"ح" عزیز تر از جانم
یک سال گذشت و در این یکسال خیلی اتفاقات رو از سر گذروندیم
خواستگاری و نمایشگاه و آداک و محل کار جدید و .... چالشهایی که هر لحظه اش شیرین بود
آشنا شدن با آدمها هم که پروسه خاص خودش رو داشت.
ولی باید اقرار کنم که خیلی جاها که کنارت نشستم بهت افتخار کردم
خیلی جاها دلم ضعف رفت برات
خیلی جاها تو دلم تحسینت کردم
همین که صدت رو میزاری توی همه موارد
دوستدارم به همه بگم که من عاشق این مرد شدم و تمام جونمم براش میدم
تو تمام من شدی مردادی مهربونم
دیگه میخوام با غرور و افتخار به همه بگم که من بهترین انتخابم رو داشتم
و خدا رو شکر می کنم بابت همچین همسری
کم و زیاد زندگی درست میشه
مهم قلب توئه که برای منه
و این یعنی تمام دارایی با ارزش من
یک سالگیمون مبارک عششق من
یک سال از اون شبی که رفتیم نارنجستان و گفتی که میخوای قلبم برای تو باشه! گذشت
و چه روزهای دلنشینی بود، همینی که یادش می افتم لبخند میزنم بیشتر عاشقت میشم
اصن من هر روز که از خواب بیدار میشم بیشتر عاشقت میشم.
16 مرداد 1402