سلام همه وجودم....
سلام نیمه دیگرم...
سلام نیمه گمشدم...
چه قدر خوبه که این چندماهه همه چیز به خوبی و خوشی گذشته، واقعا ممنونم ازت. بابت همه چیز.
نمیدونی چقدر منتظر این لحظات بودم با تو . بعد از نامزدیمون که 31 خرداد بود، بهترین روزها و شبها کنار تو بود بهترینم. تو که نذاشتی حسرت هیچ چیزی تو دلم بمونه.
تو که شبانه روز حرص خوردی و زحمت کشیدی، مخصوصا توی تیرماه که مهمون خارجیات اومدن و قصه نمایشگاه به پا بود راستی شفق هم اومد با اون دوستای ایرانیش، که شب با داودیان رفتیم سرای دلربا با فواد، چقدر خوش گذشت. بعد من و کسری یه روز پاشدیم امدیم نمایشگاه پیش شماها.
بعدشم تولد تو بود. که من یه تولد برات توی آداک گرفتم. سین و شین و حس و فو هم بودن شبشم رفتیم جلاتو هاوس. اون شبم خیلی خوش گذشت.
بعدشم که دیگه رفتیم توی محرم و صفر که آخرای صفر گفتیم جشن عقد بگیریم.
دوباره پر از استرس بود. لباس من و خودت که از میرداماد گرفتیم، داستان فائزه و دنیز و شاه پری تا حرص و جوش های عقد و وای که چقددددر دنبال حلقه بودیم....دنبال زیرلفظی و هزارتا چیزدیگه.ولی همشون باز خیلی خوش گذشت. وقتی میرم نگاه می کنم به عکسهامون کیف می کنم.
دیگه گذشت تا آذرماه، که ما یک آذر بعد از کلی دوندگی و دیدن خونه ، بهترین خونه دنیا رو گرفتیم.
رویایی ترین خونه رو....
و بعدشم که با جدی جاهاز برون کردیم.
و آذر هر روزش داستان بود. از تکمیل کردن جاهاز و خریدهای اینترنتی من تا اینکه خیلی اتفاقی رفتیم توی یه شب دوتا تالار دیدیم و دومی رو انتخاب کردیم.
و رفتیم لباس عروس و لباس تو رو انتخاب کردیم و یه روز رفتیم بازار فرش فروشها، رفتیم بازار طلافروشها برای انتخاب سرویس طلا، رفتیم تی وی خریدیم، رفتیم لاله زار لوستر خریدیم، رفتیم کوچه برلن حوله و لوازم آرایشی و سشوار و ... و بقیه اکسسوری های دیگه رو خریدیم.
امروزم قراره بریم که پارتنر آقای ف رو ببینیم.
میبینی چقدر دنیا کوچیکه. روزی که دوستات بهمون میخندیدن که تو ززز شدی و زوده برای زن گرفتن، الان خودشون و خیلی های دیگه آرزوشونه که جای ما باشن.
مثل خانم سین و آقای شین!
خلاصه که خیلی کیف می کنم که تو همدم من شدی.
همیشه از خدا میخواستم که اونی که باهام همزبونه و همدله نصیب من کنه. اونی که باهاش شاد باشم.
خدا رو شکر که تو هستی.
امروز سه شنبه اس 18 دی و شش روز دیگه عروسیمونه رفیق!
به امید اینکه سال دیگه همین موقع اینجا بنویسم که باردارم.....خخخخخخخ
امروز 1 سال و 5 ماه و دو روزه که با همیم....یعنی 17 ماه