هوشیاری و آگاهی انسان
در لبهی مرز آگاهی انسان یک دریای عمیق وجود داره که همواره قلمروی ناشناخته ها بوده؛ پر از اتفاقات و راز های عجیبی که حتی بعد از قرن ها تحقیق و آزمایش، همچنان برای ما فاش نشدهان. در تعامل انسان با دنیای محصولات دیجیتال، ناخودآگاه ما یکی از بخش هاییه که مستقیما روی تجربهی کاربری اون محصول یا خدمت تاثیر داره. داشتن درک شفافی از هوشیاری و ناخودآگاه انسان، به درک بهتر کاربر و داشتن یک محصول یا خدمت کامل تر کمک میکنه.
عموما توی مطالعات، کارهایی که ما در طول روز انجام میدیم رو به دو دستهی کلی «آگاهانه» و «ناآگاهانه» تقسیم میکنن. در سال ۱۹۱۵ زیگموند فروید با یک تئوری جدید یه دسته بندی دقیق تر انجام داد. فروید معتقد بود هوشیاری ذهن انسان به سه قسمت تقسیم میشه:
طبق این تئوری هوش خودآگاه ما تنها ۱۰٪ از تمام اون چیزی که ما بهش میگیم ذهن رو تشکیل میده.
ذهن خودآگاه شامل رفتار ها و تصمیمات آگاهانه و اختیاری ما در طول روز میشه؛ رفتار هایی مثل تصمیم برای آب خوردن، تصمیم برای قدم زدن و …
ذهن نیمهآگاه، کنترل قسمتی از اطلاعات و رفتار ها رو داره که خود ما در حالت عادی ازشون بیخبریم اما همیشه قابل دسترس هستن و به وسیله اتفاقات مختلفی که در طول روز تجربشون میکنیم، از قسمت نیمهآگاه ما به خودآگاه ما منتقل میشه. به عنوان مثال، شما در این لحظه شماره موبایلتون رو یادتون نیست اما بعد از این جمله اطلاعات شماره موبایل شما از ذهن نیمهآگاه به خودآگاه شما منتقل میشه. این انتقال اطلاعات به صورت خودکار و کاملا ناخودآگاه انجام میشه. اگر از شما شماره موبایل یا سال تولدتون پرسیده بشه شما در این لحظه حتی اگر اون رو بیان هم نکنید، نمیتونید جلوی این انتقال اطلاعات به ذهن خودآگاه رو بگیرید.
ذهن ناخودآگاه ما منشأ اصلی قضاوت ها، احساسات، عواطف و رفتار های ماست. مثل زمانی که شما روبروی یک تابلوی نقاشی ایستادید و برای یه لحظه احساس میکنید بدون هیچ دلیل مشخصی اون تابلو شما رو تحت تاثیر قرار داده. حواس و شهود بصری، ارتباط مستقیمی با ناخودآگاه ما داره و تمام مشاهدات ما در ذهن نیمه آگاه و ناخودآگاه ذخیره میشه. ذهن انسان به صورت ذاتی میتونه الگو ها رو به صورت ناخودآگاه درک کنه، یادشون بگیره و حتی اون ها رو بدون این که خودمون اراده کنیم پیشبینی کنه.
در رابطه با عملکرد بخش های نیمه آگاه و ناخودآگاه اطلاعات قابل اتکایی وجود نداره؛ تحقیقات در این زمینه همیشه و همواره با سوگیری های شناختی، اعتقادی، دینی و محیطی، ترکیب شده و در مورد اطلاعات و نتایجی که وجود داره هم نمیشه با قاطعیت حرف زد. البته در رابطه با آزمایشاتی که نتیجهی اون ها توسط محققین قابل اندازه گیری هست این موضوع متفاوته. این تست ها و آزمایشات عملکرد ذهن انسان رو بررسی نمیکنن بلکه نتیجهی رخداد های مختلفی که توی ذهن اتفاق میافته رو با استفاده از داده های کمی و کیفی مشخص میکنن.
بر اساس تحقیقاتی که روی کاربر ها انجام شده این نتیجه تقریبی به دست اومده که ذهن انسان هنگام کار کردن با محصولات دیجیتال، بین دو حالت خودآگاه و ناخودآگاه پیوسته جابجا میشه. دقیقا جایی که فروید توی تئوری خودش اسمشو گذاشته نیمهآگاهی.
هنگامی که تشنتونه و تصمیم میگیرید برید آب بخورید اگر در اتاقتون بسته باشه، بدون فکر کردن به چگونگی باز کردن در، شما اون مرحله رو رد میکنید. هدف اصلی شما آب خوردنه و باز کردن اون در عملیه که توی ذهن نیمهآگاه ما اتفاق میافته. ما باز کردن در رو همیشه بلدیم، پس در اون لحظه نیازی به فکر کردن و یاد گرفتنش نداریم. کاربر ها همیشه با یک هدف مشخص از رابط های کاربری استفاده میکنن، اونا به دنبال این نیستن که در اون اتاق رو پیدا کنن و یاد بگیرن چطوری اون رو باز کنن؛ کاربرها همون فرد تشنهای هستن که در اون لحظه آب میخوان.
با وجود تمام پیچیدگی های ذهن نیمهآگاه و ناخودآگاه انسان، امروز ما از میزان تاثیر مستقیم ناخودآگاه بر تمایلات، احساسات و افکار آگاهیم. همین موضوع به تنهایی چشم اندازی از آینده رو به ما نشون میده که در اون «تعامل با ناخودآگاه کاربر» در بالاترین میزان اهمیت قرار داره.
دنیای طراحی دیجیتال در ابتدای یک عصر جدید قرار داره؛ عصری که محصولات یا خدمات به نحوی طراحی خواهند شد که احساسات، عواطف و رفتار کاربر اهداف اصلی طراحی اونها خواهد بود. در سطحی گستردهتر، طراحی رفتار جامعه توسط شبکه های اجتماعی فراگیر یکی از پایههای فلسفهی شرکت های بزرگ خواهد بود.
منابع:
The Design of Everyday Things - Don Norman
User Experience, Software Interfaces, and The Unconscious - Richard V. Diamond