نوشته زیر ترجمه بخشی از مقاله چطور بزرگترین اپلیکیشن ها 1000 کاربر خود را جذب کردند؟ توسط lenny rachitsky است.
با اینکه هر استارت آپی در نهایت با این سوال مواجه می شه عجیبه که درباره اش مطالب کمی که کاربردی هم باشن وجود داره.بنابراین تصمیم گرفتم تا در این زمینه مطلبی بنویسم.ماه گذشته را شخصا در کنار بنیان گذاران استارت آپ ها،در حال جست و جو میان مصاحبه های مختلف و هم چنین رشته توئیت های منتشر شده گذراندم.
در زیر،علل های شاخصی را می ببینیم که اساسا چطور هر اپلیکیشن موفقی اولین کاربرای خودشون را جذب کردند و هم چنین شامل تجربیات اپلیکیشن هایی چون تیندر ،اوبر،superhuman،تیک تاک، product hint و نتفلیکس و بسیاری دیگر می باشد.پس ازش لذت ببرید.
مهم ترین نکات این مطلب :
تنها 7 مدل استراتژی رشد زود هنگام هر اپلیکیشنی را توجیه می کند.
اکثر استارت آپ ها تنها با یکی از این مدل ها کاربران اولیه ی خود را جذب کرده اند.اپلیکیشن های بسیار کمی چون پینترست یا product hunt با دو یا سه مدل به موفقیت رسیدند و هیچ یک از اپلیکیشن ها بیشتر از 3 مدل را استفاده نکرده اند.
محبوب ترین استراتژی ها،معرفی به کاربران یا به صورت آنلاین یا آفلاین و یا از طریق دعوت دوستان بوده است که می توانند بسیار گسترده عمل کنند.
برای انجام هریک از این مدل استراتژی ها مهم است که در ابتدا کاربران هدف را به صورت محدود تعریف کنیم.
تاکتیک هایی که برای جذب 1000 نفر اول به کار گرفته میشن بسیار متفاوت تر از تاکتیک هایی است که برای جذب 10000 نفر بعدی استفاده می شن که به خودی خود عنوان یه مقاله ی دیگه می تونه باشه.
سوال کلیدی:اینفلوئنسرهای مورد علاقه ی کاربران هدف شما چه کسانی هستند و چگونه می توانید آنها را مجاب کنید تا در مورد محصول شما صحبت کنند؟
شکل زیر روند روزانه جذب کاربران در اوایل انتشار توئیتر را نشان می دهد.اولین انتشار در فضای وب را در بلاگ ایوان ویلیامز داشتیم.در ادامه،انتشار پستی در وبسایت گیگاوم توسط اوم مالیک که حسابی سر و صدا به پا کرد باعث شد تا 250 نفر در یک بازه ی زمانی بسیار کم به کاربران ما اضافه شوند.این اتفاق از این منظر برای ما مهم بود که تا قبل از انتشار آن پست تعداد کاربران ما تنها کمی بالاتر از این رقم بودو این اتفاق بسیار بزرگی برای ما محسوب می شد.
قدرت این پست ها در جذب کاربران اول ما انکار ناپذیر بود و اینکه ما دائما از طریق روش های مشابه با عده ای از مردم ارتباط برقرار می کردیم،امری ادامه دار شده بود.
هر زمان که اینفلوئنسری را شناسایی می کردیم،ایمیلی برای او ارسال کرده و دعوت می کردیم تا در نشریات و مجله های کسب و کار و ... مانند Fast company یا Pandodailyبا انتشار مقاله از ما و داستان ما بگوید.راهکاری ساده ولی در عین حال بسیار کارآمد برای جذب این و هم چنین گسترش راه های ارتباط با کاربران و دریافت فیدبک از آنها.
هم بنیان گذاران اینستاگرام در انتخاب این گونه افراد بسیار با دقت عمل کردند و رفتند به سراغ عکاسان ماهر و به ویژه کسانی که در توئیتر شناخته شده تر هستند.این افراد کمک می کردند تا فضای عکاسی و هنری اینستاگرام تقویت شود و محتوای مناسبی در آن قرار گیرد.
یکی از این افراد،شخصی به نام دورسی بود که اینستاگرام بسیار او را شگفت زده شده بود و آنرا به نسخه های قبلی و یا مشابه ترجیح می داد.
زمانی که اینستاگرام در 6 اکتبر 2010 منتشر شد شدیدا مورد استقبال گرفت که این اتفاق مدیون افرادی چون دورسی بود.اینستاگرام به اولین برنامه در لیست برنامه های بخش عکس و دوربین در اپ استور رسیده بود.
No Filter: The Inside Story of Instagram
سوال کلیدی :داستان شکل گیری محصول و کسب وکارتان که جذاب و مفید هم هست چه بوده و چگونه میتوانید آنرا در مطبوعات و رسانه ها منتشر کنید؟
بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که در یک یا دو رویداد در سال شرکت کنید و شرکت ، محصول یا خدمتی که عرضه می کنید را آنجا به نمایش گذاشته و خودتان را در فضای کاری متناسب با خودتان قرار دهید.برای ما یک چنین رویدادی زمانی اتفاق افتاد که استارت آپ mail box به کار خود پایان داد.
روایت بسیار دل نشینی داشتم: من همین نزدیکی ها هستم...بیایید و از شرکت ما دیدن کنید.پستی که نوشتم هنوز هم جزو پربازدید ترین مقالات وبسایت مدیوم به حساب می اید که موضوع آن این بود که چطور به زیر سلطه ی شرکت های بزرگ تر از خودتان نروید و به نوعی در واکنش به تعطیلی mailbox بود.این پست منجر به اضافه شدن 5000 کاربر جدید برای ما شد.
من تعدادی مقاله به صورت ناشناس برای معرفی خودمان را در شبکه های اجتماعی پست کردم.قدرت این رسانه ها باورنکردنی بود. افرادی که چنین مقالاتی را در رسانه هایی چون تک کرانچ می خواندند همان افرادی بودند که استارت آپ ما برایشان جذاب بود.
زمانی که نسخه ی بتا را عرضه کردیم به سراغ یکی از رسانه های موفق به نام بلیتز رفتیم و از طریق آنها از مردم دعوت کردیم تا اسلک را امتحان کنند.تنها در روز اول چیزی در حدود 8000 نفر از محصول ما استفاده کردند و در مدت دو هفته این رقم به 15000 نفر رسید.
تیم اینستاگرام نیز به جای استفاده از شرکت های واسطه تبلیغاتی مستقیما به سراغ مطبوعات و رسانه ها رفت و طبق گفته ی بنیان گذاران نتایج بسیار خوبی هم در پی داشت.یک محصول به درد بخور که توسط سازندگانی با شور و اشتیاق تولید شده بود و به هنگام انتشار پوشش خبری وسیعی را تجربه کرد.کوین سیستروم(بنیان گذار ایستاگرام)می گوید که ما در مورد ارتباط با کاربرانی که تصور می کردیم که از محصول ما خوششان بیاید کاملا جسورانه عمل کردیم و به نتیجه هم رسیدیم.باور جمعی در آن زمان این بود که چنین رسانه هایی مانند نیویورک تایمز و ... به چنین موضوعاتی توجه نخواهد داشت و وقت تلف کردنی بیش نیست.اما کاملا از حمایت آنها برخوردار شدیم و به هنگام لانچ محصول،میتوان گفت که با هجوم کاربران حسابی سرور هایشان را اذیت کردیم:)
سوال کلیدی:آیا در حال حاضر در کامیونیتی ای هستید که بتوانید هنگام انتشار محصول از آن استفاده کنید؟
پروداکت هانت کار خود را با این ایده که محصولات جدید فروشندگان را با استفاده از ایمیل به اطلاع کاربران برساند شروع کرده بود.
بنیان گذار پروداکت هانت می گوید : به هنگام طراحی و توسعه محصول،از مدیران و بنیان گذاران دیگر استارت آپ ها و سرمایه گذاران داخل کامیونیتی خودم دعوت کردم تا محصولات و خدمات خودشان را در پروداکت هانت ارائه دهند.به عبارتی هم محصول آنها دیده می شد و هم ما تولید و توسعه پلتفرم خودمان را پیش می بردیم.به این صورت بود که ظرف یک هفته محصول ما محتوای اولیه خود را که توسط حدودا 30 نفر از ارائه دهندگان محصول بود به دست آورده بود و آماده ی لانچ نهایی شده بود.
بنیان گذاران stackoverflow هردو کامیونیتی های نسبتا بزرگی را به واسطه ی تجارب و سوابق قبلی شان ایجاد کرده بودند.بنابراین از افراد کامیونیتی های خود دعوت کردند تا نسخه ی خصوصی و بتای محصول را تست کنند و در واقع این افراد (کاربران اولیه) بودند که محتواهای ابتدایی را ایجاد کردند.
پارت های قبلی:
چطور بزرگترین اپلیکیشن ها 1000 کاربر خود را جذب کردند؟(پارت اول)
چطور بزرگترین اپلیکیشن ها 1000 کاربر خود را جذب کردند؟(پارت دوم)
چطور بزرگترین اپلیکیشن ها 1000 کاربر خود را جذب کردند؟(پارت سوم)
خب اینم از پارت آخر این مقاله...امیدوارم خوشتون اومده باشه و ایده های خوبی گرفته باشین.توی پست های بعدی هم میریم سمت UX و UI اپلیکیشن ها و اینکه ببینیم اونجا چه خبره!!...پس منتظر باشین