در نوشتار پیشین درباره ولایت تکوینی خداوند و اراده الهی به نقل از کدیور گفته شد که "حضور مؤثر خداوند در سه ساحت مورد نظر است: در هستی، جهان و طبیعت؛ در اجتماع بشری در طول تاریخ و اکنون در جامعه انسانی؛ و بالاخره در نفس انسانی یعنی در جان خودمان به صورت منفرد و مجرد".
حال در این نوشتار به مسأله نسبت اراده الهی با سنن الهی و حضور مؤثر خداوند در هستی و مباحثی چون مسأله شرور طبیعی در عالم و معجزات پرداخته میشود.
ولایت تکوینی
ولایت تکوینی خداوند بهمعنای قدرت تصرف خداوند در همهچیز و تدبیر امور همه موجودات است. خداوند به جهت ولایت تکوینی خود است که اراده به تصرف در طبیعت، جامعه و جان آدمی میکند.
ارادهی الهی
یاسر میردامادی درباره اراده الهی میآورد: "تنها هنگامی میتوان از «ارادهی الهی»، به معنای حقیقی و نه مجازی کلمه، سخن گفت که خدا شخصوار (personal) تصویر شود. شخصوارگی در اینجا دستکم به معنای ترکیبی از این صفات است: آگاهی (شامل خودآگاهی)، اراده، علم و توانایی. تنها اشخاص یا شاید شِبه اشخاص (روباتهای دارای هوش مصنوعی مثلاً) ترکیب این ویژگیها را دارند. ولی اشیاءِ محض (مثل میز و صندلی) و نیز وجودهایی انتزاعی (مانند اعداد) شخصوار نیستند؛ از جمله از آن رو که اراده ندارند و فاقد خودآگاهیاند. مثلاً عدد ۳ ممکن است از ازل تا به ابد وجود داشته باشد اما اراده و خودآگاهی ندارد. پس عدد ۳ شخصوار نیست.در مدلهای متنوع خداباوری، به طور ویژه یک مدل مشهور وجود دارد که ارادهی الهی در آن محوری است: مدل خداباوری دینی یا همان «تئیسم» (theism) ــ به ویژه آنچنانکه در آیین یهود، مسیح، اسلام، آیین بهائی و غیره نمود یافته است. محوریت شخصوارگی خدا در خداباوری دینی را میتوان به این شکل خلاصه کرد: خدا اراده کرده است که جهان را از عدم بیافریند، آدم و حوا را بیافریند، وقتی آدم از میوهی ممنوعه خورد، او را به همراه همسرش حوا از بهشت اخراج کند. خدا اراده کرده است که از نسل آدم و حوا بر روی زمین آدمیانی بیافریند تا آنها را بیازماید و لطف و جود ویژهی خویش را نثار آنها کند. خدا اراده کرده است که پیامبرانی بفرستد تا هدایتشان کند و در روز قیامت، اراده کند که گنهکاران را عذاب کند (و یا، در نهایت، آنها را ببخشد) و پارسایان را به بهشت بفرستد. در خداباوری دینی، ارادهی الهی را از رهگذر وحی الهی میتوان دریافت و نیز با دعا میتوان بر روی ارادهی الهی اثر گذاشت. بر این اساس، در مدل خداباوری دینی (وحیانی) «یوم الله» رخدادی ممکن است؛ به این معنا که برخی رخدادهای خاص تاریخی میتوانند مصداق ارادهی ویژه الهی باشند... اما در برخی دیگر از مدلهای خداباوری، اساساً عنصر «مشیت الهی» نه تنها غایب است بلکه نفی میشود زیرا خدا اساساً شخصوار تصویر نمیشود.
گفته شد که خدای الهیات دوبُنی که بر آن صورت رفیق محتشم میزنیم، خدایی فوقتشخص است که میتواند تشخص پذیرد و میتواند به صورت نامتشخص نیز درآید. بنابراین خدای رفیق محشتم دارای اراده الهی و مشیت الهی است. وقتی به خدای ادیان ابراهیمی باور داری، اراده الهی را میپذیری، حضور مؤثر خداوند در جان، جامعه و جهان را میپذیری. این حضور مؤثر همانطور که آورده شد در حکم کارگردانی یک نمایش-واقعیت است که توسط سنتهای الهی صورت میپذیرد. حضور مؤثر او در جان با مواردی چون استجابت دعا، شفا، ابتلا، استدراج و.. شکل میگیرد، در جامعه با نصرت الهی و یومالله که دست خدا از آستین خلق بیرون میآید در فتح جنگ، در سقوط طاغوت، در رهایی جمعی و.. یا با کیفر الهی خود را نشان میدهد. در جهان سنن الهی همان قوانین فیزیکی و شیمیایی حاکم بر جهان و قوانین معنوی چون برکت، رزق و.. هستند که جهان بر مدار این سنن میچرخد. فهم موحدانه از جهان چنین است.
معجزه و اراده الهی
یکی از جلوههای اراده الهی در طبیعت، وقوع معجزات است. در الهیات دوبنی هستی صحنه اجرای نمایش-واقعیت انسانها و موجودات است. قوانینی بر این صحنه حاکم است که آنها را قوانین طبیعی یا سنن الهی مینامیم. اما آیا خداوند با معجزات قوانین خود را نقض میکند؟ با استفاده از فیزیک کوانتوم میتوان این مسأله را تببین نمود که خداوند بدون نقض سنن خود معجزات را ایجاد میکند.
جانر تاسلامان در کتاب "کوانتوم، فلسفه و خدا" با استفاده از نظریه آشوب و نظریه کوانتوم به تببین این مسأله پرداخته است: " آشوب که بسیاری آن را با نام ایلیا پریگوژین می شناسند، ابتدا در هواشناسی کاربرد گسترده ای داشت اما بعدها در بسیاری از پدیده های طبیعی هم چون زمین لرزه و حتی ضربان قلب نیز تجزیه و تحلیل شد. در اصل برای درک بهتر نظریه آشوب، استناد به اثر پروانه ای به عنوان یکی از بهترین تعریف های وابستگی حساس به شرایط اولیه ضروری به نظر می رسد. بر اساس این پدیده تغییرات بسیار جزئی (مثل بال زدن پروانه) در سیستم های دینامیکی آشفته مانند جو زمین، می تواند تغییراتی شدید مانند وقوع طوفان را در کشورهای دیگر به بار بیاورد. جانر تاسلامان در کتاب کوانتوم فلسفه و خدا علاوه بر تحلیل نظریه آشوب ارتباط آن را با فاعلیت الهی نشان می دهد. حال، با این تعریف از نظریه آشوب، می توانیم ادغام این نظریه با نظریه کوانتوم و ارتباط بین فیزیک کوانتوم و افعال خدا را بهتر درک کنیم. در نظریه آشوب، اثر پروانهای در چارچوب قوانین موجبیتگرا مورد بررسی قرار میگیرد. اگر نظریه آشوب و نظریه کوانتوم با هم در نظر گرفته شوند، میتوان سعی کرد تغییرات کوچکی را که میتوانند نتایج بزرگی داشته باشند، با “معین شدن عدم قطعیتها" توسط خدا توضیح داد (ناموجبیتگرایی را وارد این روند کرد). نکته مهم برای ما این است که ببینیم یک تأثیر جزء به کل تا چه حد میتواند نتایج مهمی به همراه داشته باشد. در تعاملات ذرات کوچک ماده با ذرات کوچک اطراف و محیط –که به شکل برخورد انجام میشود- این ذرات طی مدت چند ساعت که از نظر ما مدت زمان کوتاهی است، وارد کوادریلیون ها تعامل میشوند. اگر همانطور که نظریه کوانتوم نشان میدهد، قوانین جهانی دارای ساختار احتمالی در ذات خود باشند، طی کوادریلیونها تعامل میتوان با مداخله در احتمالاتی که به لحاظ هستیشناختی وجود دارند، تغییر بسیار بزرگی به وجود آورد. اجازه دهید تصور کنیم یک موشک، دور جهان پرواز میکند و به مکان قبلی خود میرسد. اگر مدار این موشک به میزان یک تریلیونیوم درجه منحرف شود، در دور اول، تفاوت قابل ملاحظهای وجود نخواهد داشت، اما بعد از یک تریلیون دور یک درجه تفاوت اتفاق میافتد، با 90 تریلیون بار دور زدن مدار اولیه 90 درجه منحرف میشود و با 180 تریلیون بار دور زدن مدار کاملاً معکوس میشود. هنگامی که تغییرات کوچکی که با مداخلهی آگاهانه در احتمالات به وجود میآیند، در تعداد بسیار زیاد تکرار شوند و این احتمالات، هدفمند و با آگاهی الهی انتخاب شوند، تغییرات بسیار زیاد و نتایج غیر منتظره میتواند بدون نقض قوانین طبیعت ایجاد شود. قانون احتمالاتی آنتروپی در توزیع اتمها / مولکولها، مانند اتمها / مولکولهای موجود در هوا ظاهر میشود. احتمال اینکه یک مولکول هوا در یک نیمه از اتاق قرار بگیرد ½ است، اما احتمال ریاضی این که همه اتمها در یک اتاق، احتمالی مشابه را ایجاد کنند به حدی کم است که باعث میشود درک کنیم که چرا مولکولها در تعداد بالا، رویدادهای شگفتانگیز با احتمال پایین (معجزات) را تقریباً نشان نمیدهند. جورج گاموف[1] میگوید برای این که مولکولهای موجود در هوای یک اتاق در یک نیمهی آن جمع شوند، باید 10299.999.999.999.999.999.999.999.998 ثانیه صبر کنیم. اگر به یاد بیاوریم که عمر تخمینی جهان در مجموع حدود 1017 ثانیه است، درک میکنیم که چرا نباید از خفگی به خاطر تجمع مولکولها در یک نیمه از اتاق بترسیم. اگر حرکت مولکولها را بتوان با معین کردن عدم قطعیتهای برآمده از نظریه کوانتوم هدایت کرد، یعنی اگر ما استدلال کنیم که “احتمالات معرفتشناختی" در قانون آنتروپی در واقع “احتمالات هستیشناختی" هم هستند و خدا با معین کردن این احتمالات (عدم قطعیتها) مداخله میکند، بسیاری از معجزات که با حرکت اتمها/مولکولها ممکن است به وجود بیایند، میتوانند بدون نقض قوانین طبیعت توضیح داده شوند. علاوه بر این به دلیل ورود عدم تعین به این روند، دیگر نیازی به مفهوم “مداخلهی آغازین" نیز نخواهد بود، زیرا حوزهای که اکنون در آن امکان مداخله وجود دارد، نه تنها در آغاز، بلکه در سطح اتمی، در همه زمانها، به طور گستردهای در سراسر جهان وجود دارد. اجازه دهید رویدادی خیالی را در نظر بگیریم که در آن قومی که تلاش میکند پیامبری را به قتل برساند، به دلیل حرکت و دور شدن مولکولهای هوای محیطی که این قوم در آن قرار دارد، ناکام میماند. بدون شک این پدیده از دیدگاه خداباورانه «معجزه» نامیده میشود، اما همانطور که میبینید، این معجزه را میتوان با تحقق احتمالات بسیار کوچک بدون نقض قوانین طبیعت ایجاد کرد".
شرور طبیعی و اراده الهی
به تعبیر یاسر میردامادی مسأله شر، مطابق یک صورتبندی ساده، از این قرار است: "در جهان، شرور بیهوده بسیاری وجود دارد از شرور طبیعی گرفته که دخالت انسانها در پدید آمدن آن نقشی ندارد مانند سیل، زلزله و آتشفشان، تا شرور اخلاقی مانند بردهداری، جنگ، نسلکشی و استبداد. اگر خدا قادر مطلق است میتواند این شرور را از میان بردارد، اگر خیرخواه محض است میخواهد چنین کند. از آنجا که شرور بیهوده بسیاری وجود دارد پس خدا وجود ندارد".
درباره پاسخهای الهیات سنتی و الهیات مدرن به مسأله شر بسیار سخن گفته شده که به صورت جامع در کتاب دوجلدی پیرامون شر اثر نعیمه پورمحمدی به آنها پرداخته شده است. دیگر در این نوشتار به پاسخهای الهیات سنتی و مدرن به پرداخته نمیشود و به پاسخ الهیات دوبُنی به مساله شر اشاره میشود. در این نوشتار به شرور طبیعی و در نوشتار بعدی به شرور انسانی پرداخته میشود.
رودی پارت بر این باور است که نیروی تجویزییِ قانون طبیعی را میتوان بهصورت مجموعهای از «اگر—آنگاه»های الزامآور (imperative) تصور کرد: "درباره وقتی به علوم مهندسی یا معماری میاندیشیم، ایدهی قوانین طبیعت آنقدرها هم معماگونه به نظر نمیرسد. برای نمونه، مهندسان اینطور توضیح میدهند که «چون» نیرویی که جاذبه به ساختمان وارد میکند چنین و چنان است، «اگر» میخواهیم جایی بسازیم که بشود زیر سقفاش کار یا زندگی کرد، «آنگاه» ناچاریم که پی و دیوار و سقفی با استقامت چنین و چنان برپا کنیم. قانون فیزیکی جاذبه بر یک «قانون طبیعی» دلالت دارد و انسان را به تمکین از آن حکم میکند؛ «چون» جاذبه باعث سقوطِ آنیِ ما از ساختمانهای بلند میشود؛ «اگر» طالب زندگی و خوشبختی هستیم، «آنگاه» میباید/بهتر است که از ساختمانهای بلند پایین نپریم. اصول مهندسی را اگرچه انسانها صورتبندی کردهاند، لیکن این قوانین محصول ارادهی انسانها نیستند. این اصول باید با طبیعت انسانها و طبیعتِ محیطی که انسانها در آن زندگی میکنند، انطباق داشته باشد. اهمیتی ندارد که دولتی این قوانین را به رسمیت میشناسد یا نمیشناسد یا آنها را لازمالاجرا تشخیص میدهد یا نمیدهد. و اگرچه این قوانین—آنگونه که توسط انسانها صورتبندیشده—هیچگاه کامل نیستند و همواره در معرض حک و اصلاح مدام و گاه حتا زیر و زبر شدن هستند، اما به هیچ وجه مِنعِندی نیستند و سرپیچی از آنها بیبروبرگرد مایهی زیان است.
اصول پایهی مهندسی و معماری (برخلاف علوم طبیعی که تا حدی شالودهی این دو را شکل میدهند) [علاوه بر توصیفی بودن] از این حیث تجویزی هستند که ما را رهنمون میشوند که میباید/بهتر است چگونه رفتار کنیم، [البته] «چون» طبیعتِ بشر و طبیعت دنیایی که در آن زندگی میکند چنین و چنان است، و «اگر» مقصودی که پیش چشم داریم چنین و چنان است. ضرورتی هم ندارد که کسی مهندس یا معمار باشد تا اینقبیل «قوانین طبیعی» [توصیفی] را بهصورت اصول تجویزی صورتبندی کند. برای نمونه، تحلیل بر اساس روشِ قانون طبیعی از وجود جاذبه و ماهیت کالبد آدمی، به این حُکم برای رفتار انسان منتهی میشود: «چون» جاذبه باعث سقوط آنی ما میشود، و «چون» بدن ما قادر به تحمل آسیب ناشی از سقوط نیست، «اگر» طالب زندگی و خوشبختی هستیم، «آنگاه» میباید/بهتر است [تجویزی] که از ساختمانهای بلند پایین نپریم.
نیروی تجویزییِ قانون طبیعی را میتوان بهصورت مجموعهای از «اگر—آنگاه»های الزامآور (imperative) تصور کرد. «اگر» میخواهید به «ب» دست یابید، «آنگاه» باید «ج» را انجام دهید. «اگر» میخواهید شاد زندگی کنید، «آنگاه» باید از ساختمانهای بلند پایین نپرید، یا زهر ننوشید".
حال اگر ما انسانها بر اساس شناخت قانون طبیعی که در صحنه هستی جاری است زندگی خویش را سامان دهیم، کمتر دچار بلایای طبیعی میشویم. در ژاپن که این شناخت صورت گرفته و زندگی بر اساس این شناخت قوانین طبیعی تنظیم شده است. در این کشور سالی ۱۵۰۰ زلزله رخ میدهد اما آمار کشتگانش با کشوری چون ایران که در آن تعداد زلزلهها بسیار کمتر ولی در پیشگیری بحران ضعیفتر است، بسیار پایینتر میباشد.
بنابراین تجویز نخست این است:
«چون» زمینلرزه، سیل، آتشفشان و... موجب صدمات بسیار میشود و «چون» بدن ما قادر به تحمل آسیب ناشی از این صدمات نیست، «اگر» طالب زندگی و خوشبختی هستیم، «آنگاه» میباید/بهتر است [تجویزی] که خانه و کاشانه خود را در مسیر گسلها، سیلابها، ریزشها، رانشها، آتشفشانها و... نسازیم و اگر ساختیم چون ژاپن که ساختمانهایش را برابر زلزلهها مقاوم کرده است، جهت زندگی در صحنه هستی پیشگیری از بحران را انجام دهیم. آیا میتوان گفت خداوند یار ژاپنیهاست یا عذاب دهنده ایرانیان؟.
میدانیم که بسیاری از حوادث طبیعی و حتی انقراض حیوانات نتیجه تصرف بیرویه انسان در طبیعت است که رفتار نظام سرمایهداری به تشدید این تصرف و افزایش بحرانهای طبیعی دامن زده است.
از همین رو تجویز دوم را میتوان به این روش صورتبندی نمود:
«چون» بلایای طبیعی باعث صدمه به ما میشود، و «چون» بدن ما قادر به تحمل آسیب ناشی از این صدمات نیست، «اگر» طالب زندگی و خوشبختی هستیم، «آنگاه» میباید/بهتر است [تجویزی] که کمتر در طبیعت تصرف کنیم. کوهخواری، جنگلخواری و رشد قارچگونه فعالیت معادن موجب سیلهای فاجعهباری شده است که جان آدمیان بسیاری را گرفته است. آیا خداوند یار کشورهایی است که اجازه کوهخواری، جنگلخواری و رشد قارچگونه فعالیت معادن را نمیدهند و از خسارات سنگین سیلها جلوگیری میکنند و عذابدهنده آنان که نمیکنند؟
بنا به آنچه آمد میتوان به نقل از محسن کدیور گفت: "شرور طبیعی از قبیل سیل، زلزله، آتش فشان، و بیماری ها... هیچکدام از این پدیدههای طبیعی به خودی خود شر نیستند. اینها عوارض جهان طبیعی است. جهان طبیعی منهای شرورِ نسبی آن غیرممکن است. انسان با عقل خداداد خود به تدریج دارد راه مقابله با این پدیده های طبیعی مزاحم را پیدا میکند. به عبارت دیگر از منظر مومنانه مقابله با این شرور ابتلاست که باعث ارتقای دانش بشری و آبدیدیگی و گرایش بیشتر به سمت خداوند میشود. آنچه شرور طبیعی نامیده میشوند با احتساب خیر کثیر موجود در عالم کاملا قلیل و لازمه برخورداری از آن خیر کثیر محسوب میشوند. منظر مؤمنانه در جهان هستی بدون مشکل پیش میرود. اگر کسی در وجود خدا تردید دارد آن مسئله دیگری است. مؤمن با باور به خداوند مشکل لاینحلی ندارد. مسائل جدید علوم طبیعی از قبیل تکامل داروینی، فیزیک کوانتم، انفجار بزرگ، پیشرفتهای علوم مغز و اعصاب هیچکدام مشکلی جدی برای خداباوری ایجاد نکردهاند، بلکه عرصههای جدیدی را بر خداباوری گشودهاند".