مسیر شغلی من با کار کردن توی یه کافینت در دوره دبیرستان شروع شد. بعدش یه مقطعی به عنوان بازاریابِ یه شرکت تبلیغاتی مشغول بودم، تا اینکه زمان کنکور و انتخاب رشته رسید.
دبیرستان، ریاضی خونده بودم ولی هیچ علاقهای به رشتههای مهندسی نداشتم و چون عاشق موسیقی بودم تصمیم گرفتم برای کنکور هنر آماده بشم که اون هم بعد از چند ماه از سرم افتاد و سربازی رو بغل کردم.
شاید یکی از بزرگترین شانسهایی که آوردم این بود که بعد از سربازی، رشتهای رو برای تحصیل انتخاب کردم که یه نوک به همه چی میزد!
اصول مدیریت، بازاریابی، اقتصاد، روانشناسی، زبان خارجی، تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و هنر، جامعهشناسی، تکنولوژی و البته یه سری دروس تخصصی.
«مدیریت گردشگری» رشتهای بود که تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه دادمش و همزمان با آغاز تحصیل، وارد بازار کار شدم.
اساسا چون خلق کردن برای من همیشه مهم و جذاب بود، رفتم سراغ مصادیقی در گردشگری که میشد خلق کرد، مثل تورهای موضوعی و تجربهگرا.
حدود پنج سالی مشغول طراحی و اجرای تورهای اینچنینی بودم که بلای کرونا دامن جهان رو گرفت و عملا ما رو از کار بیکار کرد. همزمان یه ذهنیتی در من به وجود اومده بود که این مسیر شغلی به دلیل سختی مقیاسپذیری (scalability) و همچنین حساسیت بالا نسبت به حوادث بیرونی، قرار نیست منو به اهداف مالیم برسونه و باید به فکر یه اتفاق بزرگتر و اساسیتر میبودم.
در همون اوایل کرونا از طریق گروهی از دوستان با مفهوم گردشگری بازیگونه (gamified tourism) آشنا شدم که به شدت منو به خودش جذب کرد. شروع کردم به خوندن در موردش و آشنایی با اصول اولیهش.
بعد از مدت کمی با همکاران خوبم در تیوال تصمیم گرفتیم پلتفرمی طراحی کنیم و بسازیم که بشه تجربههای بازیگونهی گردشگری رو در اون ایجاد و ارائه کرد.
ازونجایی که دورادور و صرفا تجربی با مفاهیم طراحی تجربهی کاربری (UX design) آشنا بودم، بر این شدم که یه دوره درست درمون برای یادگیری UX بگذرونم تا در مسیر طراحی این پلتفرم بهم کمک کنه. این دوره هم به قدری منو شیفتهی خودش کرد که فکر کردم شاید در آینده بتونم این مسیر رو هم به عنوان حرفهی اصلیم پیش ببرم.
چیزی که در UX بیشتر منو به وجد میآورد رویکرد حل مسالهای (problem solving) بود. چون تحصیل در رشتهی مدیریت گردشگری به من نگرش کلنگرانهای (holistic) داده بود، حس میکردم راحتتر به راه حل مشکلات کاربرها میرسم. اما به دلیل محدود بودن این مسیر شغلی به فضای آیتی و تهدیداتی که هوش مصنوعی برای این نوع مشاغل میتونست به وجود بیاره، ته دلم قرص نبود که بخوام به عنوان شغل اصلیم در نظر بگیرمش.
رسیدیم به شهریور ۱۴۰۱ که قرار بود یک ماه بعدش از پلتفرم خودمون رونمایی کنیم.
دیگه خودتون اتفاقات تلخ بعدش رو میدونین و احتمالا حق میدین که تا الان یعنی اسفند ۱۴۰۱ دست نگه داشتیم...
چند روز پیش که داشتم یکی از اپیزودهای پادکست «کارگاه» رو گوش میدادم با مفهومی آشنا شدم تحت عنوان طراحی خدمت (service design). برام جالب شد و شروع کردم در موردش اطلاعات بیشتری به دست بیارم.
و بله کاملا درسته! من باز هم متحیر شدم از اینکه همچین کانسپتی وجود داشته و من ازش بیخبر بودم.
فهمیدم توی زمینهها و صنایع مختلف کاربرد داره، از جمله توی صنعت گردشگری. از طرفی هم به دلیل کاربر محور بودن (user centric) این نگرش طراحی، اشتراکات زیادی هم با طراحی UX داره.
و چه چیزی بهتر از این!
من هم سابقهی فعالیت در طراحی خدمات گردشگری رو دارم و هم با مفاهیم طراحی تجربه کاربری آشنا هستم و فک میکنم هر چی تا الان خوندم و انجام دادم، مقدمهای بوده تا با قدرت وارد این عرصه بشم.
فک کنم دیگه تصمیم خودم رو گرفتم.
من میخوام یه طراح خدمت باشم :)
البته فعلا ?