نوشته زیر ترجمه بخشی از مقاله چطور بزرگترین اپلیکیشن ها 1000 کاربر خود را جذب کردند؟ توسط lenny rachitsky است.
با اینکه هر استارت آپی در نهایت با این سوال مواجه می شه عجیبه که درباره اش مطالب کمی که کاربردی هم باشن وجود داره.بنابراین تصمیم گرفتم تا در این زمینه مطلبی بنویسم.ماه گذشته را شخصا در کنار بنیان گذاران استارت آپ ها،در حال جست و جو میان مصاحبه های مختلف و هم چنین رشته توئیت های منتشر شده گذراندم.
در زیر،علل های شاخصی را می ببینیم که اساسا چطور هر اپلیکیشن موفقی اولین کاربرای خودشون را جذب کردند و هم چنین شامل تجربیات اپلیکیشن هایی چون تیندر ،اوبر،superhuman،تیک تاک، product hint و نتفلیکس و بسیاری دیگر می باشد.پس ازش لذت ببرید.
مهم ترین نکات این مطلب :
تنها 7 مدل استراتژی رشد زود هنگام هر اپلیکیشنی را توجیه می کند.
اکثر استارت آپ ها تنها با یکی از این مدل ها کاربران اولیه ی خود را جذب کرده اند.اپلیکیشن های بسیار کمی چون پینترست یا product hunt با دو یا سه مدل به موفقیت رسیدند و هیچ یک از اپلیکیشن ها بیشتر از 3 مدل را استفاده نکرده اند.
محبوب ترین استراتژی ها،معرفی به کاربران یا به صورت آنلاین یا آفلاین و یا از طریق دعوت دوستان بوده است که می توانند بسیار گسترده عمل کنند.
برای انجام هریک از این مدل استراتژی ها مهم است که در ابتدا کاربران هدف را به صورت محدود تعریف کنیم.
تاکتیک هایی که برای جذب 1000 نفر اول به کار گرفته میشن بسیار متفاوت تر از تاکتیک هایی است که برای جذب 10000 نفر بعدی استفاده می شن که به خودی خود عنوان یه مقاله ی دیگه می تونه باشه.
سوال کلیدی:کاربران هدف اولیه تان چه کسانی هستند و در حال حاضر،در حالت افلاین کجا حضور دارند.
جایی که تیندر و doordash رفتند : پردیس های دانشگاهی
ویتنی ولف و جاستین میتین(از بنیان گذاران تیندر) در محوطه دانشگاه کارولینای جنوبی اپ تیندر را برای دانشجویان دختر و پسر نصب می کردند.آشنایی با افراد سینگل در محوطه دانشگاه برای اولین بار(و هم چنین اینکه می تونستند بفهمند از طرف مقابل خوششون میاد یانه)حسابی سر و صدا به پا کرد.
اولین باری که استارت آپ doordash کار خود را آغاز کرد در قالب وبسایتی به نام paloaltodelivery.com بود که حاوی منوهای پی دی اف رستوران های واقع در Palo Alto بودند.تونی(بنیان گذار)و تیم او تعدادی آگهی را که در ازای 6 دلار غذا را تحویل مشتری می دادند چاپ کردند و آنها را در سراسر دانشگاه استنفورد پخش کردند.تونی و تیم در ابتدا می خواستند ببینند که آیا اصلا تقاضایی وجود دارد یا نه.این چگونگی شروع ماجرا بود : یک وبسایت با منوها و آگهی های پی دی اف.
جایی که اوبر و لیفت رفتند : دفاتر استارت آپی و مراکز حمل و نقل
ما از هریک از افراد تیم مان خواستیم تا لیستی از مخاطبان شان که در استارت آپ ها حضور دارند را بدهند و در ادامه ما با آنها ارتباط برقرار کردیم تا اجازه شان را برای آوردن Bi-Rite (یک نوع بستنی محبوب)به صورت رایگان برای کارمندانشان بگیریم.همگی جواب شان مثبت بود چون اون بستنی معرکه است:).بنابراین ما یک فرایندی ترتیب دادیم که تیم ما بستنی ها را در قالب بسته بندی هایی به شرکت ها می بردند و مقداری اعتبار استفاده از لیفت را به انها تخصیص می دادند.
در ابتدای مسیر شکل گیری اوبر نقش تیم های خیابانی بسیار قابل ملاحظه بود.اونها به مکان های مختلفی مثل ایستگاه های قطار می رفتند و کد هایی اشتراک اوبر را توزیع می کردند.داستان های بسیار جالبی در مورد اینکه تراویس کلنیک(یکی از بنیان گذاران اوبر) چطور شخصا در توئیتر این کد ها را توزیع می کرد وجود دارد.
جایی که اسنپ چت رفت : مراکز خرید
ایوان اشپیگل(موسس اسنپ چت) با معرفی برنامه به تک به تک به مردم شروع کرد و در مورد آن آموزش می داد و توضیح میداد که چطور این اپلیکیشن میتواند با مزه باشد و حتی اون رو برای افراد دانلود می کرد.او از هیچ تلاشی برای جذب کاربران مضایغه نمی کرد.حتی در زمانی که در خانه بود ، به مراکز خرید رفته و ترتیب آگهی های تبلیغاتی برای اسنپ چت را می داد.خود او می گوید : من پیش مردم می رفتم و ازشون می پرسیدم که آیا مایلند تا یک عکس داخل اپلیکیشن بفرستند و با جواب منفی رو به رو می شدم.
جایی که Nextdoor رفت : انجمن های مالکان و خانه داران محله
در اوایل کار،تیم جستجو دریافتند که در صورتی موفق خواهند شد که بتوانند محله ای را پیدا کنند تا از این ایده ی شبکه ی اجتماعی بین محله ای استقبال کنند.انتخاب محله ی مناسب بسیار حیاتی بود.
نام محله ای که انتخاب شد Loreleiبود.نزدیک به خلیج و خیابان هایی که مملو از سایه های درختان بود.محله در عین کوچکی اما پر از جنب و جوش و تحرک بود و با سابقه ترین اتحادیه ی خانه داران در ایالت کالیفرنیا را در خود جای داده بود.افراد محله از قبل چندین راه ارتباطی با یکدیگر داشتند که نشانه ی خوبی بود.ما با اعضای هیئت مدیره این اتحادیه ملاقاتی داشتیم و آنها نیز مشتاق این دیدار بودند.بعد از کمی گفتگو آنها از ما دعوت کردند تا محصول خود را در جلسه بعدی شان به ساکنان بیشتری معرفی کنیم.
جایی که ETSY رفت : نمایشگاه های صنایع دستی
اتسی تصمیم گرفت تا به تمام مراکز صنایع دستی در سراسر ایالات متحده نزدیک شود و نیروی انسانی خود را به این نمایشگاه ها فرستاد تا فروشندگان را به خدمت بگیرند چرا که در نهایت آنها خریداران خود در وبسایت پیدا خواهند کرد تا اینکه تنها از بازاریابی محتوایی استفاده کنند.
جایی که پینترست رفت : نمایندگی های اپل
صادقانه ما همه نوع کارهای جذاب و البته طاقت فرسایی را انجام دادیم.سابقا در راه خانه از کنار یکی از نمایندگی های اپل رد می شدم.داخل می رفتم و پینترست را در تمامی کامپیوترها توسعه می دادم.سپس پیش خودم می گفتم:این ایده ی پینترست...قراره حسابی بترکونه.
(پیوست : بدیهی است که این استراتژی به مراتب کمتر از بقیه نتیجه خواهد داد چرا که در حال حاضر در قرنطینه به سر می بریم.)
پارت های بعد به زودی...