خواستم بهت بگم من اونقدر تو رو دوست دارم که حاضرم تو همیشه خوشحال تر از من باشی
من اونقدر تو رو دوست دارم که می خوام همیشه همه چیزای خوب مال تو باشه
من اونقدر تو رو دوست دارم که می خوام همیشه بیشتر از من بخندی
من اونقدر تو رو دوست دارم که می خوام همیشه همه چیز برای تو راحت باشه حتی اگر من سختی بکشم
خییلی جالب و قشنگ امسال گذشت بزار حرف دلم رو بگم ، سال من دیگه از نوروز شروع نمیشه و نخواهد شد سال زندگی و امید و انگیزه من همیشه از وسط مرداد ماه جایی که تو بهم گفتی هستم تا آخرش باهات؛ شروع میشه.
خوشحالم از ته قلبم ، خوشحالم از همه عمق وجودم خدایا از تو ممنونم که محبت کسی رو تو دلم گذاشتی که عشق رو خییلی خوب میتونم باهاش درک کنم.
چه اتفاقات قشنگی افتاد فروردین امسال تصمیم گرفتیم که دیگه خانواده هامون رو باهم آشنا کنیم 🤗چقدر پروسه سختی بود ولی خب همه از اینجا شروع کردند چشم بهم زدنی دیدم نشستم رو فرش خونشون😉😁با دسته گل خیییلی زیبا عجب قرار ملاقاتی بود من که دختروشون رو تا دیر وقت میبردم بیرون حالا بشینم و بگم کلن دخترتون رو می خواآآآآآام 😅😊شد بالاخره شد خدا خواست و همه چیز خوب پیش رفت تا اینکه آخر خرداد جشن نامزدیمون شد... .
بله با همه بدو بدو هامون و بازار رفتنامون و داستان اینکه صیغه موقت بخونیم و امام زاده صالح و عموی من و مامان خودم و بابای خودش و چلوکبابی مسلم و حلقه پشت حلقه و آخ آخ جا داره یبار دیگه این حلقه پشت حلقه رو تکرار کنم 😃🤣😂و انتخاب کیک و گل و کت و شلوار و کراوات و گیفت ها و مهمونا و انتخاب موزیک و کلی چیزای دیگه و دیگه شد ساعت ۹ شب خانواده ما تق و تق در زدیم خونشون رو ....
ساعت ۱۰ هم حلقه که بعنوان نشون بود رو دستش کردم ... تامام خوشحالی و خنده و مبارکی
خلاصه بگم که اتفاقات خیلی قشنگ و جذابی رخ داد.
خدایا بازم ازت ممنونم بابت همه چیز.
آخرش می خواستم بهت بگم که بدونی من تو رو هم از خودم بیشتر دوستت دارم.