آنیتا
آنیتا
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

وقتی بدن نه میگوید

مانسلی هستیم مملوازشرم مزمن،خشم مزمن و احساس گناه مزمن.
شاید به همین خاطر هست که دردهامون با هیچ مُسکنی آروم نمیشه...
کتاب " وقتی بدن نه میگوید "رومیخونم وهمزمان دست راستم دردمیکنه.دردماهیت عجیبی داره( درست مثه زندگی و هوش مصنوعی!)
ازنقطه ای به نقطه دیگه بدن میره ولی ازبین نمیره!کتاب داره به نوعی کمک میکنه که ماهیت درد رو بفهمم درست مثه گوگل که کمکم میکنه چیستی هوش مصنوعی روبفهمم.مطلبی رو می خوندم درموردهوش مصنوعی  وکاربردهاش و( معجزه !هاش)
دقیقا معجزه مناسبه !مانسلی هستیم که سالها برامون از معجزه های عجیب و غریب که  شخص صاحب معجزه اونو داره ودیگران از داشتنش عاجزن  گفته شده و مارو به عالم خیال برده!درحالی که چیستیِ اونو هیچوقت درک نکردیم گاهی انکار گاهی شگفتی. گاهی آرزو کردیم که کاش براماهم اتفاق بیافته... درحالیکه زندگی خودش معجزه بود و نفهمیدیم و  وقتی از دستمون لغزید یادمون افتاد دودستی بچسبیمش وزندگی کنیم... زندگی همون موهبتی بود که نسلها بهمون رسیده و بدون درک از چیستیش اونو هدردادیم..
هوش مصنوعی هم موضوعیه که هر مطلبی با اون عنوان نوشته شده باشه می خونیم وجذابه و ولی درک کردن جدا از خوندنه. سال هامیتونی درمورد زندگی بخونی ولی
تجربه ودرک ماهیتش منحصر به فرد هستش؛ چیزی نیست که بخونی وبفهمی.
هوش مصنوعی  همون معجزه عصر ماست که بیم وامیدرو برا انسان  باهم به ارمغان آورده.
ولی فقط کسایی میفهمنش که علمش رو دارن و کاربردش رو میفهمن و چیستی اونو درک میکنن.
سالها بعد ونسل های بعد از تصورات عجیب ما درموردش شگفت زده خواهند شد.
داشتم میگفتم کتاب میگه که: دردممکنه توعضوباشه ولی کل بدن هست که دربه وجود اومدنش دخالت داره: هورمونها عواطف استرسها افکار ،احساسات و...
انسان جزء نیست؛کل هست، مجموعه ای هست که کلی به نام روح، روان یا ذهن یا هرچی اسمشو بزارید،براش حاکمه سالهاست سعی میکنیم خودمون رو به عنوان مجموعه ای از اعضا بفهمیم .با اونا زندگی میکنیم ولی از درک کلش عاجزیم.پس انسان نوعی معجزه اس! برای درک خودمون به نظرم  علم کافی نیست. باید زندگی بکنیم باید عمر بگذره تا خودمون وچیستی خودمون رو درک کنیم.درک کردن با تجربه کردن به دست میاد و نه فقط خوندن . باید کمی از شور و شوق وانرژی و نیروی سرشار جوانی فاصله بگیریم تا کنجی بشینیم و خودمون رودرک کنیم باید کمی از های وهوی ومسئولیت فارغ بشیم.. باید موج بخوابه.. کف دریا بشینه وآب زلالِ زندگی نمایان بشه. باید کمی ازدغدغه ها،دویدنها وحرص خوردنها دور بشیم تا لذت تماشای خودمون رو تجربه کنیم
باید کمی بایستیم تا زندگی کنیم!
البته اگردرد بگذارد!
براهمینه که میگن ما به دو بار زیستن احتیاج داریم یکی برا آموختن ویکی برا به کارگرفتن آموخته ها.
اما لازمه همه چیز رو درک کنیم؟البته که نه
من برای درک خودم و زندگی که تودستانم هست، تلاش میکنم خیلی وقتها درک نکرده گذروندم و خیلی وقتها اصلا فرصت درک کردنش رو نداشتم.
دوست دارم  وقتی به  ساحل ۵۰ سالگی رسیدم
دور از هیاهو وتوفان،
زندگیمو که مرور میکنم  فارغ ازغصه ها ودردها ودویدنها،خودم رو زندگی کنم..


پ ن:هوش مصنوعی درک چیستیِ معجزه وافسانه ها وموجودات ماورایی رو راحتتر کرده؟
پ ن :کتاب رو بخونین تا بفهمین با بدنتون چه کردین یا چه خواهید کرد.

زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید