متنی که اگه الان ننویسمش، دیگه هیچ وقت نوشته نمیشه

حدود یک سال پیش با ویرگول آشنا شدم و حقیقتا شیفته حس خوبی شدم که از ویرگولگردی به دست میآوردم.
اما یک سالی طول کشید که قانع بشم خودمو به داشتن یه اکانت مفتخر کنم.
شاید دلیلش کمالگرایی دیوانهکنندهایه که باعث میشه اکثر مواقع هیچ کاری رو تموم نکنم( بهتره بگم حتی هیچ کاریو شروع نکنم!)
همیشه فکر میکنم همه چیز میتونه بهتر از این بشه. اولین پست ویرگول من میتونه خیلی بهتر از این باشه. پس بهتره صفحه رو ببندم و یه وقت دیگه بیام سراغش که حرفی برای گفتن داشته باشم. اگه بخوام به حرف مغزم گوش کنم این روند کماکان ادامه پیدا میکنه و ۷۰ سال دیگه وقتی دارم دندون مصنوعیامو مسواک میزنم یاد این میفتم که: هی دختر. من هنوز اولین پستمو ننوشتم! ( ۷۰ سال دیگه ویرگول وجود داره؟! دندون مصنوعی چطور؟)
اینبار بدون توجه به کمالگرای درونم که داره خودشو به در و دیوار میکوبه، روی انتشار نوشته کلیک میکنم:)