شاید زمانی که آرتور میلر داشت کتاب "بعد از پاییز" را در اتاق کارش می نوشت صدای چرخ کالسکه ای آزارش داد و پنجره اتاقش را محکم بست. یا موقعی که مارتین اسکورسیزی فیلم "نیویورک نیویورک" را در خیابان های نیویورک می ساخت یک زن در حالی که بچه ای کنارش ایستاده بود با دوربین قدیمی اش انتهای کادر عکاسی می کرد و اسکوسیزی با عصبانیت گفته بود این زن را ببرید بیرون.
حتی در سال 2007 وقتی یک کلکسیونر آمریکایی به اسم ملوف تعدادی از عکس های ویوین مایر را از یک حراجی خرید 2 سال آنها را کنار خانه گذاشت و هیچ توجهی به آنها نکرد.
ویوین مایر چهل سال پرستار بچه ها بود. در نیویورک و شیکاگو زندگی کرد. هیچ وقت ازدواج نکرد و در طول زندگی دوستان بسیار کمی داشت.17 سال برای خانواده ای در شیکاگو کار کرد، آنها درباره ویوین می گویند که در تمام این مدت هیچ وقت، هیچ کس سراغ او را نگرفت.
تنها چیزی که دوستانش از ویوین به یاد دارند این است که او مدام در حال عکاسی کردن بود. دوربین عکاسی Rolleiflex را همیشه به گردن داشت و در طول زندگیش بیش از 150000عکس گرفت.اما عکس ها را هیچ وقت به هیچ کس نشان نداد.
پس از انتشار آنلاین بخش کوچکی از آثار مایر، طرفداران زیادی برای کارهایش پیدا شد. همه نشریات معروف دنیا درباره ویوین مایر نوشتند و عکس های او در معروف ترین گالری های جهان به نمایش درآمد. اکثر این عکسها را تا قبل از کشفشان کسی جز خود ویوین ندیده بود و چون خیلی از نگاتیوها را ظاهر نکرد، بعضی از این عکس ها را خودش هم ندیده بود.
حالا ویوین مایر بعد از مرگش به یکی از معروف ترین عکاسان خیابانی جهان است. ولی او در تمام زندگیش همیشه تنها بود.
لطفا پس از دیدن ویدیوی زیر ادامه متن را بخوانید.
به نظرمن تنهایی ویوین باعث شده تابه عکاسی روی بیاورد. او مجبور بودساعت ها بچه ها را برای گردش به بیرون ازخانه ببرد و فرصت زیادی داشت که بتواند عکاسی کند. اما نکته جالب اینجاست که ثابت ترین سوژه عکاسی ویوین، خودش است. عکسهای سلفی ویون به شکل اعجاب آوری زیباست. عکس ها یی که خود او یا بخشی از او در عکس دیده میشود به طوری که ارتباط معناداری با محیط پیرامون خود پیدا می کند.
خیابان های شلوغ و پر رفت آمد ناگزیر عکس های خیابانی را جمعی می کنند. اما سوژه های او به شکل شگفت انگیزی تنها هستند. ویوین می توانست وارد تنهایی سوژه اش شود، تنهایی که گاه طنز و گاه تراژدی بودند او بهترین لحظه را شکار می کرد و بعد در آرامش از کنار سوژه اش می گذشت.
ویوین مایر را باید با استفاده از شواهدی که داریم ترسیمش کنیم. تا به درک درستی از او برسیم. او خودش را هنرمند نمی دانست و فقط کارش را انجام می داد. فردی تجربه گرا بود و فقط با این روش توانست به حدی از مهارت برسد که او را با عکاس بزرگی چون "واکر ایوانز" مقایسه کنند.
بیشتر موسسات هنری دنیا هنوز کارهای ویوین مایر رو به رسمیت نشناخته اند. اما مردم صبر نمی کنند تا موسسه ها اعتبار کسی رو تایید کنند. نمایشگاه های عکس او در کشورهای مختلف همیشه با استقبال زیاد مردم همراه است.
یک نفر صدایم زد و گفت: آن زن توی پارک افتاد زمین، آمبولانس آمده بود. رفتم به خیابان همان جایی که افتاده بود. گذاشته بودنش روی صندلی چرخ دار. به مردم می گفت نمی خواهد جایی برود، می خواست او را به خانه ببرند. با نگاهش از من خواست کاری بکنم اما کاری از دست من برنمی آمد و بعد همسایه ها مدت ها از من می پرسیدند: پیرزن چه شد؟ هیچ کس نمی دانست!
و این آخرین باری بود که ویوین مایر در محل زندگیش دیده شد.
ویوین با وجود بیماری بعد چند روز به اصرار خودش به خانه برمی گردد و درنهایت در آپریل 2009 فوت می کند. دقیقا همان سالی که جان مالوف کلکسیونر آمریکایی بعد از 2 سال به سراغ نگاتیوها رفت. نگاتیوهایی که در سال 2007 ویوین به حراج گذاشتند تا بتواند اجاره بهای ساختمانش را بپردازد.
شاید ویوین مایر مثل عباس کیارستمی از درخت عکاسی نکرد، هیچ وقت هم به تنهایی درخت توجه نکرد. و فلسفه ای هم برای تنهایی خودش نداشت. او با تمام تنهاییش هنرمند باشکوهی بود. ویوین مایر هیچ گاه فراموش نمی شود.
در جنگل دیگر درخت، یک درخت نیست، آدم در جمع آدم است ولی ...
منابع:
مستند Finding Vivian Maier
وب سایت www.vivianmaier.com
تقریبا تمام سایت های فارسی که راجع به ویوین مایر نوشته اند.