ویرگول
ورودثبت نام
ابوالفضل
ابوالفضل
ابوالفضل
ابوالفضل
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

از خیابونی شهر تا بیت‌های ذهنم – پارت پنجم

از خیابونی شهر تا بیت‌های ذهنم – پارت پنجم

چند روز گذشته، ولی هنوز اون حس عجیب تو وجودم هست. انگار چیزی تو من تغییر کرده، یه تلخی که شیرین نیست ولی عادت شده. دیگه دنبال دلیل نمی‌گردم، فقط ادامه می‌دم.

گاهی وقتا شب‌ها، وقتی شهر ساکت می‌شه، می‌شینم گوشه اتاق و به صدای بیتم گوش می‌دم. هر ضربه‌ای که توی گوشم می‌پیچه، یه تکه از خیابونای این شهره. یه خاطره، یه درد، یه حقیقت خاموش که کسی نمی‌بینه.

ورزش هنوز برام یه پناهگاهه، جایی که وقتی می‌دوم، ذهنم سبک می‌شه. یه جور فرار که نمی‌دونم از چیه، از گذشته یا از آینده‌ای که معلوم نیست. ولی می‌دونم که تو این مسیر تنها نیستم، هر کسی یه جنگی داره که تو خودش نگه داشته.

بعضی روزا حس می‌کنم هنوزم می‌تونم رویا ببینم، ولی دنیایی که توش ایستادم، همیشه نمی‌ذاره. شاید واسه همین، می‌نویسم، ضبط می‌کنم، زندگی رو می‌ریزم تو بیتام. چون این تنها راهیه که می‌تونم بهش نفس بدم.

انگیزشی
۳
۱
ابوالفضل
ابوالفضل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید