محمدامین
محمدامین
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

چگونه بدبختی به ما نظر می‌کند؟ قسمت اول - وفور آرزو

چگونه بدبختی به ما نظر می‌کند؟ قسمت اول - وفور آرزو
چگونه بدبختی به ما نظر می‌کند؟ قسمت اول - وفور آرزو

در این رشته بلندیجات چگونه بدبختی به ما نظر می‌کند؟ علاوه بر زندگی‌ام از منبع دوست‌داشتنی کتاب بی‌شعوری نیز الهام خواهم گرفت، باشد که عواید و برکات حاصل از این متن ذخیره آخرت آن مرد باشد.

به قول افشین یداللهی:

هنگام انتخاب توست! اگر خواستی بمان! این آخرین دقایقی ا‌ست که می خواهمت هنوز...

بنا به نظر نگارنده، انسان‌‌ در هر دم و بازدمش آرزوهایش را مدام مرور می‌کند. چه آن‌هایی که در دبستان فرصت بروز و بیان پیدا می‌کرده و اطرافیانش یا از شوق شنیدن آن بال و گاها کتف می‌زدند یا روی کاغذی نوشته و سپس آن را لول کرده و بر سر فرزندان خویش می‌کوبیدند که ورپریده بنگر چگونه دماغ آویزانات و حومه‌ی اقدس بانو، نظر همگان از جمله دختر همسایه را جلب کرده است؟ آن‌وقت تو چی و دیگر مکالمات. بعضی از آرزوهای انسان در دوران دبیرستان نقش می‌بندد و ترجیع بند حرفایش این است که دانشگاه بهتر است یا چی؟ و اکثر اوقات یا چی را به خاطر فشاری که از همه جهات کنکور بر جسم نحیفش وارد می‌کند انتخاب می‌‎کند، غافل اینکه فشاری عظیم‌تر از سمت اطرافیانی که بال و گاها کتف می‌زدند و حتی اقدس بانو، سمت وی روانه می‌شود که دوان دوان برمی‌گردد سمت کنکور و رو به وی با تضرع می‌گوید:

من از آن روز که در بند توام آزادم، پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم ولی افسوس که اون راه دلت باز نیست، توی اون بانک دلت هیچ پس انداز نیست! هیهات؛ هیهات...

وارد دانشگاه می‌(کنند)شود. تصور می‌کند در دانشگاه همه دنبال آرزوهای خویش می‌دوند و استاد نظرتان راجع به مقاله ISI اخیر این حقیر چیست که می‌تواند دنیا را نجات دهد و یا افرادی جلسات سیاسی و اجتماعی را برپا کرده و می‌خواهند تحول جامعه را پیشه خود کنند و سرمست از این دنیا تصمیم می‌گیرد روی پای خود بایستد و زمانی هم درنظر می‌گیرد که اندکی را به نوشتن مقاله اختصاص دهد و سپس بعد از آن وارد جلسات شود که حرفی برای گفتن داشته باشد یا دانشی از دانش بی‌کران اعضای حاضر به وی افزوده شود، غافل از اینکه همه آمدند آن‌جا تا دمی بیاسایند و می در ساغر اندازند و بر لب جوی گذران پوست خربزه را ببینند. دو راهی عظیمی درمقابل دیدگان خود مشاهده می‌کند. یا سرکوب آرزوها یا فرو رفتن در آرزوها و بحث ما افرادی هستند که راه فرو رفتن در آرزوها را انتخاب کرده و با هم مسلکان خویش گروپ بنا می‌کنند. بنابراین از همین تریبون از تمام افرادی که در این نگارش به آن‌ها خرده گرفته شد، پوزش می‌طلبم. وفور آرزو بر وی (ارزان) ارزانی می‌شود.

منم و روزهای پشت سر، منم و حسرت‌های خاک به سر، منم و اهداف عالی، منم و یک تخت خالی. اشتباهی جو گرفتم با رویای عشقی، پر گرفتم ببین سقوط آزادم...

برنامه‌ای کوتاه، میان و بلند مدت برای خود تدوین می‌کند. ابتدا نرم افزارهای تخصصی رشته خود را می‌آموزم، سپس جزوه‌های استاد را بارها و بارها مرور می‌کنم که در ذهن نقش ببندد و به رسم بزرگانی چون ابن سینا من نیز 40 نه 50 بار می‌خوانم که نامم در تاریخ ماندگار شود. اندکی هم به مهارت‌های روز نگاهی می‌اندازم و خود را برای روزهای سخت آماده می‎کنم. آخ یادمان رفت که جواب انشاء علم بهتر است یا ثروت چه بود؟ وای که من چقدر کند ذهنم! الان باید دوباره بنشینم و به این فکر کنم که علم بهتر است یا ثروت؟ ادامه تحصیل یا بازارکار؟ و برای پاسخ به این سوال که از بنیادی خوبی برخوردار است، خط بطلانی بر برنامه‌های خود می‌کشد تا ابتدا جواب این را بیابد. غافل از اینکه آزمایش خون نیست که جوابش سریع حاضر شود و حداقل 4 ترمی طول می‌کشد و در این بین نظر دیگر اساتید دانشجو را نیز می‌شنود. چشم باز می‌کند و به ترم 7 رسیده است و وقت کشیده‌ی جامعه رسیده است که بر صورت وی نقش ببندد. دلربایی که فقط کشتن عشاق نیست، گاهی اوقات با یک کشیده دلربایی انجام می‌شود. در اینجا لازم نیست وی کاری انجام دهد، چرا که وفور آرزو و دو راهی علم و ثروت کار خود را کرده‌اند. به قول امیر عظیمی: آخر مرحله شد، غول به ما می‌خندید. حال آخر رسیده است. غول دانشگاه چاک دهان باز کرده و از عمق وجود به وی و ریش نداشته‌ی وی می‌خندد، از آن خنده‌های غیر رمانتیکی! می‌فهمد پوچ بوده هر آنچه در سر می‌پرورانده و می‌پروراندند. می‌فهمد که لزوما راه خوشبختی و کامیابی آن چیزی نیست که دیگران می‌گویند.

و همان جمله‌ی معروف: به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای رسیدن به خدا

حال وقت آن رسیده که نگارنده از پشت دوربین بیاید جلو و بگوید که به این نتیجه رسیده است که هم علم بهتر است هم بازارکار و بستگی به شخص دارد. فی المثل عرض می‌کنم که این حقیر به این نتیجه رسیده‌ام بازارکار بهتر است و علمی خوب است که در بازار به کارت آید و مابقی باد است که زیر پهلو انسان جا خوش می‌کند و القابی مثل دکتر یا تحصیلات عالیه‌دارد را برای انسان به ارمغان می‌آورد. اهمیت ندارد که دماغ آویزانات و حومه‌ی اقدس بانو چه می‌گویند. شدیدا اهیمت دارد که رضایت از کار داشته باشید، بیاموزید و پیشرفت کنید و به درآمدزایی برسید. خلاصه این متن را می‌توانید در این توییت ببینید.

آرزودانشگاهدیگرانکنکوررضایت
عقل می ترساندم از این که رسوایم کند / گرچه تهدید من بی آبرو بی فایده است!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید