیقت جنبهی نهایی و باطنیترین مرحلهی دین است. هدف اینجا وحدت با خدا و رسیدن به حقیقت نهایی است. حقیقت بدون گذر از شریعت و طریقت ممکن نیست.
این سه مفهوم بهصورت سلسلهمراتبی به هم مرتبط هستند. شریعت مانند کشتی است که فرد را در دریای دین نگه میدارد. طریقت مانند بادبان است که فرد را به سوی مقصد هدایت میکند. حقیقت مانند مقصد نهایی است که فرد به آن میرسد. به عبارت دیگر، شریعت پایهی دین است، طریقت راه رسیدن به حقیقت است، و حقیقت هدف نهایی است. بدون شریعت، طریقت و حقیقت ممکن است به انحراف کشیده شوند، و بدون طریقت، رسیدن به حقیقت دشوار است. شریعت پوسته، طریقت گوشته و حقیقت هسته دین هستند. علوم ناظر بر این سه به ترتیب فقه و اخلاق و عرفان میباشند. شریعت، طریقت و حقیقت سه مرحلهی مکمل در سیر معنوی یک مسلمان هستند. شریعت پایهی دین است، طریقت راه رسیدن به حقیقت است، و حقیقت هدف نهایی است. این سه مفهوم نشاندهندهی تعادل بین ظاهر و باطن دین هستند و به فرد کمک میکنند تا هم در زندگی دنیوی و هم در سیر معنوی خود به کمال برسد. به تعبیر محسن کدیور اسلام بدون هر کدام از این سه ساحت، اسلامی تکساحتی است.
شریعت نماز و روزه: نحوه انجام مناسک و آداب آن
این جنبه شامل اعمال ظاهری و جزئیات عملی نماز و روزه است، مانند رکوع، سجود، قیام و قعود که به صورت واجب در نمازهای پنجگانه روزانه انجام میشود. این بخش به احکام شرعی مربوط است.
طریقت نماز و روزه: تقرب به خداوند
طریقت نماز و روزه، راه و روش رسیدن به خداوند است. این مرحله فراتر از انجام واجبات و مستحبات است. در این مرحله، عبادتکننده علاوه بر رعایت ظواهر شرعی، به تزکیه نفس و پاکسازی درون میپردازد. طریقت به معنای تخلیه قلب از آلودگیها و تحلیه آن به فضایل اخلاقی است. برای رسیدن به طریقت، باید:
• تخلیه قلب: از تمام افکار منفی، حسادت، کینه و هر آنچه مانع ارتباط با خداوند میشود، قلب خود را پاک کنیم.
• تحلیه قلب: قلب خود را به صفات الهی مانند محبت، شفقت، بخشش و توکل آراسته کنیم.
• معرفت: با مطالعه و تعمق در معارف اسلامی، شناخت عمیقی از خداوند و صفات او پیدا کنیم.
• تمرین صبر، توکل و تقوا در طول روزه.
• تفکر در مورد نعمتهای الهی و شکرگزاری.
• حضور قلب: در نماز باید تمام توجه به خداوند معطوف شود و از افکار دنیوی دوری کرد. این حضور قلب، نماز را از یک عمل ظاهری به یک تجربه روحانی تبدیل میکند.
• تدبر در معانی: درک معانی آیات قرآن، اذکار و حرکات نماز (مانند رکوع و سجود) و ارتباط آنها با عبودیت و بندگی.
• ذکر و مراقبه: با ذکر خداوند و مراقبه بر نفس، به حضور او در همه حال آگاه شویم.
• پیروی از اولیاء الله: از راهنمایی و ارشاد عرفا و اولیا بهرهمند شویم.
حقیقت نماز و روزه: وصول به خداوند
حقیقت نماز و روزه، بالاترین مرتبه از عبودیت است. در این مرحله، نمازگزار به حدی به خداوند نزدیک میشود که دیگر بین او و خدا حجاب و فاصلهای وجود ندارد. حقیقت نماز و روزه، وصول به خداوند و رسیدن به مقام قرب الهی است. در این مرحله، عابد از خود فانی شده و به خداوند متصل میشود. این مرحله، اوج سیر روحانی است و تنها برای کسانی حاصل میشود که مراحل شریعت و طریقت را به طور کامل طی کردهاند. حقیقت نماز به حالتی گفته میشود که در آن نمازگزار به کلی از خود و از دنیا فارغ شده و در حضور خداوند غرق میشود. این حالت، نیاز به یک سفر درونی و تکامل روحانی دارد. وصول به حقیقت نماز، نتیجه سالک بودن در طریق طریقت است و با:
• فنا فی الله: محو شدن در ذات خداوند و از بین رفتن تمامیت وجودی فرد. در این مرحله، نمازگزار از خودخواهی و ego (خودیت) رها شده و تمام وجودش را به خداوند تسلیم میکند. این حالت، نتیجه اخلاص کامل و عشق به خداست. البته همانطور که گفته شد الهیات دوبُنی به جای وحدت وجود به توحيد وجود به روایت اقبال لاهوری باور دارد و ما ضمن حفظ تشخص خویش در دریای الهی حضور داریم.
• اتحاد با اراده الهی: نمازگزار در این مرحله، اراده خود را با اراده خداوند یکی میکند و هر آنچه انجام میدهد، به خاطر رضای خداوند است.
• تجلی انوار الهی: در حقیقت نماز، قلب نمازگزار به منبع نور الهی متصل میشود و انوار الهی در وجودش تجلی میکند. این تجلی، نتیجه سیر و سلوک عمیق و طولانی است.
• رسیدن به مقام شهود: در این مرحله، نمازگزار به مقامی میرسد که حقایق الهی را به طور مستقیم شهود میکند و به یقین کامل میرسد.
• بقاء بالله: باقی ماندن در وجود خداوند و مشاهده همه چیز از نگاه او.
بنابراین شریعت نماز و روزه، پاکسازی و هموارسازی کالبد فیزیکی است، طریقت آن پاکسازی و تعالی کالبد مثالی جهت تقرب الهی و حقیقت آن یکپارچگی وجود و وصول و شهود. شریعت به عنوان پایه و اساس سلوک معنوی در نظر گرفته میشود و هدف آن پاکسازی و تنظیم رفتارهای بیرونی و جسمانی انسان است. طریقت به عنوان پلی بین شریعت و حقیقت در نظر گرفته میشود و هدف آن پاکسازی و هموارسازی کالبد مثالی (روح و نفس) است.حقیقت به معنای رسیدن به شناخت حقیقی و شهود ذات الهی است. این مرحله نهایی سلوک معنوی است که در آن سالک به وحدت با خداوند و شناخت حقیقت وجود نائل میشود. حقیقت به عنوان غایت و هدف نهایی سلوک در نظر گرفته میشود و تنها از طریق طی کردن مراحل شریعت و طریقت قابل دستیابی است.
در الهيات دوبُنی، شریعت و طریقت علاوه بر بعد فردی، بعد اجتماعی نیز دارند. پاکسازی وجود و کالبد مثالی در طریقت تنها از سلوک فردی و گوشهنشینی بدست نمیآید که اخلاص در پرتو عرفان اجتماعی و خدمت به خلق است که به وجود میآید. بنابراین همانطور که در مسأله طهارت که پیشنیاز عبادت است، هر دو کالبد آدمی به صورت نمادین پاک میشوند، در عبادت هر دو کالبد برای نیل به خداگونگی باید پاک و هموار شوند.
در مدل سنتی برای دینداری از سلسله مراتب مبتدیان، متوسطان و منتهیان در امر دینورزی سخن گفته شده است. ساحتهای دینورزی طبق این دیدگاه به شریعت، طریقت و حقیقت تقسیم شده است. عبدالکریم سروش در مقاله اصناف دینورزی در صورتبندی جدیدی اصناف دینورزی متناسب با این ساحتها را دینداری مصلحتاندیش، معرفتاندیش و تجربتاندیش نامید. تقسیمبندی ارکان دین که مطابق مدل دینشناسی اقبال لاهوری صورت گرفته بود، توسط سروش دباغ، به صورت سه رکن معرفت دینی، کنش دینی و تجربه دینی صورتبندی شد. بنابر مدل پیشنهادی این نوشتار ساحتهای دینورزی (شریعت، طریقت، حقیقت) در هر کدام از ارکان دین (کنش، معرفت، تجربه) وجود دارند. دینداری هر صنف از دینداران (مصلحتاندیش، معرفتاندیش، تجربتاندیش) در ساحت متناسب با هر صنف، در ارکان دین در جریان است. یعنی یک فرد مبتدی، یک دیندار مصلحتاندیش است که در مسأله کنش دینی (اینجا نماز و روزه) در ساحت شریعت به عبادت میپردازد. شکل ۱ این مدل را برای کنش دینی نشان میدهد (برای مطالعه بیشتر به نوشتار مدل دینشناسی الهیات دوبُنی مراجعه کنید).
برای مقایسه عبادتورزی یک انسان فقهی (سطح شریعت)، یک انسان اخلاقی (سطح طریقت) و یک انسان عارف و سالک (سطح حقیقت)، میتوان این سه سطح را از جنبههای مختلف بررسی کرد. این مقایسه بر اساس سطوح شریعت، طریقت و حقیقت انجام میشود:
انسان فقهی (سطح شریعت):
- تمرکز: این فرد بر انجام دقیق و صحیح اعمال ظاهری دینی مانند نماز، روزه، حج، زکات و دیگر فرائض شرعی تمرکز دارد.
- هدف: هدف اصلی او اطاعت از دستورات الهی و انجام تکالیف شرعی است. او به دنبال رعایت قوانین فقهی و احکام دینی است.
- روش: روش او بیشتر قالبی و مبتنی بر ظواهر دین است. او به دنبال انجام اعمال به شکل صحیح و مطابق با دستورات فقهی است.
- نگرش: نگرش او بیشتر قانونمحور است و ممکن است کمتر به جنبههای باطنی و معنوی عبادت توجه کند.
- مثال: فردی که نماز را به طور دقیق و با رعایت تمام شرایط فقهی انجام میدهد، اما ممکن است حضور قلب نداشته باشد.
۲. انسان اخلاقی (سطح طریقت):
- تمرکز: این فرد علاوه بر رعایت ظواهر دینی، به جنبههای باطنی و اخلاقی عبادت توجه دارد. او به دنبال تزکیه نفس و پاکسازی درون است.
هدف: هدف او رسیدن به خلوص نیت، تقویت فضایل اخلاقی و نزدیکی به خداوند از طریق پاکسازی نفس است.
روش: روش او بیشتر مبتنی بر تفکر، مراقبه و تمرینهای اخلاقی است. او سعی میکند با پرهیز از گناهان و انجام اعمال نیک، به رشد معنوی دست یابد.
نگرش: نگرش او بیشتر اخلاقمحور است و به دنبال ایجاد تعادل بین ظواهر دینی و باطن معنوی است.
مثال: فردی که نماز را با حضور قلب و توجه به معانی ذکرها انجام میدهد و سعی میکند در زندگی روزمره خود نیز به اصول اخلاقی پایبند باشد.
۳. انسان عارف و سالک (سطح حقیقت):
تمرکز: این فرد به دنبال تجربههای معنوی و شهودی است. او فراتر از ظواهر و حتی باطن اخلاقی، به دنبال رسیدن به حقیقت و قرب الهی است.
هدف: هدف او رسیدن به شناخت و شهود حقیقت است. او به دنبال وحدت با خداوند و تجربه مستقیم حضور الهی است.
روش: روش او بیشتر مبتنی بر تجربههای معنوی، مراقبههای عمیق و شهود باطنی است. او سعی میکند از طریق عشق و حیرت، به حقیقت دست یابد.
نگرش: نگرش او بیشتر شهودمحور است و به دنبال درک حقیقت وجود و رسیدن به حالتی از وحدت با خداوند است.
مثال: فردی که در نماز، فراتر از ظواهر و حتی حضور قلب، به حالتی از حیرت و عشق الهی میرسد و خداوند را در تمام لحظات زندگی خود حاضر و ناظر میبیند.
بنابراین میتوان اينطور گفت:
انسان فقهی: در سطح شریعت عمل میکند و به ظواهر دینی و احکام فقهی پایبند است. هدف او اطاعت از دستورات الهی است.
انسان اخلاقی: در سطح طریقت عمل میکند و به جنبههای باطنی و اخلاقی عبادت توجه دارد. هدف او پاکسازی نفس و تقویت فضایل اخلاقی است.
انسان عارف و سالک: در سطح حقیقت عمل میکند و به دنبال تجربههای معنوی و شهودی است. هدف او رسیدن به وحدت با خداوند و شناخت حقیقت است.
هر یک از این سطوح، مرحلهای از سلوک معنوی را نشان میدهند و میتوانند به عنوان مراحل تکاملی در مسیر رشد معنوی انسان در نظر گرفته شوند. تجارب معنوی حین نماز و روزه نیازمند هموارسازی و پاکسازی کالبد جسمانی و کالبد مثالی است. نیازمند تقوامداری در ظاهر و اخلاقمداری در باطن است. در نماز و روزه میکوشیم که با تمرینها و رژیمهای معنوی به حواس باطنی خویش دسترسی پیدا کنیم، تا کالبد مثالی هستی را به مدد آن حواس درک کنیم. پیامبر ابتدا از روح خود شروع کرد و سپس بدنش به تبعیت از روح درآمد. در مقابل، ما انسانها معمولاً از جسم شروع میکنیم و امیدواریم که با انجام حرکات بدنی، تأثیرات روحی را تجربه کنیم.