ویرگول
ورودثبت نام
محمد قطبی
محمد قطبی
خواندن ۲۴ دقیقه·۲ سال پیش

نحوه ارتباط ساحت‌های چهارگانه انسان

  • مکتب دوبنی
  • دفتر نخست: فلسفه دین (الهیات دوبُنی)
  • جلد سوم: موحد چندساحتی و هستی مشارکتی ۱
  • فصل نخست: انسان‌شناسی
  • نوشتار دوم
شکل ۱-چرخه ساحتی انسان
شکل ۱-چرخه ساحتی انسان

در نوشتار پیشین به تشریح ساحت‌های انسان پرداخته شده و گفته شد وجود انسان از ساحت‌های درونی ذهن، نفس، روح و ساحت‌های بیرونی بدن (فیزیولوژی) و رفتار تشکیل شده است. ساحت روانی و ساحت رفتاری شخصیت هر انسان را می‌سازند. ساحت روانی‌ به سه دسته کلی شناختی، عاطفی و انگیزشی و ساحت رفتاری هم به دو دسته کلی گفتاری و کرداری تقسیم می‌شود. در این نوشتار به نحوه ارتباط ساحت‌های انسان با یکدیگر پرداخته می‌شود.

نحوه ارتباط ساحت‌های انسان

ساحت ذهن/ضمیر واسطه‌ی بین ساحت بدن/جسم و ساحت نفس/روان است. اگر انسان را یک کامپیوتر در نظر بگیریم به باور حمید بهلولی《بر مبنای نظریه مبنایی ذهن و البته با نوعی تقلیل‌گرایی فیزیکالیستی می‌توان گفت که ذهن، سیستم عامل و عنصر تجزیه و تحلیل، پردازشگر و نرم افزار واحد سخت‌افزاری مغز است و با توسعه این نظریه می‌توان ارتباط معنی‌داری میان مغز و ذهن و روان ..ایجاد کرد... می‌توان سخت‌افزار مغز را به مانند سخت‌افزار کامپیوتر، نرم‌افزار ذهن را به مانند نرم‌افزار سیستم عامل کامپیوتر و روح را چون منبع انرژی یا الکتریسیته محسوب کرد که با قطع ارتباط دفعتی آن سخت‌افزار و نرم‌افزار با هم خاموش خواهند شد و انسان بدون شناخت و تسلط به آن مبدا انرژی حتی با وجود سالمت سخت‌افزار و نرم‌افزار نمی‌تواند آن را مجدد وصل نماید. با این مثال، روان؛ خروجی رفتاری سیستم و تصاویر نمایش شده بر مانیتور کامپیوتر و متفاوت از روح خواهد بود》. در ادامه نحوه ارتباط ساحت‌های انسان طی پنج مرحله تشریح می‌شود.

مرحله نخست: دریافت و انتقال اطلاعات توسط دستگاه حسی

در این مرحله اطلاعات از طریق دستگاه حسی بدن از دنیای فیزیکی به ناحیه ذهنی مغز منتقل می‌شود. 《دستگاه حسی بخشی از دستگاه عصبی است و مسئولیت آن ارزیابی اطلاعات حسی می‌باشد. اجزای دستگاه حسی عبارتند از: گیرنده‌های حسی، مسیرهای عصبی و بخشی از مغز که مربوط به قوه ادراک و احساس می‌باشد. دستگاه حسی، حس‌هایی نظیر بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی را تشخیص می‌دهد. به‌طور خلاصه احساس از طریق دستگاه حسی از دنیای فیزیکی به ناحیه ذهنی مغز منتقل می‌شود. دستگاه حسی بخشی از دستگاه عصبی پیرامونی (جانبی) است که اطلاعات مربوط به محرک‌های محیطی را جمع‌آوری می‌کند و برای پردازش به مغز و نخاع منتقل می‌نماید. این وظیفه توسط گیرنده‌های حسی انجام می‌گیرد. هر چند گیرنده‌های حسی در اکثر نقاط بدن یافت می‌شوند، اما بیش تر در اندام‌های حسی (چشم، گوش، زبان، بینی و پوست) متمرکز شده‌اند. اندام‌های حسی مسئول حواس پنجگانه ما می‌باشند》.

- حواس معنوی

در نوشتار پیشین گفته شد، انسان دو کالبد دارد، کالبد مادی/عنصری و کالبد مثالی/اثیری. عرفا و فلاسفه برای انسان علاوه بر حواس ظاهری به حواس باطنی باور داشتند. به تعبیر مولانا:

پنج حس هست جز اين پنج حس
آن چو زر سرخ و اين حسها چو مس
حس ابدان ، قوت ظلمت مي خورد
حس جان از آفتابي مي چرد
...
حس دنيا نردبان اين جهان
حس ديني ، نردبان آسمان
صحت اين حس بجوييد از طبيب
صحت آن حس ، بخواهيد از حبيب

البته حواس باطنی نزد آنان متفاوت از حواسی است که در اینجا به آن‌ها اشاره می‌شود. در اینجا حواس باطنی مربوط به کالبد اثیری انسان است. همان حواس پنج‌‌گانه را مانند حواس مادی برای حواس معنوی نیز داریم. به تعبیر مولانا:

این دهان بستی دهانی باز شد
این دهان بستی دهانی باز شد

تا خورنده ی لقمه های دل راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب

لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب

گز تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن

عرفا همچنین معتقد بودند که روزی انسان نیز دو گونه است: رزق مادی و رزق معنوی که مجموع آن ها روزی فرد را تشکیل داده که برای هر فرد سقف معینی از جانب خداوند در نظر گرفته شده است. هر فردی می تواند از این حد معین روزی خود، هر درصدی را که می خواهد از رزق مادی ارتزاق کند یا رزق معنوی. اما ارتزاق از رزق معنوی نیاز به پاکی وجود و صفای باطن دارد که با توجه به محدودیت روزی هر فرد، برای ارتزاق معنوی باید از ارتزاق مادی کاست. بنابراین به طور مثال در روزه‌داری دهان مادی را می‌بندیم تا دهان معنوی‌مان باز شود، لقمه‌های مادی را بر زمین می‌نهیم تا لقمه‌های معنوی و نور را تغذیه کنیم، گوش‌ها را از شنیدن غیبت و تهمت و..پاکیزه نگه می‌داریم تا گوش معنوی‌مان باز شود و صدای ملکوت را بشنویم، از بوی خدا مست شویم. بنابراین یک راه دیگر انتقال اطلاعات به ذهن از اطلاعات ورودی از حواس باطنی جسم مثالی است.

مرحله دوم: تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط ذهن

محتویات دریافت شده از حواس، سوژه ذهنی نامیده می‌شوند به باور مهدی خنیده《تمام محتویات و اجزایی که ساختار ذهن انسان را شکل می‌دهند از حواس پنج‌گانه ما وارد می‌شوند. ما از طریق حواس پنج‌گانه که شامل دیدن، حس کردن، بوییدن و چشیدن می‌شود دنیا و جهان اطراف خودمان را درک می‌کنیم و به آن رنگ و بو می‌دهیم... پس حواس ما پنج کانال ورودی شکل‌دهنده اطلاعات و محتویات ذهن می‌باشند. این محتویات که سوژه‌های ذهنی نام دارند عناصر اصلی تشکیل‌دهنده ساختار ذهن تمامی انسان‌های جهان می‌باشند و زمانی که ما از ذهنیت صحبت می‌کنیم منظورمان همان سوژه‌هایی است که بر اساس حواس پنج‌گانه خود آن‌ها را دریافت کرده‌ایم و تغییر در ذهن همان تغییر در ساختار سوژه‌های آن می‌باشد... ارتباطات برقرارشده بین سوژه‌های مختلف ذهنی باعث به وجود آمدن اتصالات تسبیح مانندی می‌شود که ما در ان ال پی به آن گشتالت می‌گوییم. منظور از گشتالت همان الگوها و مدل‌های شکل‌گرفته در ذهن می‌باشد و این مدل‌ها و الگوها هستند که تعیین می‌کنند ما به چه نحوی فکر و احساس کنیم که این فکر و احساس در ذهن تولیدات و محصولات خروجی ارتباطات سوژه‌ها می‌باشند و مجموع این تفکرات و احساسات رفتارهای ما را شکل می‌دهد و رفته‌رفته جمع رفتارهای شکل‌گرفته از این احساسات و تفکرات شخصیت ما را شکل می‌دهد》.

- انواع سوژه‌های ذهنی

سوژه‌های ذهنی به دو دسته سوژه‌های حواس‌محور و فکرمحور تقسیم می‌شوند، خنیده در تشریح این دو سوژه می‌نویسد:

《۱) سوژه‌های حواس‌محور: اولین دسته از سوژه‌های ذهنی، سوژه‌های حواس‌محور می‌باشند؛ که از طریق حواس پنج‌گانه ما وارد ذهن می‌شوند و عناصر ذهنی ما را شکل می‌دهند. این سوژه‌های شکل‌گرفته در ذهن ممکن است از جنس تصویر، صدا، حس، بو یا مزه باشند و هرکدام از حواس پنج‌گانه باعث ایجاد انواع مختلفی از این سوژه‌ها در ذهن انسان می‌شوند. شما یک درخت را در نظر بگیرید، فردی با دیدن یک درخت در ذهن خود سوژه‌ای تصویری از آن در ذهن خود بسازد و یا این‌که فردی به او بگوید درخت خانه ما بسیار زیبا شده و با دریافت این ورودی از طریق سیستم شنوایی خود سوژه‌ای را از درخت مبتنی بر سوژه‌های درخت‌هایی که قبلاً در ذهن او بوده شکل دهد و یا حتی اینکه اگر درخت کوچکی را برای این فرد هدیه بیاورند و چشمان او را بسته و به او بگویند که آن را لمس کند و حدس بزند که چه هست این فرد با لمس آن درخت کوچک آن را تشخیص می‌دهد و از این طریق سوژه‌ای در ذهن خود خلق می‌کند.در مورد چشیدن و بوییدن نیز به‌ این‌ترتیب می‌باشد و ممکن است همین فرد میوه‌ای از یک درخت را بخورد و مزه کند یا از بوی گل و میوه آن درخت، آن را تشخیص دهد و سوژه جدیدی را در ذهن خلق نماید. نکته‌ای که باید در اینجا بدانیم این هست که باورها، ارزش‌ها و هرچه که در ذهنیت ما شکل می‌گیرد از ترکیب این سوژه‌ها به وجود می‌آید. پس ما باید سعی کنیم که از طریق حواس پنج‌گانه خود ورودی‌ها و اطلاعات درستی را به ذهن خود بدهیم تا باعث خلق سوژه‌های اثربخش و ارتباطاتی اثربخش در ذهن شود که نتیجه این ارتباط تولید یک رفتار مطلوب و مؤثر است.

۲- سوژه‌های فکرمحور: زمانی که ما سوژه‌های حواس محور را از طریق حواس پنج‌گانه دریافت می‌کنیم در ذهن ما انبوهی از سوژه‌ها با جنس‌های مختلفی شکل می‌گیرد. سوژه‌های تولیدشده ناشی از حواس پنج‌گانه ما در ذهن با یکدیگر ترکیب‌شده و سوژه دیگری را خلق می‌کنند. سوژه سومی که از ترکیب دو سوژه موجود در ذهن ساخته‌شده یک سوژه فکر محور می‌باشد. سوژه‌های فکر محور سوژه‌های می‌باشند که از ترکیب دو سوژه موجود در ذهن یا از ترکیب دو فکر مبتنی بر چند سوژه در ذهن ما ساخته می‌شوند و در ان ال پی این سوژه‌ها دارای اهمیت بسیاری هستند زیرا پایه شکل‌گیری بسیاری از برنامه‌های ذهنی ما می‌باشند و عامل اصلی در خلاقیت یا عدم موفقیت ما می‌باشند. به‌عنوان‌مثال من به شما می‌گویم یک کبوتر و رنگ آبی، لحظه‌ای مکث کنید و ببینید چه چیزی به ذهن شما می‌آید؟ ممکن است هر چیزی در ذهن شما شکل بگیرد. به‌عنوان‌مثال در ذهن من کبوتری که در آسمان به پرواز درمی‌آید شکل گرفت. اگر کمی دقت کنید متوجه خواهید شد که الگو و سوژه‌ای که در ذهن شما شکل گرفت را من به زبان نیاوردم و ذهن شما مبتنی بر سوژه‌های قبلی ارتباطاتی را شکل داده و سوژه سوم که پرواز کبوتر هست را خلق نمود. خیلی از فرآیندها و تفکراتی که درزمینه ذهن انسان خلق می‌شود و نسبت به خلق آن‌ها آگاه نیستیم از همین فرایند شکل می‌گیرد و ما برای ایجاد تغییر در این فرایند باید سعی کنیم سوژه‌های حواس محور قوی و انرژی‌بخشی را به خورد ذهن خود بدهیم تا از این طریق سوژه‌های فکر محور قوی‌تری خلق شود》. بنابراین در مراحل اول و دوم ذهنیت ما شکل می‌گیرد.

مرحله سوم: شکل‌گیری باورها، عواطف و خواسته‌ها

سوژه‌های حواس‌محور و فکرمحور از ابژه‌های وارد شده به ذهن شکل می‌گیرند تکرار این سوژه‌ها موجب شکل‌گیری باورها و ارزش‌های ما در ضمیر ناخودآگاه می‌شود: 《سوژه‌های حواس‌محور و فکرمحور که ذهنیت ما را می‌سازند از ورودی‌هایی که ما از حواس پنج‌گانه خود می‌گیریم به وجود می‌آیند... این ورودی‌ها که در ان ال پی اُبژه نام دارند از عوامل و شرایط مختلفی ایجاد می‌شوند. ما از زمان تولد ابژه‌های مختلفی را از خانواده، فرهنگ، اجتماع، رسانه‌ها و شرایطی که در آن زندگی می‌کنیم و بر اساس سبک زندگی که داریم دریافت می‌کنیم و این ابژه‌ها رفته‌رفته، سوژه‌هایی را برای ما در ذهن خلق می‌کنند و تکرار این سوژه‌ها موجب شکل‌گیری باورها و ارزش‌های ما در ضمیر ناخودآگاه می‌شود. به‌عنوان‌مثال درختی که در داستان فرد بیان کردیم یک ابژه می‌باشد و گفته‌ها، دیده‌ها و شنیده‌های آن فرد درباره درخت می‌توانند نظامی از باورها و ارزش‌های او را مبتنی بر سوژه‌هایش شکل دهد؛ مانند اینکه فردی باور دارد درختان موجودات زنده هستند و دارای احساسات می‌باشند و همین باعث می‌شود تا آن‌ها برای او ارزشمند باشند و سعی می‌کند رفتارها و عملکردهای درستی را نسبت به آن‌ها نشان دهد مانند اینکه درختی را بکارد یا از آن‌ها مواظبت کند و آن‌ها را همانند دوستان خود بداند》.

- پالایش ذهن

ذهن انسان گرفتار انواع خطاها، تله‌ها و دام‌هاست. از میان انواع تقسیم بندی‌ها و اصطلاحات حوزه ی خطاهای شناختی شاید دو اصطلاح سوگیری های شناختی (Cognitive Biases) و تحریف های شناختی (Cognitive Distortions) رایج‌تر از بقیه باشند. بهمن شهری درباره خطاهای ذهن می‌نویسد:《علوم شناختی تعداد بسیاری از این خطاهای ذهنی را شناسایی کرده و زوایای متفاوتی از شرایط ظهور و بروزشان را بررسی کرده است. فهرست انواع خطاهای شناختی بسیار طولانی است. دارا و نادار، پیر و جوان، زن و مرد، هر کسی ممکن است اسیر جمود ذهن شود. تصمیم‌گیری، انتخاب و قضاوت محصول فرایندهای ذهنی هستند و ساز و کارهای ذهن در نهایت به فرد قدرت تصمیم‌گیری، انتخاب و داوری می‌بخشند. پرسش اینجاست که تا چه اندازه می‌توان هدایت این ساز و کارهای ذهنی را در دست گرفت؟ شواهد فراوان حکایت از آن دارد که آنچه خودآگاهی می نامیم روایتی بیش نیست. بر اساس یافته های جدید علوم شناختی، در حقیقت ذهن، بهترین روایتی را که خوشایند ماست می‌سازد و ما آن روایت را خودآگاهی می‌پنداریم. پرسشگری مدام درباره باورها، انتخاب‌ها و قضاوت‌های خویش بهترین ابزار است تا روایت ذهن را به واقعیت جهان خارج نزدیک کنیم》. بنابراین آنچه از ذهن وارد نفس می‌شود، باید پالایش شود و ذهن نیز مانند نفس نیازمند کنترل است. در خودشناسی و خودسازی باید به این مساله نیز توجه نمود که در روش‌های سنتی نادیده گرفته شده است. در جلد چهارم از دفتر فلسفه دین به این مساله خواهیم پرداخت.

مرحله چهارم: قرارگیری باورها، عواطف و خواسته‌ها در نفس

ابژه‌های ورودی به ذهن پس از پردازش به صورت باورها، عواطف و خواسته‌ها به خروجی ذهن و ورودی نفس تبدیل می‌شوند. مصطفی ملکیان ساحت عواطف هیجانات را مهم‌ترین ساحت نفس انسان می‌داند، از دیدگاه او 《..به تعبیر آندره موروا اگر ما فقط یك ماشین اندیشه‌نگار بودیم،هر ورودی (input) كه به ما می‌دادند، خروجی (output) آن گزاره‌های دال بر «است» و «هست» و «نیست» بود و هیچ «باید» و «نباید»ی خروجی ما نبود و از ما به بیرون صادر نمی‌شد. اما به ‎این دلیل از ما صرفا است و هست و نیست صادر نمی‌شود كه ما صرفا یك ماشین اندیشه‌نگار نیستیم و ساحت احساسات و عواطف نیز داریم. این ساحت احساسات و عواطف به من می‌گوید، این چیز مهم‌تر از آن چیز است، پس به‎ این بپرداز. وقتی می‌خواهم به‎ آن چیز مهم‌تر به لحاظ احساسات و عواطف بپردازم، معرفتم به كار می‌آید كه‎ اگر می‌خواهی به‎ این بپردازی، راه‌های درست پرداختن به‎این كار این است و این راه‌های خاص تو را موفق می‌كند و این راه‌های دیگر به شكست می‌انجامد. بنابراین اول ساحت احساسات و عواطف است كه به من می‌گوید در زندگی چه سمت و سویی در پیش بگیرم، خواه در امور كلی و خواه در امور جزیی و وسائلش را ساحت معرفتی در اختیار من می‌گذارد. این مهم‌ترین دلیلی است كه من به ‎اتكای آن می‌گویم ساحت احساسات و عواطف ما از ساحت معرفتی ما اهمیت بیشتری دارد..》. به تعبیر او افلاطون معتقد بود وقتی بین حالت عقیدتی-معرفتی‌مان و حالت عاطفی-احساسی‌مان جمع می‌بندیم، آن وقت‌ خواسته‌ها درمی‌آیند یعنی قسمت سوم (ساحت سوم) حاصل هم‌آمیزی و ازدواج ساحت اول و دوم درونی ماست. فرض کنید که «من می‌دانم که این آب است». این به ساحت عقیدتی من مربوط می‌شود. ازسویی «از نوشیدن آب لذت می‌برم» که این هم به ساحت احساسی، عاطفی و هیجانی من مربوط می‌شود. آن وقت این باعث می‌شود که «تصمیم بگیرم که آب بنوشم.» درواقع اگر در ساحت اول و دوم دگرگونی‌ای پدید بیاید، در ساحت سوم لابد دگرگونی‌ای پدید خواهد آمد منتها میزان دگرگونی در ساحت اول و دوم بسیار متفاوت است و طبعا نتیجه‌ی آن دگرگونی در ساحت سوم هم به انحاء متفاوتی ظاهر می‌شود. این سه ساحت درونی ماست》.

درباره ویژگی‌های باورها و هیجانات در نوشتار پیشین سخن گفته شد. به باور ملکیان ما باورهای صادق و کاذب، هیجانات به‌جا و هیجانات نابه‌جا و خواسته‌های معقول و نامعقول داریم و 《اصلاح باور بدین معنی است که باورهای صادق را جایگزین باورهای کاذب کنیم چرا که باور کذب فاسد و باور صدق صالح است. از سوی دیگر اصلاح احساسات، عواطف و هیجانات بدین معنی است که احساسات، عواطف و هیجانات «به‌جا» را جایگزین احساسات، عواطف و هیجانات «نابه‌جا» کنیم. براین اساس احساسات، عواطف و هیجانات به‌جا مبتنی بر باورهای صادق و سودمندی عملی هستند. همچنین باید خواسته‌های معقول جایگزین خواسته‌های نامعقول شوند در این رویکرد خواسته معقول خواسته‌ای است که با هیچ یک از قوانین حاکم بر ذهن، جسم، روان و مناسبات انسانی سرستیز نداشته باشد. انسان‌ها باید درون خودشان را بکاوند و باورهای کاذب و احساسات، عواطف و هیجانات نابجا و خواسته‌های نامعقول را دور بریزند》. درباره پالایش نفس در جلد چهارم از دفتر فلسفه دین سخن گفته می‌شود. بنابراین در مرحله نفس ما می‌توانیم باورها، عواطف و خواسته‌های وارد شده از ذهن را پالایش کنیم و خروجی نفس که در رفتار و گفتار ما تاثیر می‌گذارند را کنترل کنیم.

- فطرت و غریزه

در نوشتار پیشین از ناخودآگاه غریزی و متعالی سخن گفته شد. نفس ما یک مکانیزم دیگر هم برای تعیین گرایشات نفسانی خود دارد که آن را تحت عنوان دوگانه فطرت و غریزه می‌شناسیم. فطرت مربوط به گرایشات فراحیوانی ما است و غریزه مربوط به گرایشات مشترک ما با حیوانات. فطرت و غریزه بخش مادرزادی و غیراکتسابی وجود ما هستند. گرایشات فطری گرایشات متعالی انسانی نظیر عدالت‌جویی، دیگرخواهی، آزادی‌خواهی، خداجویی و.. هستند. در آیه فطرت، آیه سی‌ام سوره روم آمده است:

فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَ‌تَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ‌ النَّاسَ عَلَیهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَلَٰکنَّ أَکثَرَ‌ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ

پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.

گرایشات غریزی ما گرایشات مربوط به جنبه‌های مادی ما برای رفع نیازها، دوری از خطرها و.‌. هستند مانند رفع گرسنگی و تشنگی و امیال جنسی. فلاسفه و حکمای اسلامی از نفس ملهمه (روان الهام‌گیرنده) سخن گفته‌اند که در آیه ۷ و ۸ سوره شمس به این نفس اشاره شده‌ است. در صورتیکه با تدبر در آیات مشخص می‌شود چنین نفسی نداریم، بلکه منظور ایجاد گرایشات فطری و غریزی درون ما توسط خداوند است:《..وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها.فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها.قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها.وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها.. و [سوگند] به نفس [مختار آدمی]، و آنچه [از سلسله عواملی] كه او را بياراست [=نظام بخشيد و به كمال جسمانی درآورد]. پس فجور [=بی‌پروايی در پرده-دری] و تقوی[=پروای از خلاف و خطا] را به او الهام كرد. كه كامياب شد هركه آن را رشد و نمو داد [=دانه قدسي نفس را به نيروی تقوي از خاك به سوی افلاك خارج كرد]، و ناكام ماند هركه آن را [در زير خاك خودخواهی‌ها] تباه ساخت [=نور وجدان خويش را پوشاند]..》گويا الهام فجور و تقوا به «نفس» كه از مرحله تسويه خلقی برتر آمده و به نفخه روح الهی مفتخر و مؤيّد گشته، آموزشی است تا در ميدان اختيار و ابتلای زندگی اين دو مسير را به خوبی بشناسد و در هبوط زمين به هدايت وجدان خود و رسولان الهی صعود كند..》. بنابراین گرایشات فطری ما از ناخودآگاه متعالی و گرایشات غریزی ما از ناخودآگاه غریزی ما برمی‌خیزند. انسان نه فرشته است، نه شیطان. برای زندگی در جهان باید میان فطرت و غریزه تعادل برقرار ساخت. آنچه ادیان به آموخته‌اند تلاش برای کنترل نفس است، فراروی از غریزه حیوانی است، حاکم نشدن غریزه بر سرزمین وجود است، حیوان نشدن است، شیطان نشدن است. اگر ذهن تربیت و کنترل نشود، اگر خروجی ذهن ما به نفس تنها شرارت باشد، نفس نیز تربیت و کنترل نشود، نفس ما شرور خواهد شد، خروجی آن در رفتار و گفتار انسان نیز شر خواهد بود.

- حالت‌های نفس

حالت‌های نفس (mood) در قرآن به چهار وصف توجیه‌گر، بدفرما، سرزنشگر و اطمینان‌یافته تقسیم شده‌ است. حالت اول، حالت مسوله (توجیه‌گر) است که اگر نفس در این حالت قرار گیرد کارهای زشت را زیبا جلوه می‌دهد و توجیه می‌کند و به اصطلاح قرآن تسویل می‌کند: 《این که برادران یوسف تصمیم گرفتند او را به چاه اندازند, در نزد خود این کار را پسندیده مى دانستند, آن که گفت: یوسف را مى کشیم, تصمیم بدى بود, اما دیگران نشستند و مشورت کردند و سپس گفتند: او را به چاه مى اندازیم, وقتى به چاه انداختیم: «یخلو لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوما صالحین» حضرت یعقوب(ع) هم به آنان فرمود: «بل سولت لکم انفسکم إمرا)), آن نفس مسوله به چاه انداختن برادرتان را براى شما زیبا جلوه داد. یا سامرى وقتى که گوساله پرستى را ترویج مى کند, مى گوید: «سولت لى نفسى» بعضى از شواهد قرآنى تإیید مى کند که سامرى آدم بزرگى بود و گفت: «انى بصرت بما لم یبصروا» او آدم معمولى نبود نظیر همان که: «واتل علیهم نبإ الذى آتیناه آیاتنا فانسلخ منها» او نظیر بلعم و امثال او بود. خداى سبحان به او معنویتى داده بود اما لایق نبود لذا از همین معنویت, بساط گوساله پرستى را ترویج کرد و گفت: «سولت لى نفسى». در قیامت پرده ها کنار مى رود و خدا مى فرماید: اینان کسانى بودند که «یحسبون انهم یحسنون صنعا» کار بد مى کردند ولى مى پنداشتند کار خوبى است.》.

پس از فریب خوردن و انجام عمل ناپسند، اگر به جای توجیه کار بد، نفس شما سرزنش‌گری پیشه کرد و کار بد خود را پذیرفتید و شرمنده شدید، وجدان اخلاقی حاکم شد، به سمت فطرت حرکت کرده‌اید که نفس حالت در لوامه (سرزنشگر) قرار می‌گیرد. 《در آیه ۲ سوره قیامت به این حالت اشاره شده‌است. این حالت انسان را بخاطر اعمال زشتی که مرتکب می‌شود، سرزنش می‌کند. از این نفس به وجدان تعبیر شده‌است. بر اثر تکرار کردارهای زشت و گناهان، این نفس کارکرد خود را از دست می‌دهد》. اگر پشیمانی حاصل نشد، نفس در حالت دوم امّاره ( بَدفَرما) قرار می‌گیرد که در آیه ۵۳ از سوره یوسف به این حالت نفس اشاره شده‌ است. حالت اماره انسان را بسوی کارهای زشت هدایت می‌کند. این حالت، یک درجه بالاتر از توجیه‌گری است و نفس به کارهای بد فرمان می‌دهد. آخر این مسیر حیوانیت و شیطانیت است. اما اگر انسان پشیمانی حاصل نماید و در جهت خیر گام بردارد به سمت حالت مطمئنه (اطمینان و آرامش‌‌یافته) حرکت می‌کند. 《در آیه ۲۷ سوره فجر، به این حالت اشاره شده‌است. این نفس متصل به خدا است و به واسطه این پیوند، دارای اطمینان است. کسی که این حالت در او بیدار می‌شود، راه و روش خود را می‌یابد و به دنبال یقین حرکت می‌کند》. این روانی است که دیگر مطمئن است حیوانیت و شیطانیت بر آن حاکم نمی‌شود و به آرامش رسیده است، نفسی که راضیه (خرسند: جان فرد از آن‌چه بر او می‌گذرد خرسند است) و مَرضیه (خرسندی‌یافته: جانی که خدا از او خرسند است). « يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي »؛ تو اي روح آرام يافته، به سوي پروردگار بازگرد در حالي كه هم تو از او خوشنودي و هم او از تو خشنود است، پس در سلك بندگانم در‌آی، و در بهشتم وارد شو. یکی از مهم‌ترین دعاهای قرآنی به باور من آیه ۸ سوره آل عمران است:

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (آل عمران ۳:۸) «پروردگارا، پس از آنكه ما را هدایت كردی دل‏هایمان را منحرف مكن، و از نزد خود رحمتی به ما ببخش، بی‏گمان، تو خود بسیار بخشنده‏ای.»

محتوای این آیه گمراهی پس از هدایت است، در ادبیات ترک کنندگان اعتیاد، اصطلاحی به نام لغزش وجود دارد، وقتی پس از مدتی پاکی دوباره مصرف می‌کنند، در اصطلاح می‌گویند لغزش کردم. حال در اینجا می‌توان از لغزش معنوی و لغزش اخلاقی نیز سخن گفت، از سقوط دوباره، از خطری که همیشه در کمین است. برای نلغزیدن علاوه بر اراده و پرواپیشگی نیاز به رحمت خداوند است. رحمتی برای ماندن در مسیر درست.

- جهان روانی

هر یک از ما انسان‌ها یک جهان روانی مخصوص به خود را داریم. به تعبیر محمود مقدسی 《ما جهان روانی و واقعیت عینی خود را زندگی می‌کنیم تا جهان واقعی..دیگران هم جهان روانی دارند. جهان روانی ما تاریخچه دارد، ما از طریق روان خود جهان را ادراک می‌کنیم، از بدو تولد و مطابق تاریخچه روان خود. تفسیرهای ما از اتفاقات بر اساس این تاریخچه روان ما صورت می‌گیرد‌. تاریخچه روان از دوران کودکی و تداعی‌ها و رابطه با والدین به مرور شکل می‌گیرند. روانکاوی اصلاح این تاریخچه است بر مبنای واقعیت عینی. دیگران در جهان روانی خود زندگی می‌کنند نه جهان ما. این جهان ممکن است در و پنجره داشته باشند و با دیگری وارد گفت‌و‌گو شوند》. بنابراین این تاریخچه روانی هم ‌ممکن است مانند آن ابژه‌های ذهنی دچار خطاها و تحریفاتی نسبت به واقعیت بیرونی باشد و باید آن را اصلاح نمود. اگر در ساحت ذهن علوم‌شناختی در حل این مشکل به کمک ما می‌آیند، در ساحت روان، روانکاوی و روان‌شناسی به کمک ما می‌آیند. بنابراین برای خودشناسی و تزکیه نفس رفع تحریفات و خطاهای شناختی و روانی مهم است‌. در جلد چهارم از دفتر فلسفه دین به این مساله پرداخته می‌شود.

مرحله پنجم: تجلی باورها، عواطف و خواسته‌ها در رفتار و گفتار

باورها، عواطف و خواسته‌های برآمده از حالت‌های نفسانی و روانی ما، در رفتار و گفتار ما نمود پیدا می‌کنند. گفته‌ شد که مجموع ساحت روانی و ساحت رفتاری شخصیت ما را می‌سازند. بنابراین در مراحل سوم تا پنجم شخصیت انسان ساخته می‌شود. بنابراین این چرخه از جسم شروع و به جسم ختم می‌شود. ما باید در هر مرحله برای ورودی‌ها و خروجی‌ها فیلتر بگذاریم، بر هر ساحت از وجود خود کنترل داشته باشیم تا در نهایت همواره رفتار و گفتار نیک از ما سرزند. شکل ۱ چهار ساحت وجودی انسان را نشان می‌دهد. یک چرخ دوار که بر محور روح یک سیکل را طی می‌کند.

یکپارچگی ساحت‌های وجودی

ساحت‌های وجودی انسان باید یکپارچه باشند و مانند اجزای یک تمامیت فعالیت کنند، به تعبیر ملکیان 《یکپارچگی ( وجودی یا روانی یا ذهنی)، یعنی کیفیت با حالت تام یا ناگسیخته بودن؛ تمامیت روحی یا درونی؛ یا وحدت اندامه‌واره؛ چرا که دلبستگی ذهنی و پایبندی عملی انسان اصیل به آرمان خودگزیده‌اش کل وجود او را از اینکه کلی متشکل از اجزای متناقض؛ متضاد یا متعارض باشد، می‌رهاند و به این کل هماهنگی، سازگاری و سامان‌بندی می بخشد. ساحت درونی انسان اصیل عرصه‌ی ترک تازی حکومت‌های ملوک الطوائف‌ای نیست که هر یک از آن‌ها، در گوشه‌ای، علم استقلال برای خود و بیرق مخالفت و مبارزه با دیگران برافراشته باشد، بل، قلمرو فرمانروایی قدرتی واحد است که همگان را متحد ساخته است》.

انطباق ساحت‌های بیرونی و درونی

در تمامی حیوانات ساحت‌های درونی و بیرونی بر همدیگر منطبق هستند الّا انسان که تنها حیوانی است که می‌تواند وارونه نمایی کند!. مقصود ملکیان اینجا پنج ساحت شخصیت انسان است و به باور انسان اصیل و اخلاقی باید صداقت داشته باشد: 《..«صداقت» یکپارچگی و هم‌نوایی هر پنج ساحت وجودی ما است. یعنی ساحت‌های عقاید؛ عواطف و احساسات و هیجانات، خواست‌ و اراده، کردار و گفتار. سه ساحت اول در درون ما و دو ساحت دوم در بیرون ماست...انطباق ساحات درونی عقیدتی، احساسی و ارادی با ساحات بیرونی گفتاری و کرداری》. علاوه بر این میان ذهنیت و شخصیت ما نیز باید انطباق وجود داشته باشد. در دیدگاه الهیات دوبنی ساحت‌های درونی (‌ باورها، عواطف، خواسته‌ها) مربوط به جهان شخصی ما هستند و ساحت‌های بیرونی (گفتار و رفتار) مربوط به جهان پیرامونی. ساحت‌های درونی ما در ساحت‌‌های بیرونی نمود پیدا می‌کنند. حال به طور مثال اگر ما در جهان شخصی خود، در ساحت درونی‌‌مان به توحید ذهنی-فلسفی باور داشته باشیم، این باور باید به صورت توحید اجتماعی-سیاسی نمود پیدا کند. اگر چنین نباشد انسان صادقی نیستیم، منافقیم، ریاکاریم یا فکر می‌‌کنیم موحدیم ولی موحد نیستیم. در جلد چهارم از دفتر الهیات دوبنی بیشتر به این موضوع پرداخته خواهد شد.

رابطه مناسب انسان با ساحت‌های چهارگانه خود

در سنت عرفانی ما به جسم نگاهی تحقیری و در رویکرد ماتریالیستی مدرن، به جسم به عنوان حقیقت انسان نگاشته می‌شود و محور قرار می‌گیرد. به باور محمود مقدسی چهار نسبت میان انسان با بدن وجود دارد.
در رویکرد اول، بدن نداریم، غایب است، نادیده گرفتن و استفاده کردن، در رویکرد دوم بدن داریم اما ابزار است که باید مراقبت شود تا خدمت دهد. در رویکرد سوم بدن داریم اما محدودیت و دشمن و مانع است. بدن یک مزاحم و زحمت‌انداز است‌. اما در رویکرد چهارم بدن مقدس است. در این رویکرد ما بدن نداریم، ما بدنیم. بدن منظر ما به جهان است. نحوه مواجهه ما با جهان است. بدن فرصت رابطه با جهان است. باید در کانون قرار گیرد. بدن در دیدگاه معنوی یک امر مقدس است. بدن باید در هارمونی قرار گیرد، ارزشمند باشد و نیازهایش به طور متوازن برطرف شود. به باور او ظرفیت بدن محدود است و اگر به بدن درست پرداخته نشود واکنش نشان می‌دهد، با آسیب، بیماری، چالش و.. .
باید یک رویکرد دیگر هم به رابطه انسان و بدن اشاره کرد و آن هم اصالت بدن است. در رویکرد ماتریالیستی و سرمایه‌داری ما همین جسم هستیم و این جسم در دوران جدید پرستش می‌شود. صنعت زیبایی، صنعت مد، صنعت آرایشی بهداشتی و.. که مصرف‌گرایی را ترویج می‌دهند همگی حول تقدیس بدن شکل گرفته‌اند. حول یک انسان تک‌ساحتی.

به باور مقدسی اما روان انسانی نیز محدود است و نمی‌تواند هر وزنی را تحمل کند، گنجایش دارد و مانند بدن ممکن است نتواند بار زیاد بکشد. مانند بدن اعلام خطر می‌کند و واکنش‌هایی مانند اضطراب، ترس، فوبیا و دردهای روان‌تنی نشان می‌دهد.

انسان باید محدودیت‌های ساحت‌های خویش را بشناسد. ذهن ما اسیر ناخودآگاه است، گرفتار خطاهای شناختی، تحریفات‌ شناختی و اختلالات ذهنی‌. روان ما اسیر تاریخچه روانی ماست، گرفتار دام‌های نفسانی و اختلالات روانی. جسم ما اسیر ژنتیک ماست، گرفتار بیماری‌های ارثی، واگیردار و اختلالات جسمانی. لنگرهای این سه ساحت روح را نیز به بند می‌کشد. برای سلوک سلامت ذهن، روان و جسم اهمیت بسیاری دارد.این سه ساحت ظرفیت و گنجایش محدودی دارند، بار اضافی سیستم آن ساحت را به هم می‌ریزد. اگر این سه ساحت بیماری یا خطا و اختلال هم نداشته باشند، امروزه بار اضافی دارند. زندگی در جهان مدرن ذهن را مشغول‌تر، روان را رنجورتر و دربندتر و جسم را نیز فرسوده‌تر می‌سازد. از این رو لنگرهای این سه ساحت، ساحت روح را در جهان مدرن زمین‌گیر کرده‌اند. چگونه می‌توان این لنگرها را آزاد کرد و خودشناسی و خودسازی کرد و در مسیر تکامل گام برداشت؟ در جلد چهارم دفتر فلسفه دین به این مسائل پرداخته می‌شود‌. در نوشتار بعدی به درباره جایگاه موحدچندساحتی در جهان هستی سخن گفته می‌شود.

مکتب دوبنیالهیات دوبنیمحمد قطبیانسان‌شناسینواندیشی دینی
پژوهشگر دین و فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید