ویرگول
ورودثبت نام
ارسلان موازی
ارسلان موازی
خواندن ۱۰ دقیقه·۲۴ روز پیش

ملت ایران چه می‌خواهند؟

دستکم از دی ماه نود و شش به شکلی فیزیکی با یکدیگر می‌جنگیم. براندازها می‌گویند "دیگر بین ما فقط خون حکم می‌کند" و طیف افراطی حزب‌اللهی می‌گوید "ما با امت صهیونیست پارسی در جنگ سخت تا نرم به سر می‌بریم". دستکم از دی ماه نود و شش به بن‌بست خوردیم و به دلیل این جنگ فرسایشی، وضعیت دولت-ملت ایرانی به وخامت می‌گذرد. با این حال، من فکر می‌کنم جنگیدن هم آدابی دارد و کمترین ملزومه‌ی جنگ، آن است که طرفین بدانند دقیقا چه می‌خواهند و برای چه شمشیر می‌زنند. به امید و با قصد خالصانه ختم به خیر شدن اختلافات و شکاف‌های درونی این مرز و بوم، می‌کوشم خواست‌های اصلی ملت و به ویژه جوانان ایران را با قلم ضعیف خود جسمانیت بخشم.

یک نفر آخوند معمم در توییتر گفت: می‌خواهید نظام را براندازی کنید؟ پس یک ایدئولوژی ارائه بدهید. گیریم که نظام تمام بدی‌هایی را که می‌گویید دارد. لاکن تا هنگامی که مخالفانش ایدئولوژی بهتری نسبت به ایدئولوژی فعلی ارائه نکنند این نظام نیز بر پایه‌ی آن مکتب، ثابت و استوار به حیاتش ادامه خواهد داد.

حرف ایشان از این جهت کاملا درست و سنجیده است. مخالفین جمهوری اسلامی در بسیاری موارد نمی‌توانند به مدت یک دقیقه با حفظ آرامش با جمله‌بندی صحیح بیان کنند که جمهوری اسلامی چرا باید برود و به جای آن چه نظامی بر پایه چه اصولی به قدرت دست یابد و حکمرانی کند. معمولا از کوره در می‌روند، سرخ می‌شوند، به لکنت می‌افتند و به شکل هیستریکی تکرار می‌کنند "بره. فقط بره. هر چی جای اینا بیاد بهتره. چوب خشک بذاریم جای اینا بهتر حکومت میکنه".

این شکل از ناپختگی برای ملتی که ادعای فولاد آبدیده بودن در عالم سیاست و خبرگی و نخبگی و قلندری دارد، دون شان و منزلت است. باید به برخی از افراد حق داد که فکر کنند تمام دعواها و جنبش و جنجال‌های این چند سال صرفا عادت قشر عوام جامعه و احساسات تو خالی و فرم جدید همان دعواهای قدیمی حیدری-نعمتی است. با این حال اینجانب به عنوان کوچک‌ترین عضو این جامعه و نسل معترض دهه هفتادی و هشتادی، می‌خواهم بگویم که این قضاوت صحیح نیست و همه ماجرا صرفا همین ظاهر پریشان اوضاع نمی‌باشد. مردم حتی اگر خودشان ندانند، صاحب یک ایدئولوژی تازه شده‌اند. حتی اگر بد عمل کنند، بی‌هدف نیستند. و حتی اگر شعار ناشیانه‌ای بدهند یا به فحش رکیکی بسنده کنند، آگاهی آنان همچنان شامل قصدیتی موثق می‌باشد.

مختصات این ایدئولوژی چیست؟ چه چیزی این مردم را راضی می‌کند؟ کدام بخش از نظام کنونی مورد نقد و عتاب ملت ایران قرار دارد و آن حکومت آرمانی از نظر جوانان معترض از چه ویژگی‌هایی برخوردار می‌باشد؟ در این نوشتار به این پرسش‌ها می‌پردازیم... کوتاه، مختصر و مفید.

...........................................................................................................................

1. تخصص، نه ایمان تقوا عمل صالح

مشکل مملکت ما این است که هر کسی یک چفیه به گردن بیندازد، به بالاترین مقامات لشکری و کشوری منصوب می‌گردد بدون اینکه معلوم شود آیا این نفر تخصص و تجربه‌ای دارد یا صرفا یک ببو گلابی‌ست که آمده کیسه‌ش را از سیم و زر سرشار کند. اخیرا اخبار یک زمین‌خواری نیم‌هکتاری در شمال تهران خیلی داغ بوده اما بنده چندان تعجب نکردم. به این جهت که این اولین بار نبوده و قطعا آخرین بار هم نیست. سازوکاری وجود دارد که منجر به این چنین مواردی می‌شود و افراد تا حدی بی‌تقصیرند.
نظام جمهوری اسلامی خود را یک قبیله مسلمانی می‌داند که هر کس بنا به میزان وفاداری (ولو وفاداری ظاهری یا همان ریاکاری) به اسلام، می‌تواند ایمنی‌خاطر مقامات بالادستی را جلب کند و به مناصب مهم مدیریتی، قضایی و اجرایی و نظامی و... برسد. این منجر به کلنگی شدن کشور شده و چرخ‌دهنده‌های مملکت را از کار انداخته است. این همه کشور مسلمان داریم اما فقط در کشور خودمان چنین وضعی برقرار است. متاسفانه.

2. اقتصاد، و نه آمریکاستیزی کورکورانه

یک زمانی جریان اصلی در جهان بر پایه ضدیت با کاپیتالیسم و دشمنی با آمریکا بوده و چنین چیزی البته تحت حمایت‌های فکری و مالی و فرهنگی و سیاسی شوروی صورت می‌پذیرفته است. کشور ما هم که قربانش بروم دریغ از یک جو استقلال نظر، دنباله روی افکار پوشالی آمریکا ستیزان شده بود. یک مشت روشنفکر چرک و چیقیل خدازده شروع کردند قلم‌فرسایی بر ضد غرب. جلال آل احمد و شریعتی و براهنی و اصغر سگ‌سیبیل و مهدی مصدق‌زاده. به هر جهت، انقلاب 57 و حکومت ما از دل همین جریانات بیرون آمد. اما بدبختی اینجاست که همچنان پی آن اباطیل را گرفته‌ایم. نمی‌دانم تا کی باید هزینه برای آرمانی بدهیم که یک مشت سگ‌درگاه‌استالینِ دائم‌النشئه برای ما دوخته‌اند. دلیل ما برای ضدیت با آمریکا چیست؟ آمریکا شیطان بزرگ است؟ مگر ما مسئول شکاندن شاخ هر شیطان و اهریمنی در جهان هستیم؟ آیا چین از آمریکا پلیدتر نیست؟ روسیه چطور؟ کدام کشور بوی انسانیت می‌دهد؟ همه به فکر منفعتند و آمریکا هم یکی از آنها. گور پدر همه‌شان. ما باید فکر تامین نان کارگران خودمان باشیم. حقوق پزشکان و معلمان. کمک هزینه دانشجویان. تامین مسکن زوج‌های جوان... این مسائل باید حرف اول و آخر دولت ملی ایران باشد. دوست و دشمنی وجود ندارد. خاله زنک بازی که نیست. بحث قدرت و اقتصاد و دیپلماسی و منفعت است. حکومتی که دنبال چیزی غیر از اینها باشد از نظر من دارد یک مزخرفی تفت می‌دهد که از زیر بار وظایف اصلی‌ش شانه خالی کند. ادای قهرمان مبارزه با شیاطین را در بیاورد که کسی نگوید این چه وضع اداره ممکت است.

3. قانون، و نه شریعت

همواره در بحث حجاب، موافقان چنین اظهار می‌کنند: "وقتی قانون کشور می‌گوید پشت چراغ راهنمایی رانندگی توقف کنید تا هنگامی که سبز شود این یک قانون است و کسی نمی‌تواند با آن مخالفت کند چون منجر به هرج و مرج و خسارت می‌گردد. حجاب نیز قانون این کشور است و بنابراین باید آن را رعایت نمود، چه موافق باشید چه غیر آن". اما اینگونه نیست که مخالفین حجاب اجباری به دنبال مخالفت با هر قانون و اصولی باشند و با نفس قانونمندی مشکل داشته باشند (دقیقا برخلاف آنچه که حکومت می‌کوشد وانمود کند). منشاء مخالفت، آن دسته از قوانینی است که منطق قابل درک و این‌جهانی‌ای برای همه مردم ندارد بلکه حتی اصلا قانون نیست. شریعت و احکام اسلامی است. یک زمانی مردم همگی مسلمان شیعه بودند یا جرئت نمی‌کردند خلاف این را اظهار کنند. آن زمان گذشت و الان، امروز است. سال 1403.
یک زمانی بود می‌گفتید "حجاب حکم خداست پس باید رعایت شود" امروز اما نمی‌توانید این حرف را همچنان تکرار کنید پس پشت "حجاب قانون است" پنهان می‌شوید. این موجب عدم صداقت شما شده و مطمئن باشید در سفسطه و شیله‌پیله داشتن برای شما منفعت نیست. اگر نمی‌توانید احکام شرعی را اجرا کنید، دنبال دوختن مشروعیت عرفی و قانونی برای آن نباشید. آرامش خود را حفظ کنید و صرفا بپذیرید که عده قابل توجهی از مردم مخالف حجاب اجباری، شلاق زدن، بریدن دست، ممنوعیت نوشیدنی‌های الکلی و حرام شمردن صدای آواز زن هستند و آنها را قرون وسطایی و عصر حجری می‌دانند. قوانین باید برای همه افراد فارغ از باورهای دینی و مذهبی، قابل پذیرش باشد. دقیقا مثل ممنوعیت عبور از چراغ قرمز.

4. منافع ملی، و نه جبهه‌گیری امّت‌گرایانه

هر جا جمهوری اسلامی از نام خلیج پارس دفاع کرد، مورد تشویق و حمایت مردم قرار گرفت. هر گاه صحبت از آرمان فلسطین کرد، مورد خشم و مخالفت ملت واقع گردید و سخن از چراغی رفت که به خانه واجب است و به مسجد حرام. هر جا نظامی‌ها -از ارتش تا سپاه- حرف‌های میهن‌پرستانه زدند، کامنت‌ها یک‌دست اموجی قلب و "درود به شرفت" شدند. هر گاه فلان سردار تاکید کرد «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» هیچ کلمه‌ای را در ادامه خود ندارد حتی ایران، فحش و ناسزا به یک باره سرازیر شد. و این اصلا عجیب نیست. عجیب این است که ملت تشنه پاسداری از منافع ملی خویشتن است و نظام اما ادعای منافع امتی را دارد که نود درصدشان شیعه را کافر و رافضی و نامسلمان می‌دانند. ضرب المثل مازنی: مردی به فکر خویشه، کوسه به فکر ریشه.
بین تمام دولت‌های جهان تنها یک چیز مشترک وجود دارد: پیگیری منافع ملی و نه چیز دیگر. با این حال بر کشور ما نظامی در حال حکومت است که منافع امت اسلام را به رسمیت می‌شناسد و نه منفعت ملت. بالاترین مقام کشور در هنگام سخنرانی نوروزی سفره هفت سین بر پا نمی‌کند تا مبادا خوف "بدعت‌گذاری" بر او وارد شود. مقامات رسمی کشور با تاریخ پیش از اسلام (از هخامنشیان تا ساسانیان) آشکارا مخالفت ورزیده تا به زعم خود مملکت را به خدمت اسلام بگمارند. چنین چیزی خلاف هنجار هستی و طبیعت زیستن مدرن بر روی کره زمین می‌باشد. حتی پاکستان (به عنوان مسلمان‌ترین کشور دنیا) نیز دولت ملی دارد و از صدقه سر دولت ملی‌ش بمب هسته‌ای دارد. دولتی که ادعاهای فراملی می‌کند جهان را به یاد شوروی می‌اندازد و بلای خانمان‌سوز کمونیسم بین‌الملل. چنین امری هرگز پذیرفتنی نیست و شدیدترین تحریم‌ها برای ناتوان‌سازی چنین کشوری وضع خواهد شد. حکومت‌هایی بس شرورتر و جنایت‌کارتر وجود دارند که حتی یک هزارم بدبختی‌های ما را تحمل نمی‌کنند صرفا به این علت ساده که منطق سیاست در دنیای مدرن را فهمیده‌اند. و جوانان ایران این را فهمیده‌اند و با شوری حیرت‌آور موجی از میهن‌پرستی در خود به جریان انداخته‌اند. امید دارم که این موج اصالت داشته باشد و ریشه بدواند و سبز شود. و امید دارم که حسن عباسی‌ها و رحیم‌پور ازغدی‌ها از کینه‌توزی با کوروش و درفش کاویانی و ایرانشهر بزرگ و نوروز و شب چله و چارشنبه‌سوری و رسم و آیین ایرانی دست بردارند و منافع ملی را بر صدر بنهند و همه چیز را فدای این آرمان بزرگ بنمایند. جانم فدای ایران صرفا یک شعار نیست. باور و آرمان نسل ماست. از سالها پیش تا به امروز.

5. زندگی مبتنی بر آزادی و شادی

آدم‎‌ها فقط با نفس کشیدن و آب و خوراک و سرپناه نمی‌توانند زندگی کنند. جامعه نیاز به "روح" دارد. این پروژه‌ی جمهوری اسلامی که همه مردها کت شلوار بپوشند و خانم‌ها چادر سیاه و همه به یک شکل استاندارد صحبت کنند و همگی در چارچوب تراز اسلامی حرکت کنند و یک مدل تیپ بزنند و یک مدل فکر کنند و دست به سینه، پشت به میز، سر زد از افق مهر خاوران بخوانند، پروژه مرگ روح ایرانیان بوده است. حرف از رنگ بزنیم میگویند اینها دنبال انقلاب رنگی هستند، حرف از آزادی بزنیم می‌گویند انقلاب جنسی می‌خواهند. حرف از خنده بزنیم، بگوییم می‌خواهیم شاد و آزاد باشیم، می‌گویند اینها سطح دغدغه‌شان مبتذل است.
نه عزیزان. می‌خواهیم از این مُرده بودن در بیاییم. از این زشتی و خشکی و کویری خلاص شویم. ما شتر نیستیم. آدمیم و تازه نه هر آدمی، بلکه ایرانی هستیم. ایرانی یعنی داستان. ایرانی یعنی سبک‌سری و خنده تا سر حد اینکه اشک از چشم بیرون بپاشد. ایرانی یعنی یه جوری بزنیم و برقصیم که زمین بلرزد. ایرانی یعنی عشق ورزیدن فرهاد به شیرین، لیلی و مجنون، ویس به رامین. اگر اینها از نظر شما معصیت است از نظر ما زیبایی است و اصلا هدف و غایت زندگی است. ما دو روز می‌خواهیم زندگی کنیم و این دو روز دنیا را می‌خواهیم شاد باشیم. مشکل دارید؟ می‌خواهیم هر آنچه که ممنوع کردید را تجربه کنیم. تمام آن سیب‌هایی که گفتید نچین، نخور را بچینیم و گاز بزنیم. نمی‌توانید مقابل ما بایستید زیرا با هر مخالفت شما، لذت انجام دادن آن کارها برای ما دو چندان می‌شود. بفهمید. یاد بگیرید که انسان ایرانی را در بند نکنید. به خاطر این مسائل ساده بازداشت نکنید. گشت راه نندازید. شلاق نزنید. اذیت نکنید. به ضرر خودتان است. کمی فکر کنید.

...........................................................................................................................

نتیجه: پنج مورد از موارد اساسی خواست‌های معترضان را نام بردم. محتوای درونی اغلب شعارهای خیابانی و نارضایتی‌های همه‌گیر مردمی در همین پنج مورد خلاصه می‌شود. نظام مطلوب از نظر ایرانیان به تخصص اهمیت می‌دهد. به اقتصاد اهمیت می‌دهد. قوانین انسانی وضع و اجرا می‌کند. منافع ملی را بیش از هر چیز دیگر پیگیری می‌کند. در زندگی شخصی مردم دخالت نمی‌کند و مخل شادی و آزادی آنان نمی‌گردد.

از هر جناح فکری که هستید، خوشحال می‌شوم دیدگاه خود را بنویسید. اگر خطایی در این نوشتار بود یا نکته‌ای که آن را پسند کردید، با من در میان بگذارید... پاینده ایران 3>

دماوند، نماد شکوه و بلندمرتبگی و استواری میهن ما
دماوند، نماد شکوه و بلندمرتبگی و استواری میهن ما
ملت ایرانمنافع ملیسیاستسیاسیایران
دانشجو، سیگما، دنبال فهم جدید از هر چیز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید